وفات حضرت خالدس
فاتحین بزرگی در دنیا بودهاند و آنها کشورهای بزرگی را در کنترل خودشان داشتهاند از جمله این فاتحین، آوازة نام اسکند و تیمور از همه مشهورتر بوده اما شهرت و نیک نامی که در دنیا حضرت عمرسداشتند تا کنون نصیب هیچ کس نشده مناطقی را که حضرت عمرسفتح نمودند از فکر و اندیشه و تدابیر اعجاب انگیز و تاکتیکهای جنگی خوب خود کار میگرفت و تمام سرزمینها را یکنواخت زیر سلطه خویش قرار داد.
هنگامی که شام فتح شد اجازه پیشروی به مسلمانان را ندادند و میگفتند الآن باید التفات به طرف انتظام بخشیدن کشورهای فتح شده باشد چنانچه سرزمینهای فتح شده را تقسیم نمودند و برای هر زمینی استانداری تعیین فرمودند.
حضرت خالد را استاندار فنسرین مقرر فرمودند لیکن ایشان بعد از مدتی استعفا دادند و به مدینه تشریف بردند.
در پنجمین یا ششمین سال خلافت حضرت عمرس، حضرت خالدسدر مدینه منوره وفات کردند. هنگام مرگ ایشان فرمودند: من تا مدت زمان طولانی با مشرکین جهاد کردهام و در جنگهای مختلفی شوق نوشیدن جام شهادت را داشتم ایشان بارها خودشان را جلوی شمشیرهای دشمن انداختند لیکن افسوس که آرزوی شهادت نصیب نشد و فرمود: هیج جائی از بدنم نیست که اثر شمشیر یا نیزه نباشد. لیکن افسوس که امروز موت در بستر به سراغم آمده و درمیدان جنگ شهادت نصیبم نشد. لیکن این فاتح بزرگ جهان اسلام برای همیشه چشم از جهان فرو بستند. تاریخ گواه است که واقعا حضرت خالدسدستور امیر المؤمنین را به دل و جان میپذیرفت با وجودیکه میتوانست با استفاده از نفوذی که در لشکر اسلام داشت حکمش را بر کرسی بنشاند اما او نیاز به بزرگی و شوکت شخصی نداشت بعد از وفات حضرت خالدسهنگامیکه اثاثیه منزل وی را بررسی کردند مشخص شد که جز یک شمشیر و اسب و چند اسلحه چیزی دیگر نگذاشتهاند. آری، بزرگترین ژنرال و شیر جنگی در خانه جز وسایل ضروری جهاد چیزی دیگر ندارد و از این معلوم میشود که هدف زندگانی و ی نه کسب احترام شخصی و نه زندگی پرتکلف بود.
بلکه هدف اصلی وی شهادت در راه خداوند بود جان خودش را در راه خدا وقف کرده بود عمرش را برای این هدف صرف نمود.
هنگامیکه خبر وفات ایشان به حضرت عمرسرسید فرمودند به مسلمانان نقصانی رسیده که جبران ناپذیر است. حضرت خالدسفرماندهی بودند که کسی نمیتواند جای او را بگیرد و برای دشمن درد سر بزرگی بودند هنگامی که جنازه حضرت خالدسرا برداشتند خواهرش شروع به ناله و فریاد کرد حضرت عمرساین درد را تحمل نفرمودند و بی اختیار اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد.
روزی حضرت عمرسزنی را در حال افسردگی و ناتوانی دیدند پرسیدند که این کیست که غمگین است مردم گفتند که مادر خالد بن ولید است. فرمود: خوش نصیب، مادری است که از وی کسی مثل خالد متولد شده هنگامی که نعمت وجود دارد قدرش را نمیدانیم ولی وقتی از دست برود منزلتش شناخته میشود.
باری یکی از شاعران عرب به خدمت حضرت عمرسحاضر شدند. ایشان فرمودند که در باره خالد اشعار بگوید. ایشان بهترین شاعر عرب بودند لیکن بعد از گفتن اشعار حضرت عمرسفرمودند که: «شما حق خالد را ادا نکردید».