سخنی با اهل دعوت

برخی از ویژگی‌های دعوتگر و مربی

برخی از ویژگی‌های دعوتگر و مربی

دعوتگرِ مربی کسی است که با مردم از نزدیک و بر مبنای روش و برنامه‌ای منظم در ارتباط است و در آنان تأثیر اخلاقی و رفتاری دارد. قطعاً میان دعوتگر و واعظ، و میان مفتی یا عالمی که درس می‌دهد یا سخنرانی علمی می‌کند، تفاوت زیادی وجود دارد. اما یک دعوتگر باید به صفاتی آراسته باشد که از آن جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

۱- باید تفاوتی روشن میان دعوتگر و دعوت‌شونده یا مخاطب، وجود داشته باشد. این فرق می‌تواند در اموری از قبیل برتری روحی، عقلی، فقهی، اخلاقی و چه بسا گاهی برتری جسمی و تناوری باشد؛ چرا که جسم انسان نیز نقش خاص خودش را دارد و چنانچه دارای تجربه، آزمودگی و قدرت باشد، احساس فراگیری توانمندی‌ها و آزموده‌های فرد تناور، در انسان ایجاد می‌گردد. شاید این نکته، یعنی برتری جسمی، برای مردم شگفت‌آور باشد. اما باید دانست که نقش و جایگاه جسم و تناوری در این پهنه محفوظ است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿...وَزَادَهُۥ بَسۡطَةٗ فِي ٱلۡعِلۡمِ وَٱلۡجِسۡمِ[البقرة: ۲۴٧]. «خداوند، دانش و [قدرت] جسم او [طالوت] را وسعت بخشیده است». البته با وجودی که نقش قدرت جسمی و جایگاه تناوری در بهره‌وری درست از اوقات روشن است، باز هم درست به نظر نمی‌رسد که در هر حال شخص تنومند و تناور را نیازمند آموزش و فراگیری از شخص ضعیف‌تر از خودش ندانیم؛ چرا که قطعاً افراد لاغراندام و کوچک قامت می‌توانند توانایی‌هایی داشته باشند که به آنان در پهنه‌ی آموزش، شایستگی می‌بخشد. ویژگی‌هایی از قبیل برتری روحی، عقلی و علمی، انسان را نیازمند آموزش و پرورش شخص ضعیف می‌گرداند. چنین قضیه‌ای در تربیت فرزندان قابل توجه است. معمولاً پدران، تربیت فرزندانشان را در دوران کودکی و خردسالی آسان می‌پندارند؛ چرا که کودک خردسال با این احساس که پدرش از او بزرگ‌تر است و او را در تجربه‌ها، قدرت جسمی، عقلی و برخی ویژگی‌های دیگر برتر می‌بیند، حرف شنوی دارد تا آنکه رشد می‌کند و به سن بلوغ و جوانی می‌رسد؛ اینک وضع فرق می‌کند و در چنین حالتی بسیاری از پدران در تربیت فرزندانشان و تعامل با آنان دچار مشکل می‌شوند. این حالت درباره‌ی پدرانی که نسبت به فرزندانشان از برتری معنوی برخوردار نیستند، ‌مصداق بیشتری می‌یابد. گاه دیده می‌شود که فرزندان از لحاظ عقلی و فکری توانمندتر شده‌اند و پدر که بهره‌ی فرهنگی کمتری دارد، نمی‌تواند پسرش را مرد بار بیاورد و تربیت درست کند و در چنین وقتی با مشکل روبرو می‌شود. بنابراین، هر پدری باید بکوشد در آن مرحله‌ی زمانی قدرت و دانش بیشتری داشته باشد تا بتواند به خوبی فرزندش را تربیت نماید و او را به درستی توجیه و رهنمایی کند. البته چنانچه پدر از لحاظ قدرت و دانش در ترازی پایین‌تر باشد، باید رفتاری عاقلانه و سنجیده با فرزندش در پیش گیرد و جایگاه فرزندش را دریابد و برای وی ارزش قایل شود که در غیر این صورت زمام کار از دستش رها خواهد شد.

۲- مربی برای انتقال دانسته‌هایش به دیگران باید از خبرگی و آگاهی، تجربه یا علم و دانش برخوردار باشد. این در حالی است که متأسفانه برخی بی‌آنکه دارای دانش، تجربه و آزمودگی لازم باشند، در عرصه‌ی تربیت گام نهاده‌اند. قطعاً جوانی که در راه دعوت قدم گذاشته باید مقداری علم و دانش داشته باشد و همواره برای رشد خود و گسترش و فزونی داشته‌های علمی خود بکوشد و به کم ترین مقدار در این پهنه بسنده نکند.

۳- هر مربی دعوتگری باید در انتقال اندیشه و داشته‌های خود، به نیکی عمل کند. به عبارتی دیگر باید در مسیر عرضه‌ی دعوتش، نرم‌خویی و لطافت در پیش گیرد و در انتخاب زمان و مکان، دقیق و باریک‌بین باشد. بسیاری از عالمان، با وجود داشتن علم و دانش بسیار، توانایی برقراری رابطه‌ی مناسبی با مردم را ندارند و نمی‌توانند دانش خود را به آنان انتقال دهند؛‌ چنین عالمانی در عرضه و انتقال داشته‌های خود و همچنین نفوذ در وجود مردم ناتوانند. چه بسا عالمی مورد پرسش قرار گیرد و پرسشگر را بی‌پاسخ گذارد و حتی او را سرکوفت زند. البته این را نیز باید دانست که یکی از زمینه‌های روگردانی و حتی تنفر مردم از علما (و دعوتگران) عدم انتخاب زمان و مکان مناسب برای عرضه‌ی دعوت و اندیشه است.

۴- دعوتگر باید غمخوار و دلسوز دیگران باشد و با توجه تمام به امور آنان رسیدگی کند و توانایی لازم را برای پرداختن به این مهم داشته باشد و ضمن بهره‌مندی از رویه و منش درست در عرضه‌ی دعوت و اندیشه‌ی خود، همواره باید در پی این انتقال دعوت یا دانش خود به دیگران، آنان را زیر نظر گیرد و به ملاحظه و مراعاتشان همت گمارد. دعوتگر باید همیشه روش‌های جدیدی ایجاد کند و در ایجاد شیوه‌ها، ابتکار و خلاقیت به خرج دهد و بر تداوم دعوت خود شکیبایی ورزد؛ به کسانی که دعوتشان می‌کند خود را نزدیک کند و با آنان طرح دوستی بریزد و از احوالشان بپرسد و برای دانستن نام هر کدام پرس و جو کند و با آنان رابطه‌ای تنگاتنگ و استوار برقرار کند. به ابوبکر صدیق سبنگرید که همواره به این نکته توجه خاصی داشت و از کسانی که به حضور پیامبر صمی‌آمدند، جویای نام و فامیل آنان می‌شد و می‌پرسید: از کدامین قوم هستید؟ و آنان نیز خودشان را معرفی می‌کردند و می‌گفتند: از فلان قوم. ابوبکر سبه منظور برقراری رابطه با آنان از قبیله و تبار آنان نیز می‌پرسید و چون آنان قبیله و تبار خود را معرفی می‌کردند، با توجه به شناختی که از یکی از افراد آن خاندان داشت، می‌پرسید: آیا فلانی از تبار و خاندان شماست؟ و چه بسا پاسخ می‌شنید: آری و او سرور ماست. آنچه از عملکرد ابوبکر صدیق سگذشت، مسأله‌ی آراستگی دعوتگر به صفت اهتمام و توجه به دیگران و برقراری پیوند مناسب با آنان را به خوبی باز و تشریح می‌کند. با رویه‌ای که ابوبکر سدر پیش می‌گرفت، افراد و اقوام مختلف شادمان و مسرور به گفتگو با وی می‌نشستند و مقدمات عرضه‌ی دعوت فراهم می‌شد. رسول اکرم صنیز فرموده‌اند: «هر گاه با برادرت روبرو شدی، نا م خودش و نام پدرش را بپرس» چه بسیار افرادی که با هم روبرو می‌شوند و بی‌آنکه یکدیگر را بشناسند، از هم جدا می‌شوند. ممکن است خود شما با کسی ملاقات کنید که نه شما او را می‌شناسید و نه او شما را می‌شناسد. حتی ممکن است نام شما را نپرسد و از رشته‌ی درسی شما سؤال نکند و نسبت به چنین رابطه‌ای بی‌خیال باشد. قطعاَ کسی، خشک‌گونه است و نمی‌تواند مربی یا دعوتگر توانمندی باشد؛ چرا که دعوتگر باید چنان توانایی و نیرویی داشته باشد که بتواند به درون مردم نفوذ کند و چنان بر آنان احاطه بیابد که عرضه و انتقال دعوت به آنان آسان گردد.

۵- یکی از ویژگی‌هایی که برای دعوتگر بر شمردیم، استمرار در توجه به دیگران و برقرارکردن رابطه با آنان بود. بنابراین، دعوتگر باید در تداوم کارش و ارشاد و جهت‌دهی منظم و پیوسته، توانمند باشد. برخی از دعوتگران تمام ویژگی‌های قبلی را دارند؛ اما پس از مدتی حرارت و فعالیت، سرد و خسته می‌شوند و از ادامه‌ی دعوت و فعالیت تبلیغی باز می‌ایستند. گاهی درس و تدریس را آغاز می‌کنند و سپس ناتمام رها می‌کنند یا خطابه و بحثی علمی آغاز می‌کنند و از ادامه‌ی آن باز می‌ایستند و یا کلاس و نشستی علمی ترتیب می‌دهند و پس از چندی تعطیلش می‌کنند. این گونه کسان مدتی کوتاه با حرارت و تب و تاب فعالیت می‌کنند و پس از اندک زمانی از ادامه‌ی کار باز می‌ایستند و در ادامه‌ دادنِ آن، دوام و پایبندی ندارند. قطعاً چنین خصلتی زیبنده‌ی دعوتگر نیست. و دعوتگر باید در انجام مداوم و پیوسته‌ی فعالیت تبلیغی و توجیه و ارشاد توانا باشد.

۶- یکی دیگر از ویژگی های ضروری برای هر دعوتگری توانمندی در اداره و ساماندهیِ امور دعوت است. البته منظور ما از توانایی در عرصه‌ی زمامداری و ساماندهی این نیست که با این پندار و گفتار که «من امیرم و باید از من اطاعت شود»، حرف شنوی را بر دیگران تحمیل کند. بلکه مراد ما حرف شنوی و اطاعتی است که از کان وجود شخص سرچشمه گیرد؛ به گونه‌ای که شخص تحت آموزش (متربی) یا مخاطب دعوت (مدعو)، عملاً مربی و دعوتگر را انسانی غمخوار حس کند که به او توجه دارد و به رشد و کمالش مشتاق و آزمند است.

قطعاً ویژگی‌هایی که بر شمردیم، صفات افراد خاصی است که جز در عده‌ای اندک یافت نمی‌شود. با این وصف، سزاوار است افرادی که از تمام این ویژگی‌ها برخوردار نیستند، بکوشند در آینده آن‌ها را کسب کنند. البته آنچه اینک از ما خواسته می‌شود این است که این دین و دعوت را با توجه به اوضاع کنونی مسلمانان عهده‌دار شویم و هر یک از ما بر اساس داشته‌ها و توانمندی‌هایش، مطابق وضعیت فعلی برای برافراشتن رایت اسلام دین راستین، دست به کار شود . البته پاره‌ای از تصورات نادرست وجود دارد که به ورودی شیطان برای وسوسه‌گری تبدیل شده‌اند و چیزهایی فرا روی افراد قرار می‌دهند که آنان را از این دعوت و مسئولیت‌پذیری در قبال آن باز می‌دارد.

من در ادامه‌ی بحث به بررسی پنج مورد از تصورات نادرست و ورودی‌های شیطان اشاره می‌کنم که در جوانان رخنه می‌کند و آنان را از دعوت و مسئولیت‌پذیری در قبال دین باز می دارد: