ششم: تصور اشتباه از جامعۀ صالح و انسان صالح
چنین تصور اشتباهی به خصوص در نظر بعضی از مربیان و داعیان ایجاد شده است. زمانی که اینگونه گمان میبرند که جامعۀ صالح جامعهای است خالی از هرگونه جرم و شرارت، و انسان صالح، باید انسانی بدون اشتباه و خطا باشد. پس جامعۀ مطلوب را به یک جامعۀ مثالی و خیالی که در عالم حقیقت وجود ندارد، تبدیل کردهاند. و انسان مطلوب یا کمال یافته را به فرشته و ملائکه مثال میزنند که آنگونه هم وجود ندارد. این تصور اشتباه اکثر داعیان و مربیان و علما و مصلحان ما را به یأس و ناامیدی کشانده است. ناامیدی به هنگام مشاهدۀ فاصلۀ طولانی بین خود و آن مطلوبی که به سوی آن مینگریستند و گمان میبردند که بر انجام آن قادرند و بر آن عقیده بودند که به حقیقت میپیوندند.
و برای درست کردن این مفهوم اشتباه، ما میگوییم: اصلاح همۀ جوامع انسانی و هدایت تمامی مردم، کاری امکان ناپذیر است؛ چون با سنت خداوند تبارک و تعالی کاملاً مخالف است، سنتی که به حکمت دانسته است که در روی زمین هم مؤمن باید وجود داشته باشد و هم کافر، و بهشت و جهنمی هم وجود داشته باشد که هم این از انسان پر شود و هم آن، و این امر جاری، موافق با حکمت و مشیت الهی میباشد. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ ١١٩﴾[هود: ۱۱۸-۱۱۹].
«ای محمد، اگر پروردگارت میخواست، مردمان را (همچون فرشتگان در یک مسیر و بر یک برنامه قرار میداد و ملت واحدی ایجاد میکرد، اما (خدا مردمان را مختار و بااراده آفریده و) آنان همیشه (در همه چیز، حتی در گزینش دین و اصول عقائد آن) متفاوت خواهند بود. (مردمان بنا به اختلاف استعداد، در همه چیز حتی در دینی که خدا برای آنان فرستاده است، متفاوت میمانند) مگر کسانی که خدا بدیشان رحم کرده باشد و خداوند برای همین (اختلاف و تحقق اراده) ایشان را آفریده است و سخن پروردگار تو بر این است که: دوزخ را از جملگی جنها و انسانها (پیرو نفس اماره و اهریمن مکاره) پر میکنیم».
و خداوند برای تسلی دادن به قلب فرستادهاش و امن کردن او چنین میفرماید:
﴿وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيۡكَ إِعۡرَاضُهُمۡ فَإِنِ ٱسۡتَطَعۡتَ أَن تَبۡتَغِيَ نَفَقٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ أَوۡ سُلَّمٗا فِي ٱلسَّمَآءِ فَتَأۡتِيَهُم بَِٔايَةٖۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ ٣٥﴾[الأنعام: ۳۵].
«و اگر روگردانی ایشان از دین برای تو سخت و سنگین است، چنانکه میتوانی (جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی مثلاً) نقبی در زمین بزنی یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری تا دلیلی برای (ایمان آوردن) ایشان بیاوری (چنین کن ولی بدان ایمان نمیآورند) اما اگر خدا بخواهد آنان را (قهراً و جبراً) بر هدایت جمع خواهد کرد. پس از زمرۀ کسانی مباش که (حکم خدا و سنت او را دربارۀ مردم) نمیدانند».
پس بنا بر قاعدۀ الهی، تا زمانی که انسان بر روی کرۀ خاکی باشد، کفر در آن ناپدید نمیگردد؛ بلکه سنت خداوند بر آن بوده که مسلمانان را با مجرمان و کفار مبتلا گرداند و آنها را وسیلۀ آزمایش و امتحان مؤمنان قرار دهد. همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَنَصِيرٗا ٣١﴾[الفرقان: ۳۱].
«اینگونه برای هر پیغمبری گروهی از بزهکاران را دشمن ساختهایم و همین بس که خدای تو راهنما و یاور باشد».
و این هم در تمام ادوار بشری وجود داشته و دارد.
و اما در محور و دائرۀ اسلام، منظورم دائرۀ اهل ایمان است که خطا و اشتباه و جرم در اجتماع مؤمنان نیز، به طور مطلق قطع نمیگردد. یکی از فرزندان آدم، برادر خود را کشت و خداوند قصاص در قتل را میان مؤمنان قرار میدهد. آنگونه که خداوند تعالی میفرماید:
﴿۞وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱبۡنَيۡ ءَادَمَ بِٱلۡحَقِّ إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ يُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ قَالَ لَأَقۡتُلَنَّكَۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٢٧ لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَكَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٨ إِنِّيٓ أُرِيدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِي وَإِثۡمِكَ فَتَكُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ ٢٩ فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٣٠﴾[المائدة: ۲۷-۳۰].
«داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را چنانکه هست برای یهودیان و دیگر مردمان بخوان، زمانی که هر کدام عملی را برای تقرب به خدا انجام دادند از یکی که (مخلص بود و هابیل نام داشت) پذیرفته شد، اما از دیگری (قابیل که مخلص نبود) پذیرفته نشد و (قابیل به هابیل) گفت: تو را خواهم کشت! (هابیل بدو) گفت: (من چه گناهی دارم) خدا کار را تنها از پرهیزکاران میپذیرد. اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من هرگز دست به سوی تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم، آخر من از خدا، پروردگار جهانیان، میترسم. من میخواهم با (کولهبار) گناه من و گناه خودت (به سوی پروردگار) برگردی و از دوزخیان باشی، و این جزای ستمگران است. پس نفس سرکش او به تدریج کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمم به کشتن کرد، پس او را کشت! و از زیانکاران شد».
خداوند با ذکر این جرم این نکته را به ما میآموزد که برادر تنی، برادر تنی خود را میکشد در زمانی که بر آن توانایی داشته باشد و خداوند این مسأله را پیگیری میکند ومیفرماید:
﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِكَ كَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَيۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِيعٗا وَمَنۡ أَحۡيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحۡيَا ٱلنَّاسَ جَمِيعٗاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ فِي ٱلۡأَرۡضِ لَمُسۡرِفُونَ ٣٢ إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِكَ لَهُمۡ خِزۡيٞ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ٣٣﴾[المائدة: ۳۲-۳۳].
«به همین جهت بر بنیاسرائیل مقرر داشتیم که [متجاوز کشته شود، چرا که] هر کسی انسانی را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فساد در زمین بکشد، چنان است که همۀ انسانها را کشته است، و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که همۀ مردم را زنده کرده است. و پیغمبران ما همراه با معجزات آشکار و آیات روشن به پیش ایشان آمدند و اما بسیاری از آنان بعد از آن در روی زمین راه اسراف (در قتل و جنایت)را پیش گرفتند. کیفر کسانی که با خدا و رسولش میجنگند، و در روی زمین دست به فساد میزنند، این است که به دار زده شوند یا دست و پای آنان در جهت عکس بریده شود یا این که از جایی به جایی تبعید گردند یا زندانی شوند. این رسوایی آنان در دنیاست و برای ایشان در آخرت مچازات بزرگی است».
و همینطور پسر و همسر نوح با دین او مخالفت میکنند یا بنیاسرائیل که روزی هدایت یافته و قائم به امر خدا بودند، بعضیها خود را بنده و عبد گوساله کردند و آن را عبادت میکردند و از احکام تورات روی گردان شدند و آن را دور انداختند، و از حضرت موسی طلب عبادت بتها را کردند، و موسی را به قتل برادرش هارون متهم کردند، و به اذیت و آزار موسی پرداختند و از جهاد و رویارویی با دشمنان میترسیدند، و بعضیها مرتکب دزدی شدند، و درمیانشان قتل رخ داد و افراد بیگناه و پاک را بدان متهم کردند و خداوند دربارۀ آن میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَتَلۡتُمۡ نَفۡسٗا فَٱدَّٰرَٰٔتُمۡ فِيهَاۖ وَٱللَّهُ مُخۡرِجٞ مَّا كُنتُمۡ تَكۡتُمُونَ ٧٢﴾[البقرة: ۷۲].
«و (به یاد بیاورید) آنگاه که کسی را کشتید و دربارۀ آن به نزاع پرداختید و یکدیگر را بدان متهم کردید».
یعنی، هر یک از شما خود را از آن دور میدارد و دیگری را بدان متهم میکند. با وجود این که پیامبرشان در میانشان بود و در گروه اول از مؤمنینی بودند که در زمان نزول وحی زندگی میکردند. و حتی همه روزه، معجزههایی را با چشم خود مشاهده میکردند. آنان آن واقعۀ جدا شدن بحر را و تبدیل عصا به اژدها و خارج شدن دست حضرت موسی از جیب و مبدل شدنش به یک ستارۀ فروزان و مبتلا شدن فرعون و فرعونیان به خشکسالی و قحطی و تنگی معیشت، و تسلط سیل، ملخ، شته، قورباغه و خون بر قدم فرعون، و زنده شدن مقتول با زدن قطعهای از گوشت گاو ذبح شده به بدن مرده را دیده بودند. همانگونه که خداوند تعالی میفرماید: ﴿فَقُلۡنَا ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ كَذَٰلِكَ يُحۡيِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٧٣﴾[البقرة: ۷۳].
«پس گفتیم، پارهای از آن قربانی را به آن کشته بزنید (و این کار را کردید و خداوند مرده را زنده کرد) خداوند مردگان را (در روز قیامت) چنین زنده میکند و دلائل قدرت خود را به شما مینمایاند تا این که دریابید (حقیقت و اسرار شریعت را)».
و لیکن ایشان با وجود آن، آنگونه بودند که خداوند از آنان یاد میکند:
﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُكُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗۚ وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٧٤﴾[البقرة: ۷۴].
«پس از آن دلهای شما سخت شد، همچون سنگ یا سختتر از سنگ و پارهای از سنگهاست که از آن، نهرها میجوشد، و پارهای از آنهاست که از ترس خدا فرو میریزد، و خدا از آنچه میکنید، بیخبر نیست».
و همینطور در شاگردان عیسی÷، کسانی بودند که سخنان او را دروغ میشمردند و حتی حاکم شدند و بر او ظلم کردند و نقشۀ قتل او را کشیدند و او فهمید که آنان میخواهند او را به قتل برسانند!!!.
و با وجود این که جامعۀ مسلمانان و تابعین حضرت محمد ج، بهترین جامعه بود و یاران او بهترین یار و اصحاب بودند، میبینیم که در میانشان عدهای مرتکب شرابخواری میشدند و دار حد بر آنان جاری میگشت، و در آن جامعه یافت میشد که مرتکب زنا میشدند و او را رجم میکردند، و دست به دزدی میزدند و دست او را قطع میکردند و به خاطر ضعف، کسانی بودند که راز و سر نهانی رسولالله را برای دشمنان افشا میکردند. و حرم مطهر پیامبر اسلام جرابه زنا تهمت زدند - که خدا او را از آن مسأله بری داشت و پاکی ایشان را اعلام فرمود - و در میان آنان بود که روز جمعه پیامبر جرا به هنگام خطبه خواندن ترک کردند، زمانی که شنیدند کاروان تجارت برگشته است. و در میان آنان بود که اینگونه صحبت میکرد: «اعْدِلْ يَا مُحَمَّدُ فهذه قِسْمَةٌ مَا أُرِيدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ» [۱۶]. «ای محمد عدالت کن و در این تقسیم بندی خدا را در نظر نگرفتهاید».
و همۀ اینان از مؤمنان و صالحان بودند و اما منافقانی که در زمان پیامبر به آنان هجوم میآوردند و آنان با یهود و مشرکان همکاری و همیاری میکردند و به پیامبر اسلام جخیانت میکردند. دسیسۀ قتل پیامبر جرا چیدند و خواستند پیامبر جرا به قتل برسانند و آن هم نه یک بار، بلکه چندین بار به این کار دست زدند و پیامبر جو مهاجرین را دشنام میدادند و میگفتند:
﴿هُمُ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُواْ عَلَىٰ مَنۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّوا﴾[المنافقون: ۷].
«به آنانی که نزد پیامبر خدا هستند، بذل و بخشش نکنید تا پراکنده شوند و بروند».
و میگفتند:
﴿يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعۡنَآ إِلَى ٱلۡمَدِينَةِ لَيُخۡرِجَنَّ ٱلۡأَعَزُّ مِنۡهَا ٱلۡأَذَلَّ﴾[المنافقون: ۸].
«اگر (از غزوۀ بنی مصطلق) به مدینه برگشتیم، افراد با عزت و باقدرت، اشخاص خوار و ناتوان را از آن جا بیرون خواهند کرد».
و باز هم دربارۀ مهاجران میگفتند: «ما نرانا وهؤلاء إلا کما قال القائل: سمن کلبك یأکلك» [۱۷]. «ما جز همان ضربالمثل مشهور، حکایتی مثل حکایت ما و ایشان (مهاجرین) ندیدهایم که میگویند: سگ خود را فربه کن تا تو را بخورد». و همراه با آن، با پیامبر نماز میگذاشتند و با او میایستادند و با کفار جهاد میکردند و برای جنگ با پیامبر جخارج میشدند و صحبت میکردند به گونهای که شنونده شیفته و فریفتۀ صحبتهایشان میشد و از ایشان، شیرینی منطقشان و حلاوت گفتههایشان را میشنید.
بدون شک آفات و جرائم و خطا و ضعفی که بعد از آن در جامعۀ خلفای راشدین و بعد از ایشان هم رخ داده است، بسی بزرگتر و عظیمتر از خطاهای دوران رسول خدا بوده است و مقصود از همۀ آن یادآوریها، این است که بدانیم جامعۀ صالح به جامعهای نمیگویند که جرم و خطا در آن پوشیده باشد و شر و شرارت در آن محو و ناپدید شده باشد و طمع و حسد و کژروی و بخل و حسد، در آن از بین رفته باشد، و آگاه باشید که اینچنین جامعهای در عالم حقیقت موجود نمیباشد.
ولیکن هدف از جامعۀ صالح، جامعهای است که این امور باطل را به حال خود وا نمیگذارد، بلکه برای علاج و تلافی آن میکوشد و جریمۀ جرم در آن به مسطور کشیده شده و حکم خداوند در آن، بر افرادش جاری و نافذ است و ضعف موجود در آن به روش مناسبی معالجه میشود، یا با صلابت و سختی، یا با لطافت و نرمی، یا با مساعدت و همراهی، یا با مجازات و کیفر، و برحسب تقاضا و مصلحت شریعت میتوان تا حدی تکلیفهای سخت و دشوار را بر آن متوقف کرد.
و مقصود از این مباحث متوالی این است که جنبۀ دیگری را بیان کنیم و مواقف زیبا و جوانب ایده آلیسم پاک را آشکار کنیم، چون دیدگاه و نگرش مردم به سوی جوامع فاضله، نظری غیرواقعی و غیرصحیح گشته است و به همین دلیل، فعالیت در امر اصلاح جامعۀ معاصرمان که به فساد کشیده شده است، بیارزش شده است و معتقدند دستیابی به آن صورتی که فرض پنداشتند، امکانناپذیر است و از دعوت و معالجه دست برداشته و منصرف شدهاند. به خصوص وقتی که میبینند، شخصیتها و بزرگانشان نمیتوانند بدان شرایطی که برای فرد صالح به تصویر کشیدهاند، دسترسی پیدا کنند. اما اگر حقیقت نفس بشری را میشناختند دیگر از معالجۀ نفس خود و دیگران مأیوس و ناامید نمیگشتند. خداوند تعالی میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى ٣١ ٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ إِلَّا ٱللَّمَمَۚ إِنَّ رَبَّكَ وَٰسِعُ ٱلۡمَغۡفِرَةِۚ هُوَ أَعۡلَمُ بِكُمۡ إِذۡ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَإِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّةٞ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡۖ فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ ٣٢﴾[النجم: ۳۱-۳۲].
«هرچه در آسمانها و هرچه در زمین است، متعلق به خداست. سرانجام خداوند بدکاران را در برابر کارهایی که میکنند، کیفر میدهد و نیکوکاران را در برابر کارهایی که میکنند به بهترین وجه پاداش عطا میکند. همان کسانی که از گناهان بزرگ کنارهگیری میکنند و اگر گناهی از آنان سر زند تنها صغیره است (و آن هم مورد عفو قرار میگیرد). چرا که پروردگار تو دارای آمرزش گسترده و فراخ است. خداوند از همان زمان که شما را از زمین آفریده است و آن روز که شما به صورت جنینهای ناچیزی در درون شکمهای مادرانتان بودید، از شما به خوبی آگاه بوده است و هست. پس از پاک بودن خود سخن مگویید، زیرا که او پرهیزکاران را از همه بهتر میشناسد».
و خداوند برای قرار دادن برترینها، کسانی را معرفی میکند که از گناهان کبیره اجتناب میورزند. اما گناهان صغیره از آنانی سر میزند که خداوند آنان را مورد عفو و بخشش قرار میدهد. که به این انسان، محسن گفته میشود. و همینطور خداوند کسی را که مرتکب گناه و فحشا شده و پس از آن توبه کرده، او را از جملۀ متقین قرار میدهد، بنا به فرمودۀ او که میفرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ ١٣٣﴾[آلعمران: ۱۳۳].
«و (با انجام اعمال شایسته و بایسته) به سوی آمرزش پروردگارتان، و بهشتی بشتابید و بر همدیگر پیشی گیرید که پهنای آن (برای مثال، همچون پهنای) آسمانها و زمین است و (چنین چیز باارزشی) برای پرهیزکاران تهیه شده است».
و آن متقیان را بسیار توصیف میکند:
﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣٤ وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٣٥ أُوْلَٰٓئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَجَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ ١٣٦﴾[آلعمران: ۱۳۴-۱۳۶].
«آن کسانی که در حال خوشی و ثروتمندی و تنگدستی، به احسان و بذل و بخشش دست میزنند و خشم خود را فرو میخورند، و از مردم میگذرند و (بدینوسیله در صف نیکوکاران جایگزین میشوند و) خداوند هم نیکوکاران را دوست میدارد. و کسانی که چون دچار گناه کبیرهای شدند یا (با انجام گناه صغیرهای) به خویشتن ستم کردند، به یاد خدا میافتند و آمرزش گناهانشان را خواستار میشوند ـ و جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ ـ و با علم و آگاهی بر چیزی که انجام دادهاند، پافشاری نمیکنند (و به تکرار گناه دست نمیزنند). آنچنان پرهیزگارانی، پاداششان آمرزش خدایشان و باغهای بهشتی است که در زیر درختان آنها، جویبارها روان است و جاودانه در آن جاها ماندگارند. و این چه پاداش نیکی است که بهرۀ کسانی میگردد که اهل عملند (و برابر فرمان خدا کار میکنند)».
[۱۶] بخاری و مسلم و ابن ماجه و احمد. [۱۷] این گفتۀ عبدالله بن ابی سردستۀ منافقان در غزوه بنی مصطلق بود. به کتاب البدایه و النهایه ج ۴، ص ۱۵۷. و تفسیر سوره منافقین مراجعه کنید.