جنگ مرج القبائل:
لشکر که به سرپرستی حضرت میسرهسحرکت نمود بعد از گذشتن از راههای کوهستانی روزپنجم به وادی مرج القبائل رسیدند هنگام رسیدن به این منطقه مسلمانان دریافتند که در فاصله نزدیک آنها لشکر بزرگی از رومیها خودشان را برای جنگ بزرگی آماده کردهاند.
فرمانده لشکر اسلام بعد از فکر و اندیشه دریافتند که اگر آنها به میدان وسیعی که جلوتر است بروند در تمام طول روز از دست آنها کاری بر نمیآید به این علت در همانجا ماندند هنگامی که رومیها از اقامت مسلمانان با خبر شدند آنها برای مقابله با مسلمانان پیش دستی کردند.
روز دوم هر دو لشکر برای مقابله نمودن صفآرائی کردند رومیها به کثرت خود مینازیدند ومسلمانان برقدرت ایمانی خود فخر میکردند، جنگ شروع شد و تا چند روز ادامه داشت. تعداد اندک مسلمانان تا چند روز مشغول جنگ بودند و با کثرت نفرات کفار مسلمانان روز به روز یکی بعد از دیگری به مقام رفیع شهادت نائل میشدند.
کفار در این فکر بودند که اگر وضع به همین منوال ادامه پیدا کند مسلمانان کم میشوند. خلاصه مسلمانان قاصدی برای حضرت ابو عبیدهسفرستادند که ایشان از اوضاع جنگ مطلع سازد بطوریکه بعد از پیغام رساندن، حضرت ابوعبیدهسخیلی ناراحت شدند از اینکه کفار تعدادشان زیاد است و مسلمانان در حالت اسفناکی به مقام رفیع شهادت نائل میشوند. حضرت خالدسفرمودکه شما هرگز از وضعیت مسلمانان ناراحت نشوید من هر چه زودتر از رود فرات گذشته به کمک آنها میروم هنگامی که من شنیدهام مسلمانان را همانند گرگها که به گوسفندان حمله ور میشوند و آنها را تکه پاره میکنند کفار نیز بر مسلمانان حمله ور شدهاند و آنها را یک یک شهید میکنند خون در رگهایم میجوشد، مجاهدین که برای حفاظت دین مبین اسلام و نصرت قرآن آمدهاند امروز در خون خود میغلطند به من خبر رسیده که آنها شمشیرهای خود را شکستهاند و خود را برای جنگ تا آخرین لحظه حیات آماده کردهاند ای کاش که اسپ من بال میداشت که من هر چه سریعتر به آنجا میرسیدم، بعد از آن حضرت ابوعبیده ۳۰۰۰ نفر جوان به همراه خالدسفرستادند. این لشکر همانند سیر برق به طرف مرزها حرکت میکردند.
مسلمانان با حوصله زیادی مشغول جنگیدن بودند روزی یکی از پهلوانان روم مسلمانان را مورد خطاب قرار داد که آیا مسلمانی است که با من مقابله کند. از طرف مسلمانان عبداللهسبه میدان آمد. پهلوان رومی لگام اسپ عبدالله را گرفته به طرف لشکر خود برد، بعد از آن «میسره» به میدان آمد و برای انتقام گرفتن عبداللهسبا شدت کامل حمله کرد و از اطراف میسره گرد و غبار بلند شد مسلمانان صدای تکبیر الله اکبر بلند کردند همینکه پهلوان رومی این را شنید پا به فرار گذاشت و به لشکر خود ملحق شد.
بعد از رسیدن حضرت خالدسمسلمانان خیلی خوشحال شدند و در این روز هر دو گروه (مسلمین و کفار) بیشتر به جنگ ادامه ندادند و هر دو لشکر به استراحت گاههای خود باز گشتند. در تمام شب حضرت خالدسبرای جنگ آماده میشدند. و روز دوم لشکر اسلام باآمادگی کامل برای مبارزه به میدان آمدند هنگامیکه رومیها از آمدن خالد با خبر شدند از ترس پیغام صلح فرستادند.
حضرت خالدسجواب دادند که شرایط ما برای صلح اینها هستند: ۱)یا اسلام را قبول کنید ۲)و یا اینکه جزیه داده زیر دست ما باشید و گر نه این شمشیر که از چندین روز به خون شما تشنه است این قضیه را فیصله میدهد.
رومیها یک روز مهلت خواستند حضرت خالدسبرای فکر کردن به آنها یک روز مهلت داد روز دوم هنگامیکه لشکر اسلام مقابله نمودن به میدان آمد سکوت کامل رومیها را فرا گرفته بود آنها در حلول شب همه وسایل خودشان را برداشته فرار کردند و مسلمانان سامان جنگی راکه باقی مانده بود جمع نموده دوباره به لشکر اسلام ملحق شدند.
وحشت و ترس از خالدسآنقد ربود که با شنیدن نام ایشان کفار لرزه بر اندام میشدند.
حضرت ابو عبیدهسخوشخبری فتح و پیروزی را به حضرت عمرسدادند و اسیر شدن عبدالله را بیان کردند حضرت عمرسموضوع را برای هرقل نوشتند بعد آنها حضرت عبدالله را با همراه کردن تحفه آزاد کردند.
بعد از فتح نمودن این منطقه تمام سرزمینهای رومیها در زیر سایه پرچم اسلام قرار گرفت.