بررسی حدیث ثقلین

اهل سنت و ثقلین:

اهل سنت و ثقلین:

به فرض اینکه حدیث صحیح باشد و اشکالی در آن وجود نداشته باشد، باید نگاه کنیم که چه کسی به حدیث عمل کرده اهل سنت یا شیعه اثناعشری؟!.

جواب این سوال:

أ - ناقلان قرآن اهل سنت و جماعت هستند:

نخست به چیزی آغاز می‌کنیم که پیامبرصبه آن آغاز نموده یعنی کتاب خدا، معروف و ثابت است که کتاب خدا با تواتر از طریق اهل سنت و جماعت به ما رسیده است و در نقل آن یک راوی شیعه امامی اثناعشری هم وجود ندارد، و آن همین قرآنی است که امروز بین مسلمین متداول است، پس کجا هستند ناقلان شیعه که این قرآن را از ائمه اهل بیتشنقل کرده‌اند؟!.

و معلوم است که زراره و جابر جعفی و هشام بن حکم از کسانیند که احادیث زیادی از امام جعفر صادقسو غیره روایت کرده‌اند، پس چرا قرآن کریم را از ائمه روایت نکرده‌اند؟!.

و کسی که قرآن را از جعفر صادقسفرا گرفته است حمزه الزیات است که با سند متصل به آل بیت و از آنها به پیامبرص، روایت نموده و او رحمه الله از اهل سنت و جماعت بود[۲۴] .

پس راویان شیعه اثنا عشری کجایند؟!.

مثال:

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَيۡنَمَا تَكُونُواْ يُدۡرِككُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ كُنتُمۡ فِي بُرُوجٖ مُّشَيَّدَةٖ[النساء: ۷۸] .

«هر کجا باشید اگر چه در کاخ‌های بسیار محکم مرگ شما را فرا رسد».

سوال این است که آیا شیعه اثناعشری کلمۀ ﴿يُدۡرِككُّمُدر این آیه را با یک کاف می‌خوانند یا با دو کاف؟

اگر شیعه اثنا عشری آن را با یک کاف می‌خوانند سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است، که آنها این قرائت را از کدام راوی گرفته‌اند، و اگر با دو کاف می‌خوانند باز هم این قرائت را از کدام راوی گرفته‌اند؟

پس شیعه سندی ندارند و بلکه قرآن را از اهل سنت شنیده و همان طور می‌خوانند.

و از آنجا که اهل سنت از شیعه ثقل اکبر (قرآن) را بهتر می‌دانند پس آنها از شیعه به ثقل اصغر (عترت) آگاهترند.

و اینک اسانید کسانی را ارائه می‌کنیم که قرآن را با طرق متواتر برای ما روایت کرده‌اند، و آنها قاریان دهگانه هستند و نزد اهل سنت ائمه قرائت‌ها می‌باشند، و از آنها بیست راوی قرائت‌های قرآن را روایت کرده‌اند و هر امامی دو راوی دارد:

۱- قاری مدینه امام نافع که از او وَرش و قالون روایت کرده‌اند.

و این قرائت از شش تن از صحابه که عبارتند از: عمر بن خطاب، زید بن ثابت، ابی بن کعب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عیاش، و ابی هریرهس، روایت شده است.

۲- قاری مکه امام ابن کثیر که از بزّی و قنبل روایت کرده است:

و این قرائت از پنج تن از صحابه روایت شده است که عبارتند از عمربن خطاب، زید بن ثابت، ابی بن کعب، عبدالله بن عباس و عبدالله بن سائبش.

۳- قاری بصره امام ابو عمرو بصری، که دوری و سوسی از او روایت کرده‌اند.

و این قرائت از یازده صحابی روایت شده که عبارتند از: عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب و عبدالله بن مسعود و ابی موسی اشعری و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عیاش و عبدالله بن سائب و ابی بن کعب و زید بن ثابت و ابو هریرهش.

۴- قاری شام امام بن عمر که از او هشام و ابن ذکوان روایت کرده‌اند و این قرائت از عثمان بن عفان روایت شده است.

۵- قاری کوفه امام عاصم بن ابی النجود، که شعبه و حفص از او روایت کرده‌اند (و اغلب مسلمین امروز قرآن را با روایت حفص از عاصم می‌خوانند). و این قرائت از شش تن از صحابه روایت شده که عبارتند از: عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، عبدالله بن مسعود، زید بن ثابت، ابی بن کعب،........؟......ش.

۶- امام حمزه زیات که از او خلف و خلاد روایت کرده‌اند.این قرائت از شش صحابی روایت شده که عبارتند از: عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، زید بن ثابت، ابی بن کعب، عبدالله بن مسعود، حسین بن علی بن ابی‌طالبش.

۷- امام علی بن حمزه کسائی، که ابو حارث و حفص دوری از او روایت نموده‌اند.

و این قرائت از ده صحابی روایت شده که عبارتند از: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، ابی بن کعب، زید بن ثابت، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عیاش، ابوهریره و حسین علی بن ابی طالبش.

۸- امام یعقوب حضرمی که رویس و روح از او روایت کرده‌اند.

این قرائت از یازده صحابی روایت شده که عبارتند از: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، علی بن ابی‌طالب، ابی بن کعب، زید بن ثابت، عبدالله بن مسعود، ابو موسی اشعری، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عیاش، عبدالله بن سائب و ابوهریرهش.

۹- امام خلف البزار، که از او ادریس و اسحاق روایت کرده‌اند.

و این قرائت از شش صحابی روایت شده که عبارتند از: عثمان بن عفان، ابی بن کعب، علی بن ابی طالب، عبدالله بن مسعود، زید بن ثابت و حسین بن علی بن ابی طالبش.

۱۰ – امام ابو جعفر مدنی که از ابن وردان و ابن جماز روایت کرده است.

و این قرائت از پنج صحابی روایت شده است که عبارتند از: زید بن ثابت، ابی بن کعب، ابن عباس، و عبدالله بن عیاش و ابوهریرهش[۲۵] .

اینها کسانی بودند که قرآن را از پیامبرصنقل کرده‌اند، در میان آنها شیعه اثناعشری ندیدیم، و این از صورت‌های اعجاز قرآن کریم است که خداوند در میان ناقلان آن کسی را قرار نداده که به صحابه پیامبر طعنه می‌زند، آن صحابه ای که قرآن را فرا گرفتند و جمع نمودند و حفظ کرده و نقل کردند آیا شیعه اثنا عشری - هدانا الله وإیاهم - می‌توانند غیر از این را اثبات کنند؟!.

شیعه اثناعشری ادعا می‌کنند که از زمره ناقلان قرآن حفص و عاصم هستند و این دو شیعه هستند، و آن طور نیست که اهل سنت می‌گویند که همه ناقلان قرآن و حاملان آن فقط از اهل سنت بوده‌اند.

پاسخ به این مسئله:

اول اینکه شیعه بعد از آن که از اثبات یک سند برای نقل قرآن از ائمه اهل بیت تا به پیامبر برسد، ناتوان ماندند این ادعا را کردند.

دوم اینکه این ادعا که رجال اسناد قرائت عاصم همه کوفی و شیعه هستند به سخن موثقی نیاز دارد و مدعی باید دلیل بیاورد!.

سوم اینکه اگر رجال اسناد قرائت عاصم شیعه هستند، باید شیعه دو چیز را ثابت کنند:

اول اینکه باید از کتاب‌های جرح و تعدیل و تراجم الرجال و طبقات، ویژه اهل سنت و الجماعت ثابت کنند که عاصم و حفص شیعه بوده‌اند.

دوم وقتی آنها این مسئله را نمی‌توانند از کتاب‌های ما ثابت کنند، آن را از کتاب‌های رجال اثناعشری مانند کتاب رجال الکشی و یا طوسی و غیره ثابت کنند تا ببینیم که آیا مؤلفین کتاب‌ها آن دو را از راویان و رجال خود می‌دانسته‌اند یا نه؟

چهارم اینکه کشی نجاشی و ابن داود و حلی و خاقانی و برقی در کتاب‌های رجال خود شرح حالی برای حفص بن سلیمان بیان نکرده‌اند و ذکری از او به میان نیاورده‌اند، با اینکه اینها معتمدترین کتاب‌های شیعه در رجال شیعه اثنا عشری به شمار می‌آیند.

نهایت این است که طوسی حفص بن سلیمان را در رجال[۲۶] خود در زمره اصحاب امام صادق نام برده است، و قهبائی در مجمع الرجال[۲۷] از او پیروی کرد و حائری در منتهی المقال[۲۸] نیز از او نقل کرده است، اما قهبائی و حائری هر دو از طوسی نقل می‌کنند، و همه در مورد حفص جرح و تعدیلی نیاورده‌اند و نگفته‌اند که او از شیعیان اثناعشری است، و آیت الله تستری در کتابش قاموس الرجال[۲۹] از او نام برده و اشاره ای به شیعه بودن حفص نکرده است، سپس می‌گوید: «ما گفتیم: عنوان رجال شیخ عام‌تر است» یعنی رجال طوسی، پس تستری این را که حفص، شیعه اثناعشری باشد نفی کرده و گفته است که همۀ کسانی که طوسی در رجال خود نام برده شیعه نیستند بلکه او به طور عام بیان کرده و افرادی از نواصب را در رجال خود ذکر کرده است.

پنجم اینکه آیا اگر شیعه اثناعشری بگویند: فلانی از یاران صادق[۳۰] است، به معنای تأئید آن فرد و دلیلی بر امامیه بودن اوست؟

آیت الله تستری که یکی از علمای شیعه است می‌گوید: (این توثیق و تائید فرد به شمار نمی‌آید، و حتی از این نمی‌توان گفت که فرد از شیعه امامیه است)[۳۱] .

احمد بن خصیب از یاران هادی شمرده شده است با اینکه او ناصبی است[۳۲] .

ب: آیا اهل سنت عقاید باورهای خود را از آل بیت می‌گیرند ؟ امام اهل بیت که اهل بیتشبه سبب خویشاوندی ایشان دارای فضیلت و برتری هستند، سرور انسانیت پیامبر هدایت محمدصاست، و اقوال و افعال و تائیدات ایشانصبرای اهل سنت حجت هستند، و اقوال و افعال و تقریرات ایشان بعد از قرآن دومین منبع است، وقتی کلمه سنت اطلاق می‌شود منظور از آن سنت پیامبر خداصاست.

این سخن که فرا گرفتن دین و عقیده از کسی علی و حسن و حسین و دیگر ائمه اثناعشریشجایز نیست به صراحت با آنچه بر پیامبرصنازل شده مخالف است، چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠[التوبة: ۱۰۰] .

«آنانکه سبقت به ایمان گرفتند از مهاجر و انصار و آنان که به طاعت خداوند پیروی آنان کردند خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند و خدا بر آنها بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاریست مهیا ساخته که بر آن تا ابد متنعم باشند و این به حقیقت سعادت بزرگ است».

و به اتفاق شیعه و سنی هیچ کسی از انصار از اهل بیت نبوده‌اند و می‌بینیم که خداوند از کسانی که بعد از انصار و مهاجرین می‌آیند و از انصار یا مهاجرین پیروی می‌کنند می‌پذیرد.پس اگر پیروی غیر از علی و حسن و حسین و دیگر ائمه شیعه جایز نمی‌بود، برای کسانی که بعد از آنها می‌آیند اطاعت از انصار جایز نمی‌بود، و علاوه بر این هیچ دلیلی وجود ندارد که فقط باید از علی و حسن و حسین و دیگر ائمه شیعهشپیروی شود.محدثین اهل سنت کتاب‌هائی در فضائل و مناقب اهل بیت تالیف کرده‌اند مانند کتاب فضائل علی یا الخصائص الکبری نسائی، و در بخاری و مسلم ابواب زیادی در فضل آل بیتشآمده است و همچنین در دیگر کتاب‌های اهل سنت، و هر کسی در کتاب‌های معتبراهل سنت تامل کند می‌بیند که علیسکه از دیدگاه شیعه امام اهل بیت است از میان خلفای اربعه از همه بیشتر حدیث روایت کرده است!![۳۳] .

بخاری و مسلم ۱۶۳ روایت از علیسروایت کرده‌اند. و در اصول کافی ۶۶ حدیث از علیسروایت می‌کنند صحیح و ثابت است بر خلاف روایاتی که در کافی ذکر شده‌اند که علمای شیعه اعتراف می‌کنند که همه آنچه در کافی هست صحیح نیست.

و همچنین اهل سنت از امام جعفر صادق و او از پدرش باقر در صحیح مسلم صفت حج پیامبرصروایت کرده‌اند و حج رکن پنجم از ارکان اسلام است.

و این تنها حدیثی است که مسایل حج را به تفصیل بیان می‌کند و فقهای اهل سنت آنرا مستند خویش قرار داده‌اند. و هر سال عبادت حج را تا به امروز بر اساس این حدیث که امام صادق از پدرش باقر و او از جابر بن عبدالله انصاریسو او از پیامبرصروایت می‌کند انجام می‌دهند.

و در اینجا از هر شیعه ای ـ خداوند ما و آنها را هدایت کند - می‌پرسم: وقتی روایات از ائمه با اقوال و افعال پیامبرصمتناقض و متعارض باشند - که چنین مواردی زیاد است ـ شما چه موضعی اتخاذ می‌کنید؟

من بعد از آن که خداوند مرا هدایت کرد و سنی شدم، از حدیث رسول خداصپیروی می‌کنم، و در گذشته وقتی شیعه بودم از قول آخوند پیروی می‌کردم بدون آنکه مناقشه و بحثی کرده باشم. محمد رضا مظفر می‌گوید: (عقیده ی ما در مورد مجتهدی که جامع الشرائط است این است که او نایب امام÷در دوران غیبت است و حاکم و رئیس مطلق است، و همان اختیاراتی که امام در فیصله نمودن در قضایای مردم و حکومت بین مردم دارد، او نیز دارا می‌باشد، و کسی که سخن و فرمان او را رد کند سخن و فرمان امام را رد کند سخن و فرمان خدا را رد کرده است، و این در حد شرک ورزیدن به خداست!!)[۳۴] .

وقتی حدیث صحیح از پیامبرصبیاید اهل سنت اقوال غیر از پیامبر هر کسی که باشد را رها می‌کنند، و رسول خدا صامام اهل بیتشاست، آیا بعد از این کسی می‌تواند بگوید: که اهل سنت فقه اهل بیتشرا ترک کرده‌اند؟!.

[۲۴] نگاه کنید: النشر في القراءات العشر، ابن جوزی ۱/ ۱۳۳. [۲۵] ن ک کتاب النشر في القراءات العشر، ابن جوزی ۱/ ۸۲ – ۱۵۳. [۲۶] رجال طوسی ص ۱۸۹. [۲۷] مجمع الرجال ۲/ ۲۱۱. [۲۸] منتهی الـمقال ۳/ ۹۲. [۲۹] قاموس الرجال ۳/ ۵۸۲. [۳۰] یکی از مسایل مهم که برای بسیاری از عوام شیعه اثناعشری و بلکه حتی برای فرهنگیانشان مخفی مانده است، مسئله نص بر ائمه است، و گمان می‌برند که جدول دوازده امام در زمان پیامبر ص یا قبل از آن آماده و اسامی ائمه در آن تصریح شده‌اند، اما اگر کسی تامل کند که چنین امری واضح نبوده است، به عنوان مثال این امر که بعد از صادقسامام کیست برای یاران امام صادقسمشخص نبود! بلکه در زمان امام صادق معروف بود که بعد از او اسماعیل امام می‌شود، اما هنوز امام صادق زنده بود که بعد از او اسماعیل امام می شود، اما هنوز امام صادق زنده بود که اسماعیل وفات یافت، طوسی در کتاب الغیبه ص ۸۳ می‌گوید: «مردم ـ یعنی شیعه ـ فکر می‌کردند اسماعیل بعد از پدرش امام می‌شود، وقتی دیدند امامت به کسی دیگر غیر از او رسید به بطلان تصور خود پی بردند». و بیشتر علمای شیعه بعد از وفات صادق فطعیه بودند - یعنی به امامت عبدالله بن جعفر معتقد بودند - چنان که نوبختی در (فرق الشیعه ص ۷۷) می‌گوید: شیعه بعد از وفات امام صادق به پنج فرقه تقسیم شدند چهار تا مدعی امامت برای غیر از موسی کاظم شدند، (ن ک فرق الشیعة ۶۶ – ۷۹ )، و همچنین بعد از وفات امام عسکری به پانزده فرقه تقسیم شدند که همه جز یک گروه از آنها مدعی امامت برای غیر از محمد بن حسن عسکری بودند ( ن ک فرق الشیعة نوبختی ص ۹۶)، پس این به ما می‌گوید که اگر لیست دوازده امام مشخص و منصوص می‌بود این اختلاف و تفرقه در مهم‌ترین ارکان دین پدید نمی‌آمد!!. ابو القاسم خوئی می‌گوید: «روایات متواتری که از طریق عام و خاص به ما رسیده اند تعداد ائمه را که دوازده هستند تعیین کرده و اسم هر یکی را پس از دیگری تعیین نکرده است!!» صراط النجاة في أجوبه الإستفتاءات ۲/ ۴۵۳. و سپس نسبت داده شدن فرد که از یاران امام صادق است از این لازم نمی‌شود که اثناعشری باشد چون چنین اختلافی در مورد امامت هست. برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب الإمامة والنص از فیصل نور. [۳۱] قاموس الرجال تستری ۱/ ۲۹ – ۳۴، ۱۸۰. [۳۲] قاموس الرجال تستری ۱/ ۱۸۰. [۳۳] مجموع روایات علیسدر نه کتاب حدیث ۱۵۹۹ روایت است. ن ک مسند ال البیت محمد نور سوید ۱/ ۵۷. [۳۴] عقاید الإمامیة ص ۳۴ – ۳۵.