احکام موسیقی و سرود از دیدگاه اسلام

دلایل

دلایل

۱- به طوری که از جریان آگاه شدیم در سه قرن اول زندگی صحابه و تابعین که بهترین قرن‌ها بوده است، موسیقی را یک مسأله اختلافی و قابل مناقشه ندانسته‌اند بلکه بر تحریم آن اتفاق نظر داشته‌اند و به آن به عنوان یک قضیه اختلافی نظر نداشته‌اند، زیرا در مسایل اختلافی و اجتهاد، علما به این اندازه سخت‌گیری نکرده و از تشدد کار نمی‌گیرند و نمی‌گویند که مخالف رای تحریم، فاسق، فاجر، ملعون و شیطان است و امر نمی‌دهند که آلات موسیقی را بر فرق سر مالکان آن‌ها خرد کنند و فتوا نمی‌دادند که کثیف‌ترین مزد و اجرت همانا اجرت موسیقی است و غیره، در حالی که در موسیقی همین طور کرده‌اند و گفته‌اند.

۲- از هیچ یک از آنان نقل نشده که ساز و آواز را مجاز دانسته باشند.

۳- از تقدیم آرا و افکار امامان مذاهب اربعه/نیز نتیجه گرفته شد که ایشان استفاده از موسیقی را به شدت محکوم و تحریم کرده‌اند و آن را عملکرد فاسقان و معصیتی که مانع ادای شهادت و عدالت می‌گردد، پنداشتند و ساز و آواز را سفاهت و دیوثی تلقی کرده‌اند و به خرد کردن و شکستن آلات موسیقی دستور داده‌اند و آن را بدعت پنداشته‌اند که مردم زندیق پیرو آن شده‌اند و پیروان ابو حنیفه/و یارانش لذت بردن از آواز را کفر دانسته‌اند.

تمام این گفته‌ها و آنچه در کتب فقه، انعکاس وسیع یافته خود دلالت قاطع واضح بر تحریم ساز و آواز دارد و مورد اتفاق تمام علما قرار دارد و بحث و مباحثه در این باره مطرح نمی‌شود. در مسایل اختلافی و اجتهاد علما به این اندازه سخت نمی‌گیرند بلکه، می‌فرمایند: راه صواب این است که ما گفته‌ایم و احتمال خطای نظر ما نیز موجود است و این طرز فکر دلالت بر انصاف و واقعیت گرایی آن‌ها دارد.

برادر و خواهر مسلمانم!

بعد از این مبنی بر تحریم موسیقی به اجماع امت مسلمان و سلف صالحین، لازم است نام علمای بزرگی از ائمه اسلام که به صراحت موسیقی و ساز و آواز را و موسیقی‌ای که با آواز همراه باشد به اجماع تحریم کرده‌اند در این رساله بیاوریم که عبارتند از:

۱- ابو عمر بین عبدالبر مالکی [٩۳].

۲- ابو عمرو بن صلاح شافعی [٩۴].

۳- ابو طیب طبری شافعی [٩۵].

۴- ابو عبدالله بن بطه عکبری حنبلی [٩۶].

۵- شیخ الاسلام ابن تیمیه حنبلی [٩٧].

۶- ابوبکر محمد بن حسین اجری [٩۸].

٧- ابو الفرج بن رجب حنبلی [٩٩].

۸- ابو یحیی الساجی الشافعی [۱۰۰].

٩- ابو زکریای نووی شافعی [۱۰۱].

۱۰- ابو القاسم الرافعی الشافعی [۱۰۲].

۱۱- مؤفق الدین بن قدامه الحنبلی [۱۰۳].

۱۲- عماد الدین بن کثیر الشافعی [۱۰۴].

۱۳- احمد بن حجر هیتمی [۱۰۵].

۱۴- سلیم بن ایوب رازی شافعی [۱۰۶].

۱۵- شهاب الدین الاذرعی الشافعی [۱۰٧].

۱۶- ابوبکر بن منذر نیشابوری [۱۰۸].

۱٧- برهان الدین عبدالحق حنفی [۱۰٩].

۱۸- ابو الولید بن رشد القرطبی [۱۱۰].

۱٩- جمال الدین برزی شافعی [۱۱۱].

۲۰- عبدالله بن ابی عصرون شافعی [۱۱۲].

۲۱- محمد بن احمد قرطبی مالکی [۱۱۳].

۲۲- ابو جعفر بن جریر طبری [۱۱۴].

۲۳- شمس الدین بن القیم جوزیه [۱۱۵].

۲۴- ابو اسحاق شیرازی شافعی [۱۱۶].

۲۵- شمس الدین جوهری شافعی [۱۱٧].

۲۶- شرف الدین قدامه مقدسی حنبلی [۱۱۸].

تعدادی از این امامان و پیشوایان دین یه بیست و شش نفر می‌رسد. رحمت الهی شامل حال همه‌شان باد. این‌ها همه از زمره بزرگان امت مسلمه به حساب می‌آیند. و می‌فرمایند: آوازخوانی و موسیقی به اجماع علمای اسلاح حرام است و چنانکه علامه ابن حجر هیتمی می‌فرماید: کسی که در تحریم موسیقی و آواز اختلافی ذکر می‌کند، خطا و اشتباه کرده است و یا اینکه تابع خواهش‌های نفسانی شده است و گنگ و کور گشته و به بیراهه رفته است و گمراه شده است [۱۱٩].

ابن حجر قول این اشخاص را رد کرده و می‌گوید: ساده و بسیط نیست که به این آسانی برای جواز موسیقی و آواز دلیلی یافت، بلکه اگر کسی از علما بخواهد دلیلی برای حلیت و جواز پیدا کند باید مشکلاتی را متحمل شده و سرگردانی بکشد و طول عمر را برای پیدا کردن و یافتن دلیل اباحت سپری کند. باز هم توفیق نخواهد یافت [۱۲۰].

اما گاهی اتفاق می‌افتد که یک تعداد از مردم طرفدار موسیقی و آواز می‌کوشند که برای خود دلیل جواز پیدا نمایند، بنابراین می‌گویند: که ابن حزم موسیقی همراه آواز را جایز گفته است.

در پاسخ ایشان گفته می‌شود: آیا سخن ابن حزم ارزش مناقشه و رد دارد؟ زیرا ما در تحریم موسیقی و آواز آیات قرآنی و احادیث صحیح پیامبر را ذکر کردیم که دلالت صریح بر تحریم موسیقی و آواز خوانی دارد و همچنان در این رساله آرا و افکار صحابهشو تابعین (رحمهم الله) و ائمه چهارگانه (رحمهم الله) و بیست و شش عالم دین را که هر کدام به نوبه خود موسیقی و آواز را به صراحت تحریم کرده‌اند و همه گفته‌اند که تحریم موسیقی یک مسأله اجماع علمای اسلام است.

درباره تحریم این مسأله کلیه امت مسلمه به یک صدا و آواز اجماع نمایند. و در پیشاپیش آن‌ها علما و صحابه و تابعین قرار دارند که از کتاب الله و سنت پیامبر اکرم ج حرمت آن را استخراج می‌کنند. اما ابن حزم در قرن پنجم می‌آید می‌گوید: موسیقی و آواز جواز دارد و حلال است. آیا می‌توان این همه اقوال را نادیده گرفت و به نظریه ابن حزم عمل کرد؟ این طرز فکر و پذیرفتن رای و نظر ابن حزم عجیب و غریب به نظر نمی‌رسد؟

فرض کنیم که سخن ابن حزم در این باره مورد بحث و مباحثه قرار بگیرد، در صورتی که علما می‌فرمایند: مخالفت و موافقت ابن حزم از اعتبار ساقط است؛ زیرا او در فروع به ظاهر می‌نگرد و در عقیده‌اش پیرو آئین جهمی می‌باشد [۱۲۱].

ابن حزم در فلسفه اشیا غرق است و اگر این رساله مختصر گنجایش می‌داشت، تعدادی از مسایل مضحک و گریه‌دهنده مذهب وی را ذکر می‌کردم.

اگر کسی به کتاب المحلی رجوع کند در آن امور و مسایلی را مشاهده می‌کند که از فرط بی‌پروایی مؤلف،! پیشانی‌اش عرق می‌کند؛ زیرا او کسی است که بر دانش علما می‌تازد و ائمه را مورد انتقاد قرار می‌دهد و فکر می‌کند که جز او دیگران چیزی نمی‌دانند. وی تلاش می‌ورزد تا با اجماع مخالفت کند.

اما، ما از خداوند متعال یاری می‌جوییم و بر او توکل می‌کنیم و از او می‌خواهیم که از لغزش‌های او در گذر بفرمایند و وی را مورد عفو و بخشش خود قرار دهند. زیرا وی علما را به خاطر رد بر افکارش تا به امروز به دشواری و سرگردانی روبرو ساخته است.

در این مورد به اقوال علما درباره ابن حزم به کتاب‌های ذیل مراجعه کنید. الصارم المنکی تألیف ابن الهادی.

فتاوی ابن الصلاح و کف الرعاع تألیف ابن حجر هیتمی.

کتاب ابن حزم و موقفه من الالهیات و سیر اعلام النبلاء تألیف ذهبی.

و البیان و التحصیل تألیف ابن رشد.

[٩۳] تفسیر قرطبی: ٧، ۳. [٩۴] فتاوای ابن صلاح: ۴۴٩،۲ و ۵۰۰. [٩۵] تلبیس ابلیس: ۲۳۰. [٩۶] تلبیس ابلیس: ۲۳٧ و سخن در مسأله شنیدن ساز و سرود ۱۲٧. [٩٧] مجموع الفتاوی: ۱۱، ۵۶٩، ۵٧۶. [٩۸] نزهة الاسماع: ۲۵. [٩٩] نزهة الاسماع: ۶۴. [۱۰۰] مجموع الفتاوی: ۱۱، ۵٧٧. [۱۰۱] کف الرعاع: ۳۰۵،۲. [۱۰۲] کف الرعاع: ۳۰۵،۱. [۱۰۳] ذم الشابة و الرقص: ۲٧. [۱۰۴] الکلام علی مسألة السماع: ۴٧۲. [۱۰۵] ذم الشبابة و الرقص: ۲٧. [۱۰۶] کف الرعاع: ۳۰۶،۲ و ۳۰٧. [۱۰٧] روح المعانی تألیف الوسی ٧٧،۲۱. [۱۰۸] الاقناع لابن المنذر: ۲۴۸،۱. [۱۰٩] روح الـمعانی تألیف الوسی ٧٧،۲۱. [۱۱۰] الاقناع لابن المنذر: ۲۴۸،۱. [۱۱۱] کف الرعاع: ۳۰۱،۲. [۱۱۲] کف الرعاع: ۳۰۱،۲. [۱۱۳] تفسیر قرطبی: ۵۴،۱۴ و فتح الباری: ۴۴۲،۲. [۱۱۴] تنزیه الشریقة: ۶۰. [۱۱۵] الکلام علی مسألة السماع: ۱۰۶، ۱۱٧، ۱۲۱. [۱۱۶] کف الرعاع: ۲/۳۰۴، ۳۰۸. [۱۱٧] کف الرعاع: ۲/۳۰۴ ۳۰۸. [۱۱۸] کلام علی مسألة السماع: ۴۶۶. [۱۱٩] الکلام علی مسألة اسماع: ۴۶۶ و کف الرعاع: ۳۰۶،۲ ۳۰٧. [۱۲۰] کف الرعاع: ۳۰۶، ۳۰٧. [۱۲۱] جهیم بن صفوان، مؤسس فرقه جهیمه که از جمله جبریه خاص‌اند و جهمیه، اصحاب جهم بن صفوان را گویند که بدعت خود را در ترمذ بنیان نهاد و در مرو کشته شد این شخص در نفی صفات ازلی باری تعالی با معتزله موافقت داشت و بدین عقیده چیزهایی افزوده از اعتقاداتش یکی این است که بنده هیچ گاه نباید صفتی که خدا به آن موصوف است، موصوف باشد. چرا که تشبیه لازم می‌آید. ایشان صفت حق و علم را از خداوند سلب کرده و گفته‌اند که او قادر و فاعل است و خالق چرا که هیچ موجودی از مخلوقات او به صفت قادر و فاعل و خالق موصوف نیست. ایشان از جبریه خاص‌اند و با معتزله در نفی کردن صفات موافقند ولی در مسأله جبر و قدر با ایشان مخالفند و معتقد به جبراند و ایمان را فقط معرفت خدا می‌دانند. این گروه مورد تکفیر قدریه واقع شده‌اند. ملل و نحل شهرستانی ص ٧٩ ترجمه الفرق بین الفرق ص ۱۳۵ و توضیح الملل ص ۱۱۰ فرهنگ علم کلاماحمد ح اتمی.