انواع آوازهای مباح
۱- حدا الابل [٩]. نوعی از آواز است که اعراب از آن استفاده میکردند تا راه بر آنها کوتاه معلوم شود و خود را با نشاط نگهدارند و شتران را با خواندن آن به شور و وجد در بیاورند تا به سفر خود سرعت ببخشند.
[۱۰]
اللهم لو لا انت ما اهتدينا
ولا تصدقنا ولا صلينا
ترجمه: بار الها اگر هدایت تو نمیبود ما گمراه بودیم و زکات نمیدادیم و نماز نمیخواندیم، ما را بیامرز، آنچه داریم در راهت تصدقت باد، دو پای ما را در میان کارزار استوار بگردان.
۲- الرجز [۱۱]: سرودن شعر در جنگ به خاطر تشویق جنگجویان و رزمندگان برای نفوذ در صفوف دشمن را گویند.
به عنوان مثال: قول عبدالله بن رواحهساست که در غزوظ موته این چنین رجز خوانی کرد:
اقسمت بالله لتنزلنه
طائعه أو لتکرهنه
ان اجلب الناس وشدوا الرنه
مالی اراك تکرهين الجنه
ترجمه: من، به نام خدا سوگند خوردهام که در صف دشمن رخته میکنیم چه به طبع و خواهش نفس و چه به زور، جز این نیست که یا غالب میشویم و یا شهید گشته به بهشت میرویم.
دشمن بانگ زده و کمر تباهی برای ما بسته چرا نفس میترسد تا شهید شود و در بهشت برود؟
۳- سرودی که مردم به خاطر کاهش خستگی و متاعب شغل و کار، زمزمه میکنند و جسم و جان خود را با آن راحت میبخشند مانند این قول مهاجرین و انصار که در هنگام حفر خندق میسرودند:
نحن الذين بايعوا محمدا
علی الجهاد ما بقينا ابدا
ترجمه: ما کسانی میباشیم که با محمد ج بیعت کردیم تا زندهایم به جهاد خود در راه خدا ادامه بدهیم.
پیامبر اکرم ج در حالی که خود در کندن خندق با نفس نفیسشان شرکت داشتند این چنین پاسخ دادند.
اللهم لا عيش الا عيش الاخره
فاکرم الانصار والـمهاجره
ترجمه: خدایا زندگی سعادتمند همانا زندگی آخرت است بس، پس الهی انصار و مهاجرین را مورد لطف و عزت خود قرار بده.
۴- سرودن و ترنم مادر به خاطر خواباندن فرزند مانند:
بنيتی ريحانه اشمها
فديت بنتي وفدتني امها
ترجمه: دخترکم گلی است که میبویم، من به خاطر دخترم قربانی میدهم همان طوری که مادرم برای من قربانی داد.
۵- سرودن زنان در عروسیها و مراسم ختنه، آمدن مسافر و در اعیاد مانند:
اتيناکم اتينا
کم فحيو نانحييکم
ولو لا الذهب الاحمر
ما حلت بودايکم
ولو لا الحبه السمراء
لم تسمن عذاريکم
ترجمه: ما آمدیم ما آمدیم، ما را خوش آمدید، بگویید ما هم مقابله به مثل میکنیم و اگر آبادی در محیط شما نمیبود این جا پیش شما کسی نمیآمد. اگر حبه سمرا [۱۶]نباشد دختران شما چاق و فربه نمیشوند.
اینها سرودهای مشروع و مباحی میباشد که زمزمه آنها با شرایط خاص اشکالی ندارد.
شرایط آن عبارتند از:
۱- سرود باید مخالف شرع نبوده و آلوده با شرک نباشد و از بیحیایی و ناسزا گفتن به مسلمانان و از عشق ورزیدن به زنان عاری بر کنار باشد و در آن شراب توصیف نگردد.
۲- انسان را از فریضههای الهی باز ندارد و سبب ضایع کردن و فوت شدن واجبات و تکالیف شرعی نگردد.
۳- اگر سرود را زن بالغ زمزمه میکند جایز نیست که آواز او را مردان اجنبی بشنوند؛ زیرا وقتی که مرد آواز زن را میشنود لذت میبرد و لذت بردن موجب فتنه میگردد. و این سخن و استدلال را هیچ عقل سلیمی رد نمیکند. اگر سراینده کودک دختری باشد که از آوازش خوف فتنه نمیباشد در شنیدن آواز آن از جانب مردان اشکالی ندارد.
۴- سراینده زیاد نسراید زیرا اگر سراینده بسیار سرود و نزد مردم معروف شد و یا از سرودن مزد گرفت آن وقت با او مانند یک سفیه و کم عقل رفتار میشود و از تصرف منع و نزد علما شهادتش پذیرفته نمیشود، چنانکه در کتب فقه همین طور تثبیت شده است و امام شافعی/بر رد شهادت سراینده مشهور تصریح کرده است [۱٧].
۵- باید سرود با موسیقی و ساز همراه نباشد. اگر چنانچه آواز با ساز و موسیقی همراه باشد در حرمت آن تردیدی وجود ندارد اما دف (دائره) از این تحریم مستثنی میباشد و دف همان دائره معروف عرب است که با غربال شباهت دارد و زدن آن جایز است به شرطی که طبل، زنگ و زنگوله نداشته باشد و این جواز و اباحت فقط در حق زنان است، زنان میتوانند آن را در عروسیها، ولیمهها، عیدها و قدوم مسافر برای هم جنسان خود بنوازند و باید نوازندگان سعی نمایند در نواختن آن از حدود سنت و جواز شرعی قدمی فراتر ننهند. اما نواختن دائره برای مردان جایز نیست.
[٩] حداالابل: به سرود و آواز ساربان هنگام راندن شتران گفته میشود در فارسی به حدا، وحدی نیز گفته میشود. [۱۰] لسان العرب: ۱۴-۱۶۸ قول عامر بن اکوعساست که در غزوه خیبر در وقت راندن شتران میسرود. [۱۱] الرجز: به شعری گفته میشود که هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خود ستایی بخوانند. [۱۲] سیره ابن هشام: ج ۲، ص ۳٧٩. [۱۳] روایت بخاری: ۶، ۴۶ و مسلم: ۱۲، ۱٧۲. [۱۴] اغانی ترقیص الاطفال عند العرب: ٩۶. [۱۵] روایت از امام احمد: ۳، ۳٩۱ و ابن ماجه ۱، ۶۱۲ و حاکم: ۲، ۱۸۳. [۱۶] حبه سمرا: بوتهای است دانهدار که شبیه کنجد میباشد، دانه را از بوتهاش بیرون کرده بوسیله آسیاب آرد مینمایند و بعد از آن در آب جوش مقداری از آن را میریزند و به زنان حامله میخورانند. [۱٧] السنن الکبری: ۱۰، ۲۳۳.