(۲) پیشوای فرستادگان از حوریان سخن میگوید
﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤﴾[النجم: ۳-۴] «از روی هوس سخن نمیگوید و این جز وحی که به او الهام میکنیم نیست».
از ابوهریرهسنقل است که رسول خدا جفرمود: اولین گروهی که وارد بهشت میشوند به شکل ماه شب چهارده هستند، آب دهان نمیاندازند، مخاط بینی خود را نمیگیرند، غائط نمیکنند، ظروفشان از طلاست، شانههایشان از طلا و نقره است، مجمرهای [۱]آنها از صمغ خوش بوست، هرکدام دو همسر دارند، از زیبایی این همسران استخوانهای ساقشان از پشت گوشت دیده میشود، هیچ اختلاف و کینهای میانشان نیست، دلهایشان همراه یکدیگرند و صبح و شب خدا را ستایش میکنند (متفق علیه).
خدایا! استخوانهای ساقشان از پشت گوشت دیده میشود؟ این دیگر چه شفافیتی است؟ این دیگر چه حسن و جمالی است؟ این جمال حوریان است... چه لذتی میبرند نظارهکنندگان!
مژده بده... مژده بده... ای کسی که چشم خود را بر زنان عریان فرو بستهای... آنچه در آرزویش هستی توصیف ناپذیر است.
با من به این حدیث گوش بده... با قلبت به آن گوش فرا بده... مرتباً در عباراتش نظر بیفکن... در اشارات آن تأمل کن... از کلماتش جام شوق را سر بکش... گوش کن... رسول خدا جمیفرماید: «اگر زنی از بهشتیان بر اهل زمین وارد شود میان آسمان و زمین را روشن میکند و آن را از بوی خوش پر میگرداند و پارچهای که بر سر دارد از دنیا و آنچه در آنست برتر است» (بخاری).
به به! به به!
یک نگاه از آن حوری... میان آسمان و زمین را روشن میکند! و از عطر و بوی خوش پر میگرداند!
و پارچهای که بر سر دارد... از دنیا و آنچه در آنست برتر است!
این وضعیت یک پارچه است تا چه رسد به صاحب آن؟!
بله... ای مؤمن... نعمتی که به ذهن خطور نمیکند... و به خیال در نمیآید.
حوریان آنجا هستند بر رودهای بهشت... بر خاک مشک و زعفران... میان درختان طلا و زیر شاخهها...برای همسرانشان با بهترین صدا و زیباترین آهنگ آواز میخوانند...
رسول خدا جمیفرماید: «زنان اهل بهشت برای شوهران خود با بهترین صوتی که هیچکس هرگز نشنیده آواز میخوانند، برخی از آنچه میخوانند این است: ما نیکان و خوبرویان و همسران مردمان کریم و بزرگوار هستیم...که با نور چشمشان نگاه میکنند و نیز پارهای از آنچه میخوانند این است: ما جاودانهایم پس نمیمیریم، ما ایمن هستیم پس نمیترسیم، ما همیشه میمانیم پس نخواهیم رفت» (صحیح الجامع ۱۵۶۱).
از انسسنقل است که رسول خدا جفرمود: «حوریان در بهشت میخوانند و میگویند: ما حوریان زیباروییم که برای همسران و جفتهایی کریم و بزرگوار پنهان گشتهایم» (صحیح الجامع ۱۵۹۸).
روی زیبا... لحن نیکو... پنهان شده برای همسران کریم... جاودانگانی که مرگ به آنها راه ندارد.. حوریانی در امن و امان؛ چون در جوار خداوند کریمند... همیشه، آنجا هستند و از سرای نعمتهای جاودانی کوچ نمیکنند. همه اینها به خاطر توست... به خاطر تو ای مؤمن... تا نعمتها و کرامتها از آن تو شوند...
این همان آواز جاودانه در سرای جاودانگی است، آوازهای ناپاک و گناه آلود را رها کن... اگر خواستی که فردا از صدای حوریان بهرهمند شوی... نزد پروردگار پاک... در باغهای بهشت...
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ ٥٤ فِي مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِيكٖ مُّقۡتَدِرِۢ ٥٥﴾[القمر: ۵۴- ۵۵[.
«پرهیزگاران در باغها و نهرهایی خواهند بود، در منزلگاه صدق و حقیقت، نزد خداوند عزت و اقتدار».
ای مؤمن مشتاق... اینجاست... در سرای نعمتهای جاودان.. منتظر رسیدن توست... منتظر لحظه دیدار... تا تو و او از نعمت تمامنشدنی و جمال فنا ناپذیر و حسن بیپایان بهرهمند شوید... بله... تو و او به مرور زمان از لحاظ نور و جمال و حسن برتری مییابید... با من به رسول خدا جگوش کن که برای جانهایمان حدی میخواند و ما را به سوی آن نعمتی که اندیشه در آن حیران میشود و عقلها مدهوش و متحیر میگردند تشویق میکند... او اکنون درباره دون پایهترین بهشتیان سخن میگوید... و همچنین از کمجمالترین حوریان...
سخن بسیار دراز است... و شگفتی برانگیز... ولی به اندازهای از آن گوش کن تا لطف بزرگ خدا را نسبت به فرمانبرداران و دوستدارانش بدانی...
در رابطه با آخرین بهشتیانی که وارد بهشت میشوند، رسول خدا جمیفرماید:
«شروع میکند به خرامیدن در بهشت، تا اینکه به مردم نزدیک میشود و قصری از مروارید برایش بنا میکنند، به سجده میافتد و به او میگویند: سرت را بالا بگیر، چه شده؟ میگوید: خدایم را دیدم. به او میگویند: این یکی از منزلگاههای توست!
فرمود: سپس مردی را میبیند، پس میخواهد برایش سجده کند. به او میگوید: دست نگهدار چه میکنی؟!
میگوید: فکر کردم تو یکی از فرشتگانی! میگوید: من فقط یکی از نگهبانها و غلامانت هستم و زیردست هزار قهرمان مثل تو!
فرمود: سپس از جلویش به راه میافتد تا اینکه قصر را برایش باز کند. گفت: این از یک مروارید تو خالی است که سایهبانها، درها، قفلها و کلیدهایش نیز از مروارید است. در ابتدا یک گوهر سبز که درونش قرمز است قرار دارد با هفتاد در، هر در به یک گوهر سبز درون راه دارد و هر گوهر به گوهری دیگر با رنگی دیگر منجر میشود. در هر گوهری تختها و همسران و ندیمان هستند. کمترین آنها یک حوری است که هفتاد حله نو بر تن دارد، استخوان ساقش هم از پشت آن حلهها پیداست. هردو آیینهی یکدیگرند. اگر مرد از او روی گرداند، زن هفتاد بار بیشتر از آنچه در چشم او بود، خواهد شد و اگر زن از او روی گرداند، مرد هفتاد بار بیشتر از آنچه در چشم او بود خواهد شد. و به او میگوید: به خدا در چشمم هفتاد برابر بیشتر شدی و او نیز میگوید: به خدا تو نیز در چشمم هفتاد برابر بیشتر شدی» « صحیح الترغیب و الترهیب شماره ۳۷۰۴».
تو و او... در یک چشم به همزدن از لحاظ حسن و جمال بارها بیشتر میشوید... نعمتی که به ذهن خطور نکند... و شوق و آرزوی خود را به خدا ابراز میداریم...
از این حور... و امثال او... در سرای جاویدان متنعم خواهی شد... از یک حوری به حوری دیگر... از یک بستر به بستر دیگر... از یک لذت به لذت دیگر... نه خسته میشوی... نه ملول... و نه دلتنگ...تا اینکه به صد دختر باکره یا بیشتر در یک روز دست پیدا میکنی.
از انسسنقل است که رسول خدا جفرمود: «به مومن در بهشت فلان اندازه توان مقاربت داده میشود. عرض شد: یا رسول الله! طاقت دارد؟ فرمود: توان صد مرد به او داده میشود» (صحیح الجامع ۷۱۰۶).
لذتی توصیفنشدنی... کسانی از مؤمنان، از حوریان بهشتی لذت کاملتری میبرند که در این دنیا پاکیزهتر و خوددارتر نسبت به محرمات باشند.
بله ! ای مسلمان! هرکه لذت حرام اینجا را به خاطر خدا ترک کند، در آنجا به طور کامل این لذات را دریافت میکند... آنجا ای مسلمان! در سرای نعمت جاودانی! ﴿وَفِي ذَٰلِكَ فَلۡيَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ ٢٦﴾[المطففين: ۲۶ [«و مشتاقان به این نعمت باید به شوق و رغبت بکوشند».
ای مومن.. آیا دلت برای او تنگ شده؟
او آنجاست... دم در بهشت... چشم به راه توست... سراغت را میگیرد... دلش برایت تنگ شده... نسبت به تو تعصب دارد؛ بله او نسبت به تو تعصب دارد... گوش کن ای مشتاق...
رسول خدا جمیفرماید: «هیچ زنی در دنیا همسرش را آزار نمیدهد جز اینکه زن حوریِ او میگوید: خدا مرگت دهد! آزارش مده! او صرفاً به تو پناه آورده و همین روزها تو را به سوی ما ترک خواهد کرد» (صحیح الجامع ۷۰۶۹).
آیا چنانکه دل او برایت میتپد تو نیز برای او دلتنگی؟
آیا آنگونه که او مشتاق توست تو هم مشتاق اویی؟
یا تو ای بیچاره... به جای حوریان، مفتون زنان عریان... در مجلات و کانالهای ماهوارهای و سواحل و پارکها شدهای؟... و از خدا و سرای آخرت غافل گشتهای... و به معامله زیانآور برای خود راضی شدهای؟!
به تو گفتم اگر گوش شنوا میداشتی... و تو را خواندم اگر به حق باز میگشتی...
﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١﴾[النازعات:۴۰-۴۱] «ولی کسی که از مقام پروردگارش خوف داشته باشد و نفسش را از هوی و هوس بازدارد، بهشت جایگاه اوست».
از ذکر آواز و غزل بپرهیز و سخن حق را بگو و از شخص بذلهگو کناره بگیر.
این کار را به ایام کودکی واگذار که این دوران مانند ستارهای افول کرده است.
تقوای خدا را پیشه کن که تقوای خدا به قلب کسی نزدیک نشود جز اینکه موجب وصال شود.
آن کسی که چند قدم به جلو میرود و پیشرفت میکند قهرمان نیست، بلکه قهرمان کسی است که تقوای خدا را دارد.
[۱] مجمر: آتشدان و منقل و ظرفی که در آن زغال افروخته گذارند. یا عودسوز. [فرهنگ دهخدا]