گفتار ۵: مجازات مرده دلیلی است بر عدم ایمان آنها به آخرت
پدرم از معتقدان و مقلدان خمینی و یک شیعه پایبند به نماز و روزه و دیگر عبادات بود.
او تا زمانی که خمینی حاکم ایران نشده بود داستانهای عجیبی از کراماتش برای ما میگفت. اما به حکم اینکه آواز دهل شنیدن از دور خوش است. همینکه آواز دهل نزدیک شد و خمینی بر تخت پادشاهی تکیه زد و دستورات عجیب و غریب خود را صادر کرد آثار شک و تردید بر جبین پدر نیز آشکار شد!
اولین اعتراضها را خطاب به تلویزیون و تصویر خمینی بروز داد با این جمله:
سید، اولاد پیامبر داری چیکار میکنی؟
و کم کم جریتر شد و متعجبانه از خود میپرسید:
(آقا چی میگه؟ آقا چرا دروغ میگه؟)
مدتی بعد به جای داستانهای کرامت خمینی، خبرهای را برای ما میگفت که از دوستانش در بازار تهران شنیده بود، (بازاریان بطور سنتی با ملایان روابط نزدیکی داشتند و از اخبار آنها با خبر بودند.)
یک داستان این بود:
در زمان شاه یک پاسبان، خمینی را آزار داده و به او توهین کرده بود خمینی که از تبعید به تهران آمد، دستور داد که آن پاسبان را به پیش او بیاوردند، مامورین رفتند و برگشتند و گفتند: امام! آن پاسبان مرده.
پدر در شرح خود بر این ماجرا میگفت: سید، اولاد پیامبر چرا ینقدر کینه توز است؟!
پدر بیچاره من نمیدانست که امام زمانش که هر روزی دعای تعجیل برای آمدن او را میخواند از خمینی خیلی خیلی کینهتوزتر است.
خمینی بر سر مرده پاسبان بلایی نیاورد هر چند که بدستور او «خلخالی» از مقبرۀ رضا شاه مستراح درست کرد، اما از این حد جلوتر نرفت.
در حالیکه امام زمان برسر قبر ابوبکر و عمر و عایشه میرود و آنها را از قبر بیرون میکشد و تازیانه میزند بعد میسوزاند و به آتش میکشد.
تصور کنید جسد زن پیامبر را از قبر بیرون بکشند در جلوی چشم همه... و باز پدر از کار خمینی متعجب بود و ظهور امام زمان را آرزو داشت!
در روایات شیعه آمده: امام زمان آنقدر آدم میکشد که مردم عادی میگویند این از آل رسول نیست! که اینقدر درنده است!
من میتوانم قیافه مردم ساده لوح هم عصر امام زمان ( بفرض محال در محال اگر ظهور کند) را مجسم کنم! چرا که نتوانم؟! آن قیافهها حتماً چیزی شبیه به قیافه پدرم بعد از ظهور خمینی است! پدرم ۱۵ سال آمدن خمینی را آرزو داشت هر روز صبح که قرآن بزرگ را باز میکرد تا تلاوت کند عکس یک مرد باریش جو گندمی را از لای آن بیرون میکشید و میبوسید. و گاهی هم مرا تشویق میکرد که ببوسم!
کینهتوزی شیعهها نسبت به مردهها فقط اخلاق امام زمان آنها نیست هر وقت که قدرت را در دست گرفتند به مرده هم رحم نکردند زنده که جای خود دارد.
اصطلاح پدر سوخته را شنیدهاید؟
این اصطلاح از زمان شاه اسماعیل صفوی رایج شد او قبرهای سنیان را میشکافت و استخوانها را آتش میزد.
شاه اسماعیل صفوی در بغداد قبر بزرگان سنی را شکافت و دستور داد که سر قبرهای آدمهای مشهور سنی مستراح درست کنند و نامش را گذاشت «ریدگاه».
و حتی برای تشویق مردم، پول میداد که بروند آنجا قضای حاجت کنند! پس این فقط خمینی نیست که قبر رضا شاه را ریدگاه کرد این عادت قبل و بعد آنها است.
حالا چرا شیعه چنین میکند؟ به باور ما به این خاطر است که اونها ایمان به قیامت ندارند، آنها چون ملحدین هستند که ایمان به زندگی و عذاب قبر و بعد از قبر ندارند پس حد اکثر کارشان این است که از جسد مرده انتقام میگیرند.
همین بی ایمانی یا تردید به وجود روز قیامت است که باعث آنها به رجعت مردگان عقیده داشته باشند. آنها در باور به رجعت مردگان شبیه هستند به بوداییها!! بودایی ها نیز به قیامت ایمان ندارند. ملحدین نیز یوم القیامه را منکرند.
در آغاز قرن بیستم ملحدین فتنه بزرگی در کره زمین درست کردند یک سوم این کره را تحت تصرف خود در آوردند.. و یکی از دولتهای آنها کشوری بنام اتحاد جمامیر شوروی بود.
در یک جمهوری از این کشور پهناور؛یعنی جمهوری ترکمنستان؛ رییس جمهور ملحدش، بخاطر افزایش دادن تولید پنبه مورد تقدیر رهبران مرکزی قرار گرفت و به او مدال و لقب قهرمان اتحاد جماهیر شوروی را اعطا کردند!
اما او دروغ گفته بود، دروغ او وقتی آشکار شد که ماهواره اختراع شد وزارت کشاورزی شوروی از عکسهای ماهوارهای مدد گرفت و دید سطح زیر کشت محصول پنبه در ترکمنستان فلان قدر است. و حساب کرد که در بهترین حالت نیز محال است نصف مقدار گزارش شده تولید شده باشد!
اما حقیقت وقتی آشکار شد که رئیس قهرمان مرده بود. ملحدین چون به آخرت و عذاب قبر ایمان ندارند کاری از دستشان بر نیامد تا آتش دل خود را فرو بنشانند جز اینکه امام زمانوار رفتند و قبر آن رئیس جمهور دروغگو را شکافتند و استخوانهایش را به دور انداختند!
از ملحدین این عجیب نیست اما امام زمان دیگر چرا؟!! مگر او نمیداند که از آتش قبر عذابی دردناکتر نداریم، پس چرا مرده را بیرون میکشد و شلاق میزند.
اگر بگویید: برای عبرت زندهها میزند که جواب درست نیست.
اولاً: خود قبر بهترین عبرتگاه است.
دوماً: امام زمان در فکر هدایت مردم نیست. فرصت توبه در دوره او تمام است، و کارش است کشتن و کشتن (طبق روایات شیعه).
سوماً: برای این عبرتی درکار نیست که راویان شیعه میگویند: جسد ابوبکر و عمر را که به درخت خشکی آویزان میکند، آن درخت فوراً سبز میشود و مردم به فتنه میافتند و ابوبکر و عمر را بر حق میدانند، و امام زمان میافتد به جان آن مردم و آنها را هم میکشد؟
پس مسئله عبرت نیست پس یک دلیل ما بر بطلان عقیده شیعه این است که آنها چون ملحدین هستند! و به عذاب قبر و حشر اعتقاد درستی ندارند اگر میداشتند حد اقل باید که به مردهها دیگر کاری نمیداشتند!