قبر، عذاب و خوشی آن

فهرست کتاب

فصل سوم: آنچه بعد از قبض روح انسان رخ می‌دهد

فصل سوم: آنچه بعد از قبض روح انسان رخ می‌دهد

۱- روح انسان مؤمن از بدنش براحتى و آسانى خارج می‌شود، و کافر بعلت سختى خارج شدن روح از بدن معذب می‌شود.

۲- خروج روح انسان مؤمن مانند بهترین بوى عطر مُشکى که بر زمین وجود دارد، و خروج روح انسان کافر مانند بدترین بوى مرده‌ای که در زمین وجود دارد.

۳- انسان مؤمن هنگامیکه روحش از اطراف او خارج می‌شود خداوند سبحان را حمد و سپاس می‌گوید، چنانکه رسول اللهصمی‌فرماید: «إنَّ المؤمن تخرج نفسه من بين جنبيه وهو يحمد الله» [صحیح الجامع حدیث ۱۹۲۷].

«روح انسان مؤمن از دو طرف بدنش و یا از دو جنبش بیرون می‌شود در حالیکه او خداوند را حمد و سپاس می‌گوید».

۴- وقتى روح از بدن خارج می‌شود چشم انسان روح را دنبال می‌کند (بطرف آن نگاه می‌کند).

رسول اللهصمی‌فرماید: «إنَّ الروح إذا قُبِض عليها تبعه البصر»[مسلم وغیره].

«اگر روح قبض و گرفته شد، چشم انسان آن را دنبال می‌کند».

۵- وقتى فرشتگان روح انسان مؤمن را با خود حمل می‌کنند درهاى آسمان بر روى ایشان باز می‌شود.

۶- دروازه‌هاى آسمان براى روح کفار بروى فرشتگان باز نمی‌شود.

۷- خداوند امر می‌کند تا روح انسان مؤمن بعد از اینکه کتاب اعمالش در علیین (یکى از منازل بهشت) نوشته شود، به زمین باز گردانده شود.

۸- روح کافر از آسمان پرتاب می‌شود تا اینکه به جسد مرده‌اش برگردد، بعد از اینکه کتاب اعمالش در سجین (یکى از منازل جهنم) نوشته شود.

۹- انسان مرده وقتى دفن شد در قبر وحشت می‌گیرد، و با نشستن صالحین و مردان نیکوکار بالاى قبر در موقع دفن به‌اندازه‌ای که شترى را ذبح کرده و گوشت آن تقسیم شود أُنس گرفته و از وحشت بیرون می‌رود، و انجام این کار مستحب است، و دلیل بر آن قول عمرو بن العاصس است که گفت: «إذا دفنتموني فأقيموا حول قبري قدر ما تنحر جزور ويقسم لحمها حتى أستأنس بكم وأنظر ماذا أراجع به رسل ربي»[مسلم].

«وقتى مرا دفن کردید بالاى سرم به‌اندازه‌ای که شترى را کشته و گوشت آن تقسیم شود بنشینید، تا با شما أُنْس و أُلْفَت بگیرم و ببینم چطور با دو فرشتۀ منکر و نکیر مقابله کنم».

۱۰- فشار قبر، و هیچکس از آن نجات نخواهد یافت.

از عبدالله بن عباسبروایت است که رسول اللهصفرمودند: «لو نجا أحدٌ من ضمّة القبر، لنجا سعد بن معاذ، ولقد ضُمَّ ضمّة، ثم روُخي عنه» [صحیح الجامع ۵۱۸۲].

«اگر کسى از فشار قبر نجات می‌یافت، سعد بن معاذ صحابى جلیل از آن نجات می‌یافت، ولى به او فشار خیلى سخت وارد شد، سپس آن فشار بر طرف گردید».

۱۱- باز گرداندن عقل انسان به جسدش در قبر:

«عن عبدالله بن عمربأنَّ رسول اللهصذكر فتّان القبر، فقال عمر: أترد علينا عقولنا يا رسول الله؟ فقال رسول اللهص: «نعم كهيئتك اليوم»، فقال عمر: بفيه الحجر»[صحیح الترغیب والترهیب جلد ۴ با سند حسن].

«از عبدالله بن عمربروایت است که رسول اللهصفتنه‌هاى قبر را یاد کردند، عمر بن الخطابس سؤال کرد اى رسول خدا آیا عقل‌هایمان به ما باز می‌گردد؟ رسول اللهصفرمودند: بلى همچنانکه الآن عقل تو در جسدت می‌باشد، عمرس گفت: جواب او را خواهم داد، یعنى جواب فرشته را بدرستى خواهم داد».

اینجا عمر بن الخطابس حسن ظن به خداوند داشت که خداوند او را موفق می‌کند تا جواب فرشته را بدهد.

۱۲- مرده وقتى دوستان و همراهانى که براى دفن او آمده‌اند، او را وداع می‌گویند و از آنجا دور می‌شوند، صداى پاى آنها را می‌شنود.

۱۳- چه وقت مرده مورد سؤال قرار می‌گیرد؟

بعد از فراغ از دفن سؤال شروع می‌شود.

فقد كان النبيصإذا فرغ من دفن الميت وقف عليه وقال: «استغفروا لأخيكم وسلوا له التثبيت فإنَّه الآن يسأل»[أبوداود، صحیح الجامع ۹۵۸].

و به اینخاطر چون دفن میت بپایان می‌رسید رسول اللهصبر قبر ایستاده و می‌فرموند: «استغفار کنید براى او، از خداوند ثبات و پایدارى بخواهید، زیرا هم اکنون از او سؤال می‌شود».

۱۴- دو فرشته براى سؤال کردن از میت می‌آید.

۱۵- نام‌هاى دو فرشته‌ای که بر میت می‌آیند و چگونگى آنها:

از أبوهریرهس روایت است که رسول اللهصفرمودند: «إذا قُبِرَ الميت أتاه ملكان أسودان أزرقان، يقال لأحدهما المُنْكَر وللآخر النَّكير، فيقولان: ما كنتَ تقول في هذا الرجل؟ فيقول: ما كان يقول هو: عبدالله ورسوله، أشهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً عبده ورسوله، فيقولان: قد كُنَّا نعلم أنَّك تقول …» [جزوى از حدیث الترمذی، صحیح الجامع حدیث ۷۳۷].

«وقتى میت دفن شد دو فرشته سیاه که به رنگ آبى شباهت دارند به نزد او می‌آیند که به یکى از آنها مُنْکر، و به دیگرى نَکیر گفته می‌شود، سپس از میت سؤال می‌کنند: دربارۀ آن مردى که در بین شما ظهور کرد چه می‌گفتى؟ (مقصود رسول اللهصاست)، مرده جواب می‌دهد: آنچه او می‌گفت که بنده و فرستادۀ خداست، همان می‌گفتم، و گواهى می‌دهم که معبودى بحق جز خداى یکتا نیست، و گواهى می‌دهم که محمدصبنده و فرستادۀ خداست، پس دو فرشته می‌گویند: ما می‌دانستیم که تو چنین جواب خواهى داد».

۱۶- خداوند مؤمنین را در قبر ثابت قدم نگه می‌دارد، رسول اللهصفرمودند: «إذا أقعد المؤمن في قبره أتى ثم شهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً رسول الله فذلك قوله: ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ» [البخاری].

«هنگامیکه مؤمن در قبر نشانده می‌شود: گواهى می‌دهد که معبودى بحق جز خداى یکتا نیست، و محمد رسول و فرستادۀ خداست، و این همان قول خداوند است که می‌فرماید: ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ[إبراهیم: ۲۷].

«خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابت‌شان، استوار مى‏دارد; هم در این جهان، و هم در سراى دیگر!.»

نزد مرگ به قول ثابت و حق بر دین اسلام و خاتمۀ خوب، و در قبر جواب دو فرشته را صحیح می‌دهد، اگر از او سؤال شد: معبود تو کیست و دین تو چیست؟ و پیامبر تو کیست؟ در جواب می‌گوید: معبود من خداست، و دین من اسلام است، و پیامبر من محمدصاست.

۱۷- موفق شدن انسان مؤمن در جواب سؤال دو فرشتۀ منکر و نکیر و عدم پیروزى کافر در آن.

۱۸- انسان مؤمن و صالح قبل از سؤال در قبر با راحتى و خوشحالى می‌نشیند، ولى انسان کافر و بدکار با ترس و ناراحتى در قبر می‌نشیند.

از عائشهلروایت است که: «جاءت يهودية استطعمت على بابي فقالت: أطعموني أعاذكم الله من فتنة الدجال ومن فتنة عذاب القبر، قالت: فلم أزل أحبسها حتى جاء رسول اللهص، فقلت: يا رسول الله ما تقول هذه اليهودية؟ قال: «وما تقول؟» قلت: تقول أعاذكم الله من فتنة الدجال ومن فتنة عذاب القبر، قالت عائشةل، فقام رسول اللهصورفع يديه مداً يستعيذ بالله من فتنة الدجال ومن فتنة عذاب القبر، ثم قال: «أما فتنة الدجال فإنَّه لم يكن نبي إلاَّ حذَّر أمته، وسأحدثكم بحديثٍ لم يحذّره نبي أمته ؛ إنَّه أعور وإنَّ الله ليس بأعور، مكتوب بين عينه كافر، يقرؤه كل مؤمن، فأما فتنة عذاب القبر فبي يفتنون وعني يسألون، فإذا كان الرجل الصالح أُجلس في قبره غير فزعٍ ولا مشعوف، ثم يقال له: فما كنت تقول في الإسلام؟ فيقال: ما هذا الرجل الذي كان فيكم؟ فيقول: محمد رسول الله جاء بالبينات من عند الله فصدقناه، فيفرج له فرجة قبل النار، فينظر إليها يحطم بعضها بعضاً، فيقال له: انظر إلى ما وقاك الله، ثم تفرج له فرجة إلى الجنة، فينظر إلى زهرتها وما فيها، فيقال له: هذا مقعدك منها، ويقال: على اليقين كنتَ وعليه متَّ، وعليه تبعث إن شاء الله.

وإذا كان الرجل السوء أُجلس في قبره فزعاً مشعوفاً، فيقال: فما كنت تقول؟ فيقول: سمعت الناس يقولون قولاً فقلت كما قالوا، فيفرج له فرجة إلى الجنة، فينظر إلى زهرتها وما فيها، فيقال له: انظر إلى ما صرف الله عنك، ثم يفرج له فرجة قبل النار، فينظر إليها يحطم بعضها بعضاً، ويقال: هذا مقعدك منها، على الشك كنتَ، وعليه متَّ، وعليه تبعث إن شاء الله، ثم يعذب» [أحمد وصحیح الترغیب والترهیب].

«زن یهودى به پشت در خانه‌ام آمد و طلب خوراک کرد و گفت: مرا خوراک بدهید، خداوند شما را از فتنۀ دجال و فتنۀ عذاب قبر نجات دهد، عائشهلگفت: او را همچنان نگه داشتم تا اینکه رسول اللهصآمد، گفتم: اى رسول الله این زن یهودى چه می‌گوید؟ آنحضرتصفرمود: مگر چه می‌گوید؟ گفتم: می‌گوید: خداوند شما را از فتنۀ دجال و فتنۀ عذاب قبر نجات دهد، عائشهلگفت: رسول اللهصایستاد و دو دستش را بلند کرد و از فتنۀ دجال و فتنۀ عذاب قبر به خدا پناه برد، سپس فرمود: اما فتنۀ دجال هیچ پیامبرى نبوده مگر اینکه امت و پیروان خود را از فتنۀ آن بر حذر داشته، و شما را از علامت‌هائى که در دجال وجود دارد با خبر می‌کنم که هیچ پیامبرى امت و پیروان خود را از این علامت‌ها بر حذر نداشته، دجال یک چشمش کور است، و خداوند چنین نیست، بین دو چشمش نوشته: کافر، و تمامی‌ مؤمنان آن را می‌خوانند.

اما فتنۀ قبر در من و دربارۀ من که رسول الله هستم سؤال می‌شوند، که آیا می‌توانند جواب صحیح بدهند یا خیر، اگر میت انسانى صالح و نیکوکار باشد در قبر نسشته و هیچ ناراحتى و ترس ندارد، و به او گفته می‌شود: دربارۀ دین اسلام چه می‌گفتی؟ و آن مردى که میان شما بود چه کسى بود.

فرد صالح و مؤمن جواب می‌دهد: او محمد رسول خداست، و خداوند او را با دلایل و براهین واضح از نزد خود فرستاد، و ما او را صادق و راستگو دانستیم و به پیامبرى که از طرف خدا آمده قبول کردیم، در اینحال دریچه‌ای از طرف جهنم گشوده شده و او بطرف آن نگاه می‌کند که آتشى هولناک در هم پیچیده و همدیگر را می‌خورد، و به او گفته می‌شود: ببین و بنگر آنچه خداوند تو را از آن نجات داده، سپس دریچه‌ای از بهشت بسوى او باز می‌شود و به گُل‌ها و آنچه در بهشت وجود دارد نگاه می‌کند، و به او گفته می‌شود: این جایگاه و مسکن تو است، تو بر یقین و بر حق بودى، و بر آن دنیا را وداع گفتى، و بر آن إن شاء الله زنده و محشور خواهى شد».

و اگر انسانى بدکار و یا کافر باشد در حالیکه ترس و ناراحتى بر قلب او جاى گرفته در قبر می‌نشیند و منتظر سؤال دو فرشته می‌شود، و به او گفته می‌شود: در دنیا چه می‌گفتى؟ جواب می‌دهد: شنیدم مردم چیزى می‌گفتند و من آنچه مردم می‌گفتند تکرار می‌کردم. سپس دریچه‌ای از بهشت بسوى او باز می‌شود و او به گُل‌ها و آنچه در آن می‌باشد نگاه می‌کند، و به او گفته می‌شود: ببین و بنگر آنچه خدا تو را از آن محروم کرده، و دریچه‌ای از جهنم بر او باز می‌شود و آتش را می‌بیند که در هم می‌خورد و زبانه می‌کشد، و به او گفته می‌شود: این مسکن و جایگاه تو است، حقیقتاً که بر شک و تردید بودى، و بر آن مُرْدى، و بر آن در روز قیامت زنده و محشور خواهى شد، سپس در قبر به او عذاب داده می‌شود.

۱۹- براى مؤمن دروازه‌ای از بهشت به قبرش باز می‌شود.

۲۰- براى کافر دروازه‌ای از جهنم به قبرش باز می‌شود.

۲۱- مؤمن جایگاهش را در بهشت می‌بیند، و کافر جایگاهش را در جهنم می‌بیند.

۲۲- قبر مؤمن به ‌اندازۀ دید چشم وسیع می‌شود، و قبر کافر تنگ می‌شود.

۲۳- عمل صالح و نیک مؤمن به شکل انسان خوش رو و صورت، با لباسى پاک دامن و خوش‌ بو ظاهر می‌شود و او را (به بهشت و نعمتهاى آن) بشارت می‌دهد، و اما کافر عمل او به شکل انسان خبیث و مجرم و بد رفتار، که لباسى کثیف و بد بو در تن دارد ظاهر و آشکار می‌شود و او را به سرانجام بد بشارت می‌دهد.

۲۴- در قبر به کافر ضربتى با چکش زده می‌شود بطوریکه با این ضربه به خاک تبدیل می‌شود.

ملاحظه: دلیل آن فقره‌هائى که جلو آنها این علامتمی‌باشد این حدیث است.

«عن البراء بن عازبسقال: خرجنا مع النبيصفي جنازة رجل من الأنصار فانتهينا إلى القبر ولمّا يلحد، فجلس رسول اللهصمستقبل القبلة وجلسنا حوله وكأنَّ على رؤوسنا الطير، وفي يده عود ينكت في الأرض، فجعل ينظر إلى السماء، وينظر إلى الأرض، وجعل يرفع بصره ويخفضه ثلاثاً، فقال: «استعيذوا بالله من عذاب القبر» مرتين، أو ثلاثاً، ثم قال: «اللهم إنّي أعوذ بك من عذاب القبر» ثلاثاً، ثم قال: «إنَّ العبد المؤمن إذا كان في انقطاع من الدنيا وإقبال من الآخرة نزل إليه ملائكة من السماء بيض الوجوه كأنَّ وجوههم الشمس، معهم كفن من أكفان الجنة، وحنوط من حنوط الجنة، حتى يجلسوا منه مد البصر، ثم يجئ ملك الموت؛ حتى يجلس عند رأسه فيقول: أيتها النفس الطيبة (وفي رواية: المطمئنة) أخرجي إلى مغفرة من الله ورضوان، قال: فتخرج تسيل كما تسيل القطرة من فيّ السقاء، فيأخذها (وفي رواية: حتى إذا خرجت روحه صلى عليه كل ملك بين السماء والأرض، وكل ملك في السماء، وفتحت له أبواب السماء، ليس من أهل باب إلاَّ وهم يدعون الله أن يعرج بروحه من قبلهم)، فإذا أخذها لم يدعوها في يده طرفة عين حتى يأخذوها فيجعلوها في ذلك الكفن، وفي ذلك الحنوط، فذلك قوله تعالى: ﴿تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا يُفَرِّطُونَ ٦١. ويخرج منها كأطيب نفحة مسك وجدت على وجه الأرض، قال: فيصعدون بها، فلا يمرون ـ يعني بها ـ على ملأ من الملائكة إلاَّ قالوا: ما هذا الروح الطيب؟ فيقولون: فلان ابن فلان، بأحسن أسمائه التي كانوا يسمونه بها في الدنيا، فيستفتحون له فيفتح له، فيشيعه من كل سماء مقربوها، إلى السماء التي تليها، حتى ينتهي به إلى السماء السابعة، فيقول الله : اكتبوا كتاب عبدي في عليين، ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا عِلِّيُّونَ ١٩ كِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ ٢٠ يَشۡهَدُهُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ ٢١فيكتب كتابه في عليين، ثم يقال: أعيدوه إلى الأرض فإنّي وعدتهم أنّي: منها خلقتهم وفيها أعيدهم ومنها أخرجهم تارة أخرى، قال: فيُرد إلى الأرض وتعاد روحه في جسده.

قال: فإنَّه يسمع خفق نعال أصحابه إذا ولّوا عنه مدبرين، فيأتيه ملكان شديدا الانتهار فينتهرانه ويجلسانه فيقولان له: من ربك؟ فيقول: ربي الله، فيقولان له: ما دينك؟ فيقول ديني الإسلام، فيقولان له: ما هذا الرجل الذي بعث فيكم؟ فيقول: هو رسول الله ص، فيقولان له: وما عملك؟ فيقول: قرأت كتاب الله فآمنت به وصدقت، فينتهره، فيقول: من ربك؟ ما دينك؟ من نبيك؟ وهي آخر فتنة تعرض على المؤمن، فذلك حين يقول الله : ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا. فيقول: ربي الله، وديني الإسلام، ونبي محمد ص، فينادي منادٍ من السماء، أن صدق عبدي، فأفرشوه من الجنة، وألبسوه من الجنة، وافتحوا له باباً إلى الجنة، قال: فيأتيه من روحها وطيبها، ويفسح له في قبره مد بصره، قال: وفي رواية: (يتمثل له رجل حسن الوجه، حسن الثياب، طيب الريح) فيقول: أبشر بالذي يسرك، أبشر برضوان من الله وجنات فيها نعيم مقيم، هذا يومك الذي كنت توعد، فيقول له وأنت فبشرك الله بخير، من أنت؟ فوجهك الوجه يجئ بالخير، فيقول: أنا عملك الصالح فوالله ما علمتك إلاَّ كنت سريعاً في طاعة الله، بطيئاً في معصية الله، فجزاك الله خيراً، ثم يفتح له باب من الجنة وباب من النار، فيقال: هذا منـزلك لو عصيت الله، أبدلك الله به هذا، فإذا رأى ما في الجنة قال: ربّ عجّل قيام الساعة، كيما أرجع إلى أهلي ومالي، فيقال له: اسكن.

قال: وإنَّ العبد الكافر، وفي رواية الفاجر إذا كان في انقطاع من الدنيا وإقبال من الآخرة نزل إليه من السماء ملائكة غلاظ شداد، سود الوجوه، معهم المسوح من النار، فيجلسون منه مد البصر، ثم يجئ ملك الموت حتى يجلس عند رأسه فيقول: أيتها النفس الخبيثة أخرجي إلى سخط من الله وغضب، قال: فتفرق في جسده فينتزعها كما ينتزع السفود الكثير الشعب من الصوف المبلول، فتقطع معها العروق والعصب، فيلْعنه كل ملك بين السماء والأرض، وكل ملك في السماء، وتغلق أبواب السماء، ليس من أهل باب إلاَّ وهم يدعون الله ألاَّ تعرج روحه من قبلهم، فيأخذها، فإذا أخذها لم يدعوها في يده طرفة عين حتى يجعلوها في تلك المسوح، ويخرج منها كأنتن ريح جيفةٍ وجدت على وجه الأرض، فيصعدون بها، فلا يمرون بها على ملأ من الملائكة إلاَّ قالوا: ما هذا الروح الخبيث؟ فيقولون: فلان ابن فلان، بأقبح أسمائه التي كان يسمی‌ بها في الدنيا، حتى ينتهي به إلى السماء الدنيا، فيستفتح له فلا يفتخ له، ثم قرأ رسول اللهص: ﴿تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِۚ. فيقول الله : اكتبوا كتابه في سجين، في الأرض السلفى، ثم يقال: أعيدوا عبدي إلى الأرض فإنّي وعدتهم أني: منها خلقتهم، وفيها أعيدهم، منها أخرجهم تارة أخرى، فتطرح روحه من السماء طرحاً حتى تقع في جسده، ثم قرأ: ﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١. فتعاد روحه في جسده، قال: فإنَّه ليسمع خفق نعال أصحابه إذا ولّوا عنه، ويأتيه ملكان شديدا الانتهار فينتهرانه ويجلسانه فيقولان له: من ربك؟ فيقول: هاه هاه، لا أدري، فيقولان: ما دينك؟ فيقول: هاه هاه، لا أدري، فيقولان: فما تقول في هذا الرجل الذي بعث فيكم؟ فلا يهتدي لاسمه، فيقال محمد! فيقول هاه هاه، لا أدري سمعت الناس يقولون ذلك! قال: فيقال: لا دريت، ولا تلوت، فينادي منادٍ من السماء أن كذب، فأفرشوا له من النار، وافتحوا له باباً إلى النار، فيأتيه من حرها وسمومها، ويضيق عليه قبره حتى تختلف فيه أضلاعه، ويأتيه، وفي رواية: ويمثل له رجل قبيح الوجه، قبيح الثياب، منتن الريح، فيقول: أبشر بالذي يسوؤك، هذا يومك الذي كنت توعد، فيقول: وأنت فبشرك الله بالشر، من أنت؟ فوجهك الوجه يجئ بالشر، فيقول: أنا عملك الخبيث، فو الله ما علمت إلاَّ كنت بطيئاً عن طاعة الله، سريعاً إلى معصية الله، فجزاك الله شراً، ثم يقيض له أعمى‌ أصم بكم في يده مرزبّة! لو ضرب بها جبل كان تراباً، فيضربه ضربة حتى يصير بها تراباً، ثم يعيده الله كما كان، فيضربه ضربةً أخرى، فيصيح صيحة يسمعه كل شيء إلاَّ الثقلين، ثم يفتح له باب من النار، ويمهد من فرش النار، فيقول: ربّ لا تقم الساعة» [أحکام الجنائز ۱۵۶ ـ ۱۵۹].

«از براء بن عازبس روایت است که فرمودند: با رسول اللهصهمراه جنازۀ مردى از انصار بیرون شدیم، به قبر رسیدیم و هنوز لحد زده نشده بود، و حفر آن تمام نشده بود، رسول اللهصرو به قبله نشستند و ما اطراف او نشستیم، و هیچیک از ما صحبت نمی‌کرد، در دست رسول اللهصچوبى بود و با آن بر زمین خط‌هایى می‌کشید، و شروع کرد، اندکى به آسمان نگاه می‌کرد، و اندکى بسوى زمین می‌نگریست، بعد از آن سه بار بطرف بالا، و سه بار بطرف پایین نگاه کرد، سپس دو یا سه بار فرمود: از عذاب قبر به خدا پناه ببرید، بعد سه بار فرمود: خدایا از عذاب قبر به تو پناه می‌برم، سپس فرمود: بندۀ مؤمن چون دنیا را وداع گوید و به استقبال آخرت رود فرشتگانى سفید رو از آسمان بر او نازل می‌شوند، رو و صورت‌شان همانند آفتاب روشن است، کفنى از کفن‌هاى بهشت، و عطرهاى ویژۀ اموات مانند کافور و غیره همراه دارند، تا چشم مرده می‌بیند از او دور می‌نشینند، سپس ملک الموت÷، یعنى فرشته‌ای که روح را قبض می‌کند (عامۀ مردم آن را به عزرائیل می‌خوانند، و آنچه در قرآن و سنت پیامبرصوارد شده است، ملک الموت می‌باشد، و ممکن است عزرائیل از اسم‌هاى اسرائیلى باشد که رسول اللهصفرمودند: آن را تصدیق و تکذیب نکنید)، تا اینکه بالاى سرش بنشیند و به او می‌گوید: اى روح پاک، - و در روایتى دیگر - اى روح مطمئن، بسوى مغفرت و رضوان خدا خارج شو، رسول اللهصفرمودند: پس روح از جسد به آسانى خارج می‌شود، همچنانکه قطره آبى از کوزۀ آب خارج می‌گردد».

پس ملک الموت آن را می‌گیرد - و در روایتى دیگر - وقتى روح از جسد خارج شد تمامی‌ فرشتگان بین آسمان و زمین و تمام فرشته‏هاى آسمان درود می‌فرستند و دروازه‌هاى آسمان بر روحش باز می‌شوند، و اهل هر درى از درهاى آسمان تمنّا می‌کنند و از خدا می‌خواهند تا روح این مرده را از جهت ایشان بطرف خود سوق دهد، و وقتى ملک الموت روح را از جسد خارج کرده و در دست گرفت فرشته‏هاى رحمت که دور از او نشسته بودند فوراً به اندازۀ چشم به هم زدن روح را از دست او گرفته و در آن کفن و عطرهائیکه از بهشت با خود آورده بودند می‌گذارند، پس این کلام خداست که در قرآن فرمودند: ﴿تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا يُفَرِّطُونَ ٦١[الأنعام:۶۱]. «فرستادگان ما (ملک الموت) جان او را مى‏گیرند، و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان) کوتاهى نمى‏کنند».

و روح از جسد خارج می‌شود همانند بهترین بوى عطر مُشکى که بر زمین پیدا شود، و فرمود: پس آن را بطرف آسمان می‌برند، و بر هیچ ملأ و جمعى از فرشتگان نمی‌گذرند مگر اینکه آنها سؤال می‌کنند: این روح خوش بو روح چه کسى است؟ پس فرشتگانى که آن روح را حمل می‌کنند جواب می‌دهند: این روح فلان ابن فلان است، با بهترین نام‌هائى که در زمین داشته و مردم با آن او را صدا می‌کردند، تا اینکه به انتهاى آسمانى که ما آن را در دنیا می‌بینیم برسند، پس طلب می‌کنند که درب آسمان دوم بر آنها باز کنند، سپس درب آسمان بر آنها باز می‌شود و در هر آسمان فرشتگانى که در نزدیکى آن روح هستند در تشییع جنازۀ آن روح پاک شرکت می‌کنند، تا اینکه به آسمان هفتم برسند، در اینجا خداوند می‌فرماید: کتاب اعمال بندۀ صالح مرا در علیین بنویسید، و آنهم بلندترین و عالی‌ترین منازل بهشت است.

﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا عِلِّيُّونَ ١٩ كِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ ٢٠ يَشۡهَدُهُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ ٢١[المطففین: ۱۹- ۲۱].

«و تو (اى محمد) چه می‌دانی علّیین چیست. نامه‌ای است رقم خورده و سرنوشتی است قطعی. مقرّبان شاهد آنند، یا بر آن گواهی می‌دهند».

پس کتابش را در علیون نوشته شده، سپس گفته می‌شود: روحش را به زمین برگردانید، و خداوند می‌فرماید: [من به بندۀ خود وعده داده‌ام که از زمین او را خلق کرده، و به آن او را برمی‌گردانم، و بار دیگر او را از زمین خارج خواهم کرد]، یعنى روز محشر، پس روحش را به زمین برمی‌گردانند و روحش به جسدش برمی‌گردد، رسول اللهصفرمودند: مرده صداى کفش پاى دوستانش که براى دفن او آمده‌اند را می‌شنود وقتى از او جدا می‌شوند، پس بر او دو فرشته می‌آید و او را توبیخى شدید کرده و او را می‌نشانند و به او می‌گویند: معبود تو چه کسى است؟ جواب می‌دهد: معبود من الله است، و به او می‌گویند: دین تو چیست؟ جواب می‌دهد: دین من اسلام است، و به او می‌گویند: آن مردى که بر شما مبعوث شد چه کسى است؟ جواب می‌دهد: او رسول اللهصاست، و به او می‌گویند: در دنیا چه کردى؟ جواب می‌دهد: قرآن خواندم، و به آن ایمان آوردم، و آن را تصدیق نمودم، بار دیگر او را توبیخ شدیدى کرده به او می‌گویند: معبود تو چه کسى است؟ دین تو چیست؟ پیامبر تو چه کسى است؟ و این آخرین فتنه‌ای است که بر مؤمن وارد می‌شود، و این کلام خداست که می‌فرماید: ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ[إبراهیم: ۲۷].

«خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار مى‏دارد هم در این جهان».

پس میت جواب می‌دهد: معبود من الله است، و دین من اسلام است، و پیامبر من محمدصاست، پس ندائى از آسمان بصدا در می‌آید که بندۀ من راست می‌گوید، پس از بهشت براى او فرش کنید، و از لباس‌هاى بهشت بر تن او کنید، و درى از بهشت بر روى او باز کنید، رسول اللهصفرمودند: پس از بهشت بوهاى زیبا و خوب به مشام او می‌رسد، و قبرش وسعت پیدا می‌کند که طول آن آخرین نقطه‌ای است که مرده آن را می‌تواند ببیند، و نزد او می‌آید - و در روایتى - مردى خوش رو، و پاک دامن که از او بوى خیلى خوبى می‌آید، و به او می‌گوید: بشارت بده آنچه بر تو آسان است، بشارت بده به رضوان و رحمت خداوندى و بهشتى که در آن نعمت‌هاى بى‌پایان است، این روزى است که تو به آن وعده داده شده بودى، پس میت می‌گوید: خداوند تو را به عمل نیک بشارت دهد، تو کى هستى؟ صورتت و رویت، رویى است که به خیر بشارت می‌دهد، وى جواب می‌دهد: من عمل صالح تو هستم، به خدا سوگند تو را ندیدهم مگر اینکه در طاعت خدا سباق و سریع بودى، در معصیت خدا کنْد بودى، پس خداوند تو را ثواب و جزاى خیر بدهد، سپس درى از سوى بهشت و درى از سوى جهنم بر او باز می‌شود و به او گفته می‌شود: این منـزل و مسکن تو است اگر معصیت خدا می‌کردى، و خداوند به مسکنى که در بهشت است تبدیل کرده، و وقتى آنچه در بهشت است دید می‌گوید: بار إلهى! در قیام ساعت و آخرت عجله کن تا اینکه بسوى اهل و مالم برگردم، پس به او گفته می‌شود: منـزل بگیر.

رسول اللهصفرمودند: و بندۀ کافر - و در روایتى - فاجر وقتى دنیا را وداع گفته و به استقبال آخرت می‌رود بر او فرشته‌هائى درشت‌خو، سیاه‌رو نازل می‌شود که لباسى از موى جهنم با آنهاست، و تا آنجائیکه مرده به چشم می‌بیند دور از او می‌نشینند، سپس ملک الموت می‌آید و بالاى سر میت می‌نشیند و به او می‌گوید: اى روح خبیث و ناپاک بسوى سخط و غضب و خشم خداوند خارج شو، رسول اللهصفرمودند: پس روحش در بدن و جسدش متفرق می‌شود، ملک الموت آن را کشیده و از بدنش خارج می‌کند همچنانکه سفود: یعنى سیخ کبابى که در اطراف آن سیخ‌هاى دیگرى وجود دارد (پس وقتى آن را از پشمی‌ که در آب خیس شده بیرون آورده می‌شود با خود پشم‌هاى دیگرى می‌کشد و با دشوارى از آن بیرون می‌آید)، را از پشمی‌ که در آب خیش شده بیرون آورده می‌شود، پس رگ‌ها و عصب‌هایش با آن قطع می‌شود و او را همۀ فرشتگانى که بین آسمان و زمین و در آسمان هستند لعنت می‌کنند و درهاى آسمان بسته می‌شوند، هیچ درى از درهاى آسمان نیست مگر اینکه دربان‌هاى آن درها دعا می‌کنند که خداوند روح این مرده را از طرف ایشان بالا نبرد، پس ملک الموت روح را گرفته و وقتى در دست گرفت فرشته‏هاى عذاب که دور از او نشسته‌اند به‌اندازۀ چشم به هم زدنى روح را از او گرفته و در آن لباس موئى قرار می‌دهند، و از آن مانند بدترین بوى مرده‌ای که در زمین پیدا شود خارج می‌گردد، سپس آن را بالا می‌برند، و به هیچ ملأ و جمعى از فرشتگان عبور نمی‌کنند بجز اینکه می‌گویند: این روح خبیث و بد چه چیز است؟ جواب داده می‌شوند: فلانى فرزند فلان، با بدترین اسم‌هائى که در دنیا نام داشته، تا اینکه به آسمان دنیا برسند، سرانجام درخواست باز کردن دروازهاى آسمان را به روى او می‌کنند، ولى درها باز نمی‌شوند، سپس رسول اللهصاین آیه کریمه را تلاوت فرمود: ﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِۚ[الأعراف: ۴۰].

«درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى‏شود; و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد!».

و در اینجا خداوند می‌فرماید: [کتاب عمل این مرده را در سجین بنویسید: (یکى از منازل جهنم در طبقۀ آخر زمین جهنم)، سپس گفته می‌شود: او را به زمین برگردانید، زیرا به بندۀ خود وعده داده‌ام که او را از زمین خلق کرده، و به آن برمی‌گردانم، و بار دیگر او را از زمین حشر خواهم کرد، پس روحش از آسمان به زمین بطور خیلى شدید پرتاب می‌شود، تا اینکه به جسدش برسد، سپس رسـول اللهصاین آیۀ کریمه را تلاوت فرمودند: ﴿...وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١[الحج: ۳۱].

«و هر کس همتایى براى خدا قرار دهد، گویى از آسمان سقوط کرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مى‏ربایند; و یا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مى‏کند!».

پس روحش به جسدش برمی‌گردد، سپس فرمود: مرده صداى پاى دوستانش را که براى دفنش آمده بودند و هم اکنون او را ترک می‌کنند می‌شنود، و دو فرشته نزد او می‌آیند و او را توبیخ کرده و در قبرش می‌نشانند، و به او می‌گویند: معبود تو چه کسى است؟ جواب می‌دهد: هاه هاه (این کلمه در اینجا به معناى ترس و بیم و هراس است)، نمی‌دانم، و به او می‌گویند: دین تو چیست؟ جواب می‌دهد: هاه هاه نمی‌دانم، پس به او می‌گویند: در بارۀ آن مردى که در میان شما مبعوث شد چه می‌گوئى؟ می‌گوید: اسمش را بیاد نمی‌آورم، پس به او گفته می‌شود: نام او محمد است، جواب می‌دهد: هاه هاه، نمی‌دانم، شنیدم مردم چنان می‌گویند، فرمود: پس به او گفته می‌شود: ندانستى، و نخواندى، پس منادى از آسمان ندا می‌کند که او دروغ می‌گوید، پس براى او از جهنم فرش کنید، و بر او درى از جهنم باز کنید، و بر او وارد می‌شود - و در روایتى - مردى بد چهره و زشت، و پلید دامن که از او بوى خیلى بد و نفرت‌انگیزى می‌آید ظاهر می‌شود، و به او می‌گوید: تو را به توهین و اساءت و زیانکارى و بدبختى بشارت می‌دهم، این روزى است که بتو وعده داده شده بود، پس مرده می‌گوید: و خداوند تو را به بدى بشارت دهد، تو چه کسى هستى؟ صورت تو صورتى است که خبر زشتى همراه دارد، جواب می‌دهد: من عمل خبیث تو هستم، بخدا سوگند تو را ندیدم مگر اینکه در طاعت خدا تنبل بودى، و در معصیت او زرنگ و چابک بودى، پس خداوند تو را جزاى بد بدهد، پس بر او کور و کر و لالى مسلط می‌شود که چکشى در دست دارد که اگر آن را به کوهى بزند کوه به خاک تبدیل می‌شود، پس به میت ضربه‌ای می‌زند که میت تبدیل به خاک می‌شود، سپس خدا او را به همان جسدى که بوده برمی‌گرداند، بار دیگر به او ضربه‌ای می‌زند با این ضربه او فریاد می‌کشد که بجز انس و جن همۀ مخلوقات آواز و فریاد او را می‌شنوند، سپس بر او درى از جهنم باز می‌شود و برایش از جهنم فرش می‌شود، و مرده می‌گوید: بار الهى! قیامت را بر پا مکن.

۲۵- اهل آسمان روح پاک را خوش آمد می‌گویند و به او بشارت نیکو و خوب می‌دهند.

۲۶- اهل آسمان روح ناپاک را خوش آمد نمی‌گویند و به او بشارت بد می‌دهند.

۲۷- آتشى که خداوند مؤمن را از آن نجات داده است دیده می‌شود.

۲۸- دریچه‌ای از سوى بهشت باز می‌شود تا انسان بدکار جایگاهى را که از آن محروم شده است ببیند.

قالص«إنَّ الميت تحضره الملائكة، فإذا كان الرجل صالحاً قال: اخرجي أيتها النفس الطيبة كانت في الجسد الطيب، اخرجي حميدة، وأبشري بروح وريحان، وربٌ غير غضبان، فلا يزال يقال ذلك حتى تخرج، ثم يعرج بها إلى السماء فيستفتح لها، فيقال: من هذا؟ فيقول: فلان، يقال: مرحباً بالنفس الطيبة، كانت في الجسد الطيب، ادخلي حميدة، وأبشري بروح وريحان، وربٍ غير غضان، فلا يزال يقال لها حتى ينتهي بها إلى السماء التي فيها الله تبارك وتعالى.

فإذا كان الرجل السوء، قال اخرجي أيتها النفس الخبيثة، كانت في الجسد الخبيث، اخرجي ذميمة، وأبشري بحميم وغسّاق، وآخر من شكله أزواج، فلا يزال يقال لها ذلك حتى تخرج، ثم يعرج بها إلى السماء فيستفتح لها، فيقال: من هذا؟ فيقال: فلان، فيقال: لا مرحباً بالنفس الخبيثة كانت في الجسد الخبيث، ارجعي ذميمة، فإنَّها لا تفتح لك أبواب السماء، فترسل من السماء، ثم تصير إلى القبر.

فيجلس الرجل الصالح في قبره غير فزعٍ ولا مشعوف، ثم يقال له: فيم كنت، فيقول: كنت في الإسلام، فيقال له: ما هذا الرجل؟ فيقول: محمد رسول اللهصجاءنا بالبينات من عند الله فصّدقناه، فيقال له: هل رأيت الله؟ فيقول: ما ينبغي لأحد أن يرى الله، فيفرج له فرجة قِبَلَ النار، فينظر إليها يحطّم بعضها بعضاً، فيقال له: انظر إلى ما وقاك الله تعالى، ثم يفرج له فرجة قِبَلَ الجنة، فينظر إلى زهرتها وما فيها، فيقال له: هذا مقعدك، ويقال له: على اليقين كنتَ، وعليه متَ، وعليه تبعث إن شاء الله.

ويجلس الرجل السوء في قبره فزعاً مشعوفاً، فيقال له: فيم كنت؟ فيقول: لا أدري، فيقال له: ما هذا الرجل؟ فيقول: سمعت الناس يقولون قولاً فقلته، فيفرج له فرجة قِبَلَ الجنّة، فينظر إلى زهرتها وما فيها، فيقال له: انظر إلى ما صرف الله عنّك، ثم يفرج له فرجة إلى الناّر، فينظر إليها يحطّم بعضها بعضاً، فيقال له: هذا مقعدك، على الشك كنتَ، وعليه متَ، وعليه تبعث إن شاء الله» [ابن ماجه، وصحیح الجامع ۱۹۶۴، وصحیح الترغیب والترهیب].

«رسول اللهصفرمودند: فرشته نزد میت حاضر می‌شود، پس اگر میت فردى صالح و نیکوکار بود فرشته می‌گوید: اى روح پاکى که در جسد پاک هستى، خارج شو در حالیکه سپاسگذارى، و او را به بوهاى خوش و خوب و رضایت خداوند بشارت می‌دهد، و همچنان به او این کلمات گفته می‌شود تا اینکه روح از جسد خارج گردد، سپس بطرف آسمان بالا برده می‌شود، و طلب استفتاح و باز کردن در آسمان می‌شود، و گفته می‌شود: این چه کسى است؟ جواب می‌دهد: فلان است، اسمش را می‌گویند، گفته می‌شود: مرحباً، روح پاکى که در جسد پاک بوده است، خوش آمد شاکر و سپاسگذار داخل شود، و او را به بوهاى خوب و خوش و رضایت خداوند و عدم خشم او بشارت می‌دهند، همچنان این‌ها به او گفته می‌شود تا اینکه به آسمانى که در آن خداوند است برسد.

و اگر مرده مردى بدکار باشد به او می‌گویند: اى روح بد که در جسد پلید و ناپاک هستى خارج شو در حالیکه گناه کرده‌ای، و پست و ذلیل هستى، و تو را بشارت می‌دهیم به حرارتى که به انتهایش رسیده است، و سردى که شدت آن قابل تحمل نیست، و تو را به انواع مختلف عذاب بشارت می‌دهیم، و همچنان به او این کلمات گفته می‌شود تا روح از بدن خارج گردد، سپس بطرف آسمان بالا برده می‌شود و طلب باز کردن در آسمان می‌شود، گفته می‌شود: این چه کسى است؟ جواب داده می‌شود: فلان، اسمش ذکر می‌شود، گفته می‌شود: این روح خبیث که در جسد خبیث و ناپاک بوده است، خوش نیامد با بار گناه ذلیل و سرزنش شده برگرد، زیرا درهاى آسمان بر تو باز نمی‌شود، پس از آسمان فرستاده می‌شود و بسوى قبر می‌رود.

مرد صالح و نیکوکار در قبرش بدون ترس و هول و هیچگونه بیم و هراسى می‌نشیند، و به او گفته می‌شود: به چه دینى بودى؟ جواب می‌دهد: به دین اسلام، و به او گفته می‌شود: چه کسى است آن مردى که بین شما ظهور کرد؟ می‌گوید: محمد رسول اللهص، مبعوث شد در حالیکه با او براهین و آیات و دلایل واضح و آشکار از نزد خداوند بود، و ما او را تصدیق کردیم، به او گفته می‌شود: آیا خداوند را دیده‌ای؟ جواب می‌دهد: نباید در دنیا کسى خدا را ببیند، پس دریچه‌ای از طرف جهنم بسوى او باز می‌شود و به آن نگاه می‌کند در حالیکه بعضى در بعضى دیگر می‌پیچند، و به او گفته می‌شود: نگاه کن و ببین آنچه خداوند تو را از آن نجات داده، سپس دریچه‌ای از طرف بهشت بر او باز می‌شود و او به گُل‌ها و آنچه در آن می‌باشد نگاه می‌کند، و به او گفته می‌شود: این مسکن و جایگاه تو است، و به او گفته می‌شود: بر یقین بودى و بر آن یقین مردى، و بر آن روز قیامت مبعوث خواهى شد، إن شاء الله.

و مرد سوء و بدکار در قبرش با ترس و خوف می‌نشیند و به او گفته می‌شود: بر چه دینى بودى؟ جواب می‌دهد: نمی‌دانم، به او گفته می‌شود: آنفرد که میان شما مبعوث شد چه کسى است؟ جواب می‌دهد: نمی‌دانم، شنیدم مردم چیزى می‌گویند من هم همان گفتم، پس دریچه‌ای از طرف بهشت بر او باز می‌شود و او به گُل‌ها و آنچه در آن هست نگاه می‌کند، و به او گفته می‌شود: نگاه کن به آنچه خداوند تو را از آن محروم کرده، سپس دریچه‌ای از طرف جهنم بر رویش باز می‌شود، و نگاه می‌کند که بعضى با بعضى دیگر در هم می‌پیچد، و به او گفته می‌شود: این مسکن و جایگاه تو است، بر شک بودى، و بر آن شک مردى، و بر آن روز قیامت مبعوث خواهى شد، إن شاء الله».

۲۹- بوى خوب روح مؤمن به مشام فرشتگان می‌رسد.

۳۰- خوشحالى مردگان مؤمن بقدوم روح مردۀ مؤمن جدید، بیشتر از خانواده‌ای است که مسافر آنها از سفر آمده است.

۳۱- روح انسان مؤمن وقتى به ارواح مؤمنان دیگر می‌پیوندد از غم دنیا راحت می‌شود.

از أبو هریرهس روایت است که رسول اللهصفرمودند: «إنَّ المؤمن إذا قُبض أتته ملائكة الرحمة بحريرة بيضاء، فيقولون: أخرجي إلى رَوْحِ الله، فتخرج كأطيب ريح المسك، حتى إنَّه ليناوله بعضهم بعضاً فيشمونه حتى يأتوا به باب السماء، فيقولون: ما هذه الريح الطيبة التي جاءت من الأرض؟ ولا يأتون بماء إلاَّ قالوا مثل ذلك، حتى يأتوا به أرواح المؤمنين، فإنَّهم أشد فرحاً به من أهل الغائب بغائبهم، فيقولون: ما فعل فلان؟ فيقولون: دعوه حتى يستريح فإنَّه كان في غم الدنيا، فيقولون: قد مات، أمَا أتاكم؟ فيقولون: ذهب به إلى أمه الهاوية.

وأما الكافر فيأتيه ملائكة العذاب بمسح فيقولون: اخرجي إلى غضب الله، فتخرج كأنتن ريح جيفة، فيذهب به إلى باب الأرض» [ابن حبان، ابن ماجه، وصحیح الترغیب والترهیب].

«وقتى روح انسان مؤمن قبض و گرفته می‌شود فرشته‏هاى رحمت با ابریشمی‌ سفید رنگ می‌آیند و می‌گویند: بسوى رحمت خداوند خارج شو، روح مؤمن مانند بهترین بوى عطر مشک بیرون می‌شود، بطوریکه فرشتگان آن را دست بدست می‌گردانند، وبوى آن را استشمام می‌کنند، تا اینکه به دروازۀ آسمان می‌برند، نگهبانان آسمان می‌گویند: این بوى خوبى که از زمین آمده چیست؟ و فرشتگان به هر آسمانى که می‌رسند این جمله به آنها گفته می‌شود، تا اینکه روح این فرد را نزد ارواح مؤمنین می‌برند، خوشحالى مؤمنین بیشتر از خوشحالى کسانى است که مسافر آنها از سفر می‌آید، ارواح مؤمنین از او می‌پرسند: فلانى چه کار کرد؟ فرشتگان می‌گویند: او را بگذارید تا استراحت کند زیرا او در غم دنیا بوده است، بالأخره در جواب آنها می‌گویند: او فوت کرد، آیا نزد شما نیامد؟ آنها می‌گویند: او به جایگاهش در جهنم برده شده است.

اما فرد کافر فرشته‏هاى عذاب با پارچه‌ای که از مو بافته شده است می‌آیند و به او می‌گویند: بسوى خشم خداوند بیرون شو، پس روح کافر مثل بد بوترین بوى حیوان مرده بیرون می‌شود، فرشتگان آن را بسوى دروازۀ زمین می‌برند».

۳۲- ادامۀ نمایش و نشان‌دادن مسکن و جایگاه انسان در قبر، از بهشت یا از جهنم.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ ٤٦[غافر: ۴۶].

«عذاب آنها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مى‏شوند; و روزى که قیامت برپا شود (مى‏فرماید:) «آل فرعون را در سخت‏ترین عذاب‌ها وارد کنید!»».

ابن عمربروایت می‌کند که پیامبرصفرمودند: «إنَّ أحدكم إذا مات عُرِضَ عليه مقعده بالغداة والعشي، إن كان من أهل الجنة، فمن أهل الجنة، وإن كان من أهل النار، فمن أهل النار، فيقال: هذا مقعدك حتى يبعثك الله يوم القيامة»[متفق علیه].

«وقتى یکى از شما فوت کرد و دنیا را وداع گفت: هر صبح و شام جایگاهش بر او عرضه می‌شود، اگر از اهل بهشت است، پس از بهشتیان، و اگر از اهل دوزخ است، پس از دوزخیان بر او عرضه می‌شود، و به او گفته می‌شود: این جایگاه و مسکن تو است تا اینکه خداوند تو را روز قیامت حشر نماید».

۳۳- شنیدن حیوانات صداى کسانیکه در قبرهاى‏شان عذاب می‌بینند.

از عبدالله بن مسعودس روایت است که رسول اللهصفرمودند: «إنَّ الموتى ليعذبون في قبورهم، حتى إنَّ البهائم لتسمع أصواتهم»[صحیح الجامع ۱۹۶۱].

«مردگان در قبرهایشان عذاب داده می‌شوند، تا اینکه حیوانات از شدّت عذاب صداى آنها را می‌شنوند».

۳۴- قبر اولین منـزل از منازل آخر است.

از هانئ مولى عثمان بن عفانس روایت است که: عثمان بن عفان وقتى بر قبر می‌ایستاد گریه می‌کرد، به‌اندازه‌ای که ریشش خیس می‌شد، به او گفته شد: تو را از بهشت و جهنم با خبر می‌کنند گریه نمی‌کنى! ولى از خبر قبر گریه می‌کنى؟ فرمود: شنیدم رسول اللهصفرمودند: «القبر أول منزلة من منازل الآخرة، فإن نجا منه فما بعده أيسر منه، وإن لم ينج فما بعده أشد».

«قبر اولین منزل از منازل آخرت است، اگر انسان از آن نجات یافت بعد از آن آسان‌تر است، و اگر نجات نیافت بعد از آن شدیدتر است».

و فرمود: شنیدم کهصمی‌فرماید: «ما رأيت منظراً قط، إلاَّ والقبر أفظع منه»[صحیح الترغیب والترهیب].

«هرگز منظر وحشتناکى ندیدم، مگر اینکه قبر وحشتناکتر از آن است».

۳۵- قبر کسانیکه در معصیت افتاده‌اند پر از ظلمت و تاریکى می‌شود: رسول اکرمصمی‌فرماید: «إنَّ هذه القبور ممتلئة على أهلها ظلمة، وإنَّ الله ينورها لهم بصلاتي عليهم»[صحیح الترغیب والترهیب].

«این قبرها بر کسانیکه در آن خوابیده‌اند تاریک است و خداوند آن را بدعاى من براى ایشان نورانى می‌کند».

۳۶- افراد زنده توانائى شنیدن عذاب قبر را ندارند.

رسول اللهصفرمودند: «إنَّ هذه الأمة تبتلى في قبورها، فلولا أن لا تدافنوا، لدعوت الله أن يسمعكم من عذاب القبر الذي أسمع منه» [مسلم وغیره].

«این امت در قبورشان مبتلى می‌شوند، و اگر دفن نمی‌شدید دعا می‌کردم خداوند از عذابى که در قبر است و من آن را می‌شنوم، شما را از آن بشنواند».

۳۷- خوردن از درخت بهشت قبل از روز قیامت، رسول اللهصفرمودند: «إنَّما نسمة المؤمن طائر يعلق في شجر الجنّة، حتى يبعثه الله إلى جسده يوم يبعثه» [صحیح الجامع ۲۳۶۹].

«در حقیقت روح انسان مؤمن پرنده‌ای است که از درختان بهشت می‌خورد تا روز قیامت خداوند آن را به جسدش برگرداند».

۳۸- روح انسان مؤمن به وام و قرضى که به عهدۀ اوست معلق است، پیامبرصمی‌فرماید: «نفس المؤمن معلقة بدَيْنِهِ حتى يقضى عنه» [الترمذی وصحیح الجامع ۶۶۵۵].

«روح مؤمن به وام و قرضى که به عهدۀ اوست معلق است، تا اینکه وام و قرض او پرداخت شود».

۳۹- دعاى فرشتگانى که در آسمان هستند براى بندۀ مؤمن، رسول اللهصفرمودند: «إذا خرجت روح العبد المؤمن تلقاها ملكان يصعدان بها - فذكر من ريح طيبها - ويقول أهل السماء: روح طيبة، جاءت من قِبَل الأرض، صلى الله عليك، وعلى جسد كنتَ تعمرينه، فينطلق به إلى ربه، ثم يقول: انطلقوا به إلى آخر الأجل. وإنَّ الكافر إذا خرجت روحه - فذكر من نتنها - ويقول أهل السماء: روح خبيثة جاءت من قبل الأرض، فيقال: انطلقوا به إلى آخر الأجل»[مسلم].

«وقتى روح بندۀ مؤمن از جسدش خارج شد، دو فرشته آن را گرفته به آسمان می‌برند، بعد آنحضرت از بوى خوب و خوش آن یاد کردند، و أهل آسمان، یعنى: فرشتگان می‌گویند: روح خوبى از طرف زمین آمده، و دعا می‌کنند و می‌گویند: درود خدا بر تو باد و بر جسدى که بر آن عمر کردى، و بطرف خدا برده می‌شود، پس خداوند می‌فرماید: آن را به آخرین موعدى که دارد ببرید. و وقتى روح کافر از جسدش خارج می‌شود، و آنحضرت بوى بد آن را یاد کردند و فرمودند: فرشته‏هاى آسمان می‌گویند: روح پلید و بدى از طرف زمین آمده، و گفته می‌شود: آن را بطرف آخرین موعد او ببرید».

۴۰- نورانى شدن قبر انسان مؤمن.

۴۱- خواب انسان مؤمن در قبرش.

۴۲- شوق مرده به بشارت اهل خود، رسول اللهصفرمودند: «إذا قُبِرَ الميت أتاه ملكان أسودان أزرقان، يقال لأحدهما المُنكر وللآخر النَّكير، فيقولان: ما كنت تقول في هذا الرجل؟ فيقول: ما كان يقول هو: عبدالله ورسوله، أشهد أن لا إله إلاَّ الله، وأنَّ محمداً عبده ورسوله، فيقولان: قد كنّا نعلم أنَّك تقول، ثم يفسح له في قبره سبعون ذراعاً في سبعين، ثم ينوَّر له فيه، ثم يقال: نَمْ، فيقول: أرجع إلى أهلي فأخبرهم، فيقولان: نَمْ كنومة العروس الذي لا يوقظه إلاَّ أحب أهله إليه، حتى يبعثه الله من مضجعه ذلك، وإن كان منافقاً قال: سمعت الناس يقولون قولاً، فقلت مثله، لا أدري، فيقولان: قد كنّا نعلم أنَّك تقول ذلك، فيقال للأرض: التئمي عليه، فتلتئم عليه، فتختلف أضلاعه، فلا يزال فيها معذباً، حتى يبعثه الله من مضجعه ذلك»[صحیح الجامع ۷۳۷].

«وقتى مرده دفن شد دو فرشتۀ سیاه رنگ که مشابه به آبى هستند، و یکى منکر و دیگرى نکیر نام دارد به نزد میت می‌آیند، و به او می‌گویند: در مورد مردى که در بین شما مبعوث شد چه می‌گفتى؟ جواب می‌دهد: آنچه او می‌گفت: بندۀ خدا و فرستادۀ اوست، و گواهى می‌دهم که معبودى بحق جز خداى یکتا نیست، و گواهى می‌دهم که محمد بنده و فرستادۀ خداست، پس می‌گویند: ما می‌دانستیم که چنین خواهى گفت، سپس قبر او به طول هفتاد ذراع و عرض هفتاد ذراع وسعت پیدا می‌کند، و نورانى می‌شود، و به او گفته می‌شود: بخواب، جواب می‌دهد: برمی‌گردم به خانه‌ام و آنها را خبر می‌کنم، می‌گویند: بخواب همچنانکه عروس می‌خوابد و بیدار نمی‌شود بجز وقتى محبوبترین افراد خانواده او را از خواب بیدار می‌کند، تا اینکه خداوند او را روز قیامت حشر نماید».

و اگر منافق باشد می‌گوید: شنیدم مردم چیزى می‌گویند، من هم همچنان گفتم، نمی‌دانم چه نام دارد، پس دو فرشته می‌گویند: ما می‌دانستیم که چنین خواهى گفت، و به زمین گفته می‌شود: او را درهم بفشار، پس او را بهم می‌فشارد تا اینکه دنده‌هاى بدنش در هم شکسته شود، و همچنان عذاب می‌بیند تا اینکه خداوند او را روز قیامت حشر نماید.

۴۳- قبر انسان مؤمن از گُل‌ها و سبزی‌ها تا روز قیامت پر می‌شود، رسول اللهصمی‌فرماید: «إنَّ العبد إذا وُضِعَ في قبره وتولّى عنه أصحابه، حتى إنَّه يسمع قرع نعالهم، أتاه ملكان فيقعدانه، فيقولان له: ما كنتَ تقول في هذا الرجل؟ - لمحمد - فأما المؤمن فيقول: أشهد أنَّه عبد الله ورسوله، فيقال: انظر إلى مقعدك من النّار، قد أبدلك الله به مقعداً من الجنّة، فيراهما جميعاً، ويفسح له في قبره سبعون ذراعاًن ويملأ عليه خضراً إلى يوم يبعثون. وأما الكافر أو المنافق، فيقال له: ما كنتَ تقول في هذا الرجل؟ فيقول: لا أدري، كنتُ أقول ما يقول الناس، فيقال له: لا دريتَ ولا تليت، ثم يضرب بمطراق من حديد ضربة بين أذنيه، فيصيح صيحة يسمعها من يليه غير الثقلين، ويضيق عليه قبره حتى تختلف أضلاعه»[متفق علیه].

«وقتى که بنده خدا دفن شد و دوستانش از اطراف او دور شدند، و او صداى پاى آنها را می‌شنود، دو فرشته نزد او می‌آیند و او را می‌نشانند و به او می‌گویند: در مورد این مرد چه می‌گفتى؟ - یعنى محمدص- پس اگر مؤمن باشد می‌گوید: گواهى می‌دهم که او بنده و فرستادۀ خداست، پس به او گفته می‌شود: نگاه کن بسوى جایگاهت که از جهنم است، و خداوند آن را به جایگاه و مسکنى از بهشت تبدیل کرده، و همۀ آن را می‌بیند، و قبر او هفتاد ذراع وسعت پیدا می‌کند، و از گُل‌ها و سبزیها تا روز قیامت پر می‌شود، و اما کافر و یا منافق به او گفته می‌شود: چه می‌گفتى در بارۀ مردى که میان شما ظهور کرد؟ جواب می‌دهد: نمی‌دانم، آنچه مردم می‌گفتند، می‌گفتم، پس به او گفته می‌شود: ندانستى و نخواندى، سپس ضربتى با چکشى از آهن بین دو گوش او زده می‌شود و فریاد و نعره‌ای می‌کشد که بجز إنس و جن سایر اطرافیانش آواز او را می‌شنوند، و قبر بر او تنگ می‌شود تا اینکه دنده‌هایش در هم شکسته شود».

۴۴- جواب انسان مؤمن در قبر هدایتى از جانب خداوند است که به او داده می‌شود.

۴۵- در قبر از میت بجز از عبادت و دین سؤال دیگرى نمی‌شود.

رسول اللهصمی‌فرماید: «إنَّ المؤمن إذا وضع في قبره أتاه ملك فيقول له: ما كنت تعبد؟ فإنَّ الله هداه قال: كنت أعبد الله، فيقول له: ما كنت تقول في هذا الرجل؟ فيقول: هو عبدالله ورسوله، فما يسأل عن شيء غيرها، فينطلق به إلى بيت كان في النّار، فيقول له: هذا بيتك كان في النّار، ولكنَّ الله عصمك ورحمك، فأبدلك به بيتاً في الجنّة، فيقول: دعوني حتى أذهب فأبشّرَ أهلي، فيقال له: أسكن ؛ وإنَّ الكافر إذا وُضع في قبره، أتاه ملك فينتهره، فيقول له: ما كنتَ تعبد؟ فيقول: لا أردي، فيقال له: لا دريتَ ولا تليت، فيقال: فما كنتَ تقول في هذا الرجل؟ فيقول: كنتُ أقول ما تقول النّاس، فيضربه بمطراق من حديد بين أذنيه، فيصيح صيحة يسمعها الخلق غير الثقلين»[أبوداود، وصحیح الجامع ۱۹۲۶].

«وقتى بندۀ مؤمن دفن شد فرشته‌ای بر او وارد می‌شود و به او می‌گوید: چه چیزى را عبادت می‌کردى؟ پس اگر خدا او را هدایت کرده می‌گوید: خداوند را می‌پرستیدم، و به او می‌گوید: در مورد مردى که میان شما ظهور کرد چه می‌گفتى؟ جواب می‌دهد: او بندۀ خدا و فرستادۀ اوست، پس از او چیز دیگرى سؤال نمی‌شود، و او بطرف خانه‌ای که در جهنم است برده می‌شود، و به او گفته می‌شود: این خانۀ تو است، ولکن خداوند بر تو رحم کرده و تو را از آن نجات داده، و آن را به خانه‌ای در بهشت تبدیل کرده است، پس مرده می‌گوید: بگذارید به خانه‌ام رفته آنها را با خبر کنم، پس به او گفته می‌شود: اینجا مسکن بگیر.

وقتى کافر در قبر دفن شد، فرشته‌ای بر او وارد شده و او را توبیخ می‌کند و به او می‌گوید: چه کسى را عبادت می‌کردى؟ جواب می‌دهد: نمی‌دانم، پس به او گفته می‌شود: ندانستى و نخواندى، و به او گفته می‌شود: در مورد مردى که میان شما ظهور کرد چه می‌گفتى؟ جواب می‌دهد: می‌گفتم آنچه مردم می‌گفتند، پس به او با چکش آهنى بین دو گوشش ضربه‌ای می‌زند، و فریاد و نعره‌ای می‌کشد که تمامی‌ خلق بجز انس و جن صداى او را می‌شنوند».

۴۶- آنچه روى زمین می‌گذرد مردگان نمی‌شنوند، خداوند می‌فرماید: ﴿فَإِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ ٥٢[الروم: ۵۲].

«تو نمى‏توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش کران هنگامى که روى برگردانند و دور شوند!».

۴۷- کفارى که در جنگ بدر کشته شدند و در چاه‌انداخته شدند سخن پیامبرصرا شنیدند، اما توانایى جواب‌دادن را نداشتند.

در بخارى به ثبوت رسیده است که رسول اللهصکنار اهل چاه ایستادند و فرمودند: «وجدتم ما وعدكم ربكم حقاً؟» فقيل له: تدعو أمواتاً؟ فقال: «ما أنتم بأسمع منهم ولكن لا يجيبون» [البخاری].

«آیا آنچه پروردگار شما به شما وعده داده بود حقیقت یافتید؟ بعضى از یاران گفتند: آیا مردگان را صدا می‌زنى؟ رسول اللهصفرمود: شما بهتر از آنها نمی‌شنوید، ولى آنها نمی‌توانند جواب بدهند».

۴۸- اشتیاق صحابه و یاران در برزخ، آنهائی که در راه خدا شهید شدند، به برادرانشان که زنده‌اند، تا اینکه آنها را از کرامتى که براى شهداء آماده شده با خبر سازند، رسول اللهصبه یاران خود فرمودند: «لمّا أصيب إخوانكم بأُحُد، جعل الله أرواحهم في جوف طير خُضر، ترد أنهار الجنة، تأكل من ثمارها، وتأوي إلى قناديل من ذهب، معلقة في ظل العرش، فلمّا وجدوا طيب مأكلهم ومشربهم ومقيلهم، قالوا: من يبلغ إخواننا عنّا أنّا أحياء في الجنّة نرزق، لئلا يزهدوا في الجهاد، ولا ينكلوا عند الحرب؟ فقال الله تعالى: أنا أبلغهم عنكم» [أحمد وأبوداود، والحاکم، وصحیح الجامع ۵۰۸۱].

«وقتى برادران شما در عزوه أُحُد شهید شدند خداوند ارواحشان را در داخل پرندگان سبز رنگ که در بهشت هستند داخل کرد، و این پرندگان به رودهاى بهشت آمده و از میوه‌هاى آن می‌خورند و بطرف فانوس و شمعدانى از طلا که به ظل و سایه عرش خدا معلق است باز می‌گردند، و وقتى لذت خوردن و آشامیدن و خوابیدن را احساس کردند، گفتند: چه کسى برادرانمان را با خبر می‌سازد از ما که در بهشت زنده هستیم، و رزق و روزیمان به ما می‌رسد، تا اینکه از جهاد در راه خدا چشم پوشى نکنند و دست نکشند، و از جنگ ناراحت نشوند، خداوند فرمود: من آنها را از شما با خبر می‌کنم».