بخوانند و داوری کنند

واژه‌های نوی که در نوشته‌های ما بکار می‌رود

واژه‌های نوی که در نوشته‌های ما بکار می‌رود

واژه معنی واژه معنی آفرش آفرینش دُژآگاه وحشی آهنگ قصد دُژرفتار درشت‌رفتار، بدرفتار آهیخته کشیده رَسَد (بر وزن سبد) حصه، سهم آیفت حاجت رویه (بر وزن مویه) صورت آمیغ حقیقت رزم حمله آخشیج ضد رزمیدن حمله‌کردن آک عیب روزبه عید انگیزه باعث، محرک سپهر طبیعت ارج قدر سررشته‌داری حکومت بالیدن بزرگ‌شدن سُکالش (بر وزن گشایش) شور، مشورت بالش بزرگی سُکالیدن شورکردن برتافتن تحمل‌کردن سَمَرد (بر وزن نبرد) خیال، وهم بیوسیدن انتظارداشتن سَهِش (بر وزن جهش) احساس، حس برآغالانیدن تحریک‌کردن سهیدن احساس‌کردن بایا وظیفه، واجب شَدسیدن (بر وزن برچیدن) دریافتن با یکی از حواس پاسداشتن احترام‌کردن شُوند (بر وزن بلند) باعث پروا توجه صده قرن پتیاره بلا فرجاد وجدان، ضمیر پیکره عکس فهلیدن مشغول‌ گردیدن پرگ (بر وزن برگ) اذن، اجازه کما بیش تقریبا پرگیدن اذن‌دادن گِلکار بنا پلشت ناپاکی گُزیر تصمیم پلشتیدن ناپاک‌گردیدن گُزیریدن تصمیم‌گرفتن چَخِش (بر وزن جهش) مجادله مرز سرحد چخیدن مجادله‌کردن نیایش التماس، تضرع چیستان معما هَنایش (بر وزن همایش) تأثیر، اثر خوی عادت هَناییدن تأثیرکردن خیم خلق، اخلاق همانا چنین پیداست خَستویدن اقرارکردن هوده نتیجه خودکامه مستبد یوغ چوبی که به گردن گاو گزارند خودکامگی استبداد