پیشگفتار
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالـمین، والصلوة والسلام علی خیر الأنام صلوات ربی وسلامه علیه وعلی آله وصحبه وسلم، وبعد:
برادر دعوتگر قضیبی را بعد از انتشار کتاب معروفش (ربحت الصحابة ولم اخسر آل البیت[۱] شناختم، کتابی که وی آنرا عنوان سلسله کتابهایش قرار دادهاست.
این عنوان نشانههای بزرگی دارد و به وضوح فرق اهل سنت و شیعه را بیان مینماید، و همچنین موضوع این کتاب بسیار با اهمیت است؛ چون در حدیث پیامبرصبحث میکند. و حدیث جزئی از ثقل اکبر (قرآن) است، و ثقل اصغر نزد شیعه (عترت) است، و مؤلف با وجود کم حجم بودن کتاب حق مطلب را ادا نموده است.
خواننده محترم! بر شما پوشیده نیست که اهل سنت بر قرآن کریم اعتماد میکنند، قرآن که کلام خداست که آن را به عنوان معجزه بر محمدصنازل فرموده است، و یکی از عنایات و الطاف الهی نسبت به امت این است که قرآن را حفاظت نموده و به آن اضافه نشده و از آن کم نگردیده است، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ۹] .
«البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم او را محققاً محفوظ خواهیم داشت».
پس قرآن موعظه و شفایی است برای دلها و مایه هدایت و رحمت است برای مومنان، خداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ ٥٧﴾[یونس: ۵۷] .
«ای مردم عالم نامه ای که همه پند و اندرز و شفای دلهای شما و هدایت و رحمت بر مومنان راست از جانب خدا برای نجات شما آمد».
و همچنین اهل سنت در اثبات عقاید و آئینهای خود، بر سنت امام اهل بیت و پیشوای جهانیان محمدصاعتماد و تکیه میکنند، آیا اهل سنت به خاطر اینکه فقط به پیامبرصتأسی میجویند و از ایشان پیروی مینمایند قابل ملامت هستند؟!.
پس پیامبر امام و پیشوا است، و اصل دین نزد ما اهل سنت همین است.
و مسلمان نمیتواند به قرآن کریم یا به رسول خدا طعنه بزند و یا از جایگاه قرآن یا رسول خداصبکاهد. پس باید همه به تعظیم پیامبرصو تمسک به سنتها و رهنمود ایشان که اساس اصلاح و دعوت هستند، فرا خوانده شوند، ومؤلف کلام علما را در مورد سند و معنای حدیث ثقلین ذکر کرده، که کفایت میکند.
و نزد ما اهل سنت شهادت «أن محمداً رسول الله» یعنی ایمان قطعی داشتن به اینکه خداوند محمدصرا برگزیده و او را به عنوان پیامبر برای انسانها و جنها فرستاده است، پس تصدیق ایشان در آنچه امر نموده و پرهیز از آنچه نهی کرده واجب است، و هر خبری که از طریق صحیح از او نقل شده ایمان آوردن به آن واجب است و همان طور که ایشان خبرداده اتفاق خواهد افتاد، و اطاعت از ایشانصواجب است.
و باید عبادت ما در ظاهر و باطن مطابق با عبادت پیامبرصباشد، خداوند متعال میفرماید: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡۚ وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٧﴾[الحشر: ۷] .
«و آنچه خدا از اموال کافران دیار برسول خدا غنیمت داد آن متعلق به خدا و رسول و خویشاوندان رسولاست و یتیمان و فقیران و راهگذاران این حکم برای آن است که غنائم دست بدست میان توانگران شما نگردد و شما آنچه رسول حق دستور دهد بگیرید و هر چه نهی کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است».
و همچنین باید پیامبرصرا صادقانه از ته قلب دوست داشت، دوست داشتنی فراتر از دوست داشتن خود و پدر و مادر و همه مردم، پیامبرصمیفرماید: «هیچ یک از شما مومن کامل نمیشود مگر اینکه من برای او از پدر و فرزند و همه مردم محبوبتر باشم»[۲] .
و همچنین هرگاه که اسم پیامبرصبرده میشود باید بر او درود و سلام فرستاد، و همچنین ال و خویشاندان آن حضرت را به خاطر خویشاوندی ایشانصباید دوست داشت و همچنین محبت صحابه چون همراه و یار ایشانصبودهاند واجب است.
و در اینجا کلماتی اضافه میکنم... ائمه رحمهم الله همه به رحمت خدا پیوستهاند بجز امام منتظر پس کشمکشی برای قدرت و این که خلیفه چه کسی میشود باقی نمانده است و کشمکش سیاسی به پایان رسیده است.
و مهدی منتظر - همانطور که همه کسانی که به آن باور دارند اقرار مینمایند - وقتی بیرون بیاید معجزات و امور خارق العاده ای دارد که بوسیله آن صاحب زمین میگردد و قدرت سیاسی و فکری خود را گسترش میدهد، و او از سوی خدا یاری میشود و به بشر نیاز ندارد، پس بنابراین باید کشمکش و نبرد شیعه و سنی کم شود و هر دو طرف به مصالح خود بنگرند.
وصلی الله علی نبینا محمد و علی آله وصحبه أجمعین.
صالح بن عبدالله الدرویش
قاضی دادگاه عمومی قطیف
[۱] این کتاب نیز به فارسی ترجمه و چاپ شده است. [۲] متفق علیه، و این لفظ از بخاری است.