وحدت کلمه بر اساس کلمه توحید

پاسخ به این شبهه

پاسخ به این شبهه

منظور از این آیات، آن دسته از پیروان آیین‌های آسمانی مانند یهودیت و مسیحیت هستند، که قبل از بعثت محمدصبر همان ادیان وفات یافته‌اند. و هرکس با ایمان بوده و کارهای شایسته انجام داده، بدون آنکه آیین الهی را تحریف کرده باشد، ترس و هراسی از عذاب دوزخ و غم و اندوهی بر عمر سپری شده ندارد. و این به اجماع مسلمین اشکالی ندارد.

ائمه تفسیر مانند مجاهد و سدی و سایر مفسرین آیه را اینگونه تفسیر کرده و بر همین حمل نموده‌اند.

استنباط مفهومی دیگر از آیه باعث می‌شود تا بوسیلۀ بخشی از کتاب الهی بخشی دیگر رد شود و احکام آن باطل گردد، و بسیاری از نصوص آن نقض شود.

آنچه در این آیات بیان شده، مانند نماز خواندن برخی از اصحاب به سوی بیت‌المقدس است. آن‌ها قبل از تغییر قبله از بیت‌المقدس به سوی بیت‌الحرام، در بعضی از جنگ‌های پیامبرصکشته شدند. از این‌رو بعضی از اصحاب احساس‌ ترس می‌کردند که آیا خداوند عبادت آن‌ها را می‌پذیرد یا نه؟ آیا عملشان به هدر می‌رود؟ آنگاه خداوند آیه نازل فرمود:

﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ[البقرة: ۱۴۳].

«و خدا ایمان شما را ضایع نمی‌گرداند». یعنی نماز شما به هدر نرفته و ضایع نشده است».

بخاری از ابی اسحاق بن براء روایت می‌کند که پیامبرص، شانزده یا هفده ماه به سوی بیت‌المقدس نماز خواند، و ایشانصدوست داشت که قبله‌اش به سوی بیت‌الحرام باشد، تا اینکه قبله تغییر یافت، و اولین نمازی که پیامبر به سوی مسجد الحرام خواند نماز عصر بود. از گروهی که با او نماز خوانده بودند، مردی بیرون رفت، در راهی که می‌رفت از کنار مردمانی گذشت که در مسجدی مشغول نماز بودند. او گفت: سوگند به خدا که با پیامبر به سوی مکه نماز خوانده‌ام. آن‌ها همان طور که در رکوع بودند به سوی کعبه دور زدند. افرادی از مسلمین قبل از تغییر قبله کشته شده بودند، ما نمی‌دانستیم که در مورد آن‌ها چه بگوییم. پس خداوند آیه نازل فرمود:

﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ[البقرة: ۱۴۳].

«و خدا ایمان شما را ضایع نمی‌گرداند، بی‌گمان خدا نسبت به مردم بس رؤف و مهربان است».

مسلم این حدیث را از طریقی دیگر روایت کرده است. بنابراین، عمل کردن به حکم شرعی منسوخ قبل از آن که منسوخ گردد، اطاعت و مایه تقرب به خداوند است. و بعد از منسوخ شدن عمل کردن به آن مخالفت و دوری از خداست. ابن جریر طبری در تفسیر خود، ذیل آیه:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ[البقرة: ۶۲].

«کسانی که ایمان داشتند و یهودیان ...».

به روایت از حجاج، و او از ابن جریج و او از مجاهد، بیان داشته که سلمان فارسیساز پیامبرصدر مورد مسیحیان و آنچه از اعمال‌شان دیده بود پرسید، پیامبر فرمود: «آن‌ها بر آیین اسلام نبوده‌اند». سلمان می‌گوید: زمین به رویم تاریک گشت. آنگاه این آیه نازل شد، پس پیامبرصسلمان را فراخواند و فرمود: این آیه در مورد یاران تو نازل شده است.

سپس پیامبرصفرمود: «هر کس بر دین عیسی مرده است و بر آیین اسلام مرده باشد قبل از آنکه خبر دعوت مرا بشنود، او بر خیر است، و کسی که امروز خبر رسالت مرا شنید، و به من ایمان نیاورد، بی‌تردید هلاک شده است».

و آیه معنی دیگری هم دارد، و آن اینکه دروازۀ اسلام به روی همه اهل زمین باز است، تا بیایند و به دعوت محمدصایمان بیاورند، حتی اگر عرب نباشند، زیرا آخرین دین، دینی جهانی است، و به یک نژاد و قبیله و قوم اختصاص ندارد. و همه می‌دانیم که پیامبران بنی‌اسرائیل فقط برای ملت‌های خودشان مبعوث شده‌اند. و رسالت هیچ کدام از آنان متوجه مردمانی غیر از ملت و امت آن‌ها نبوده است. پس آیه این اشکال را که شریعت محمدی برای همه مردم است برای اهل کتاب رقم می‌نماید و حل می‌کند.

بنابراین، می‌بینیم که خداوند نجات یهودیان و ستاره‌پرستان و مسیحیان را فقط مشروط به ایمان آوردن به خدا و روز قیامت، و انجام کارهای شایسته کرده است، نه چیزی دیگر. خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢[البقرة: ۶۲].

«کسانی که ایمان آوردند و یهودیان، و مسیحیان، و ستاره‌پرستان، هرکه به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست».

و ایمان آوردن به خدا و روز قیامت درست نخواهد بود مگر آنکه انسان به همۀ پیامبران ایمان داشته باشد. و این مطلب در آیات ذیل به وضوح نمایان است.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا ١٥٠ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٗا مُّهِينٗا ١٥١[النساء: ۱۵۰-۱۵۱].

«کسانی که به خدا و پیغمبرانش ایمان ندارند و می‌خواهند میان خدا و پیغمبرانش جدایی بیندازند (و بگویند که به خدا ایمان داریم، ولی به پیغمبران ایمان نداریم) و می‌گویند که به برخی از پیغمبران ایمان داریم و به برخی دیگر ایمان نداریم، و می‌خواهند میان آن (کفر و ایمان) راهی برگزینند. بی‌گمان جملگی آنان کافرند، و ما برای کافران عذاب خوار‌کننده‌ای فراهم آورده‌ایم».

﴿وَهَٰذَا كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَكٞ مُّصَدِّقُ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَاۚ وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ يُؤۡمِنُونَ بِهِۦۖ وَهُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ يُحَافِظُونَ ٩٢[الأنعام: ٩۲].

«این (قرآن) کتابی است که ما آن را فرو فرستاده‌ایم، پر خیر و برکت است، تصدیق کنندۀ همه کتاب‌های (آسمانی) است که پیش از آن نازل شده‌اند. (آن را فرو فرستاده‌ایم) تا با آن (اهل) مکه و کسان دور و بر آن (یعنی همۀ مردم جهان) را (از خشم خدا) بترسانی. کسانی که به آخرت ایمان دارند، بدان (قرآن) ایمان آورده، بر نماز خود محافظت می‌ورزند».

و خداوند به طور قطع بیان داشته که رحمت الهی فقط کسانی را در بر می‌گیرد که به محمدصایمان آورده و از او پیروی کرده‌اند.

﴿قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٥٧[الأعراف: ۱۵۶-۱۵٧].

«گفت: عذاب خود را به هر کس که بخواهم می‌رسانم، و رحمت من همه چیز را در بر گرفته (و در این جهان شامل کافر و مومن می‌گردد، اما در آن جهان) آن را برای کسانی مقرر خواهم داشت که پرهیزگاری کنند و زکات بدهند و به آیات ایمان بیاورند. کسانی که از فرستادۀ (خدا محمد مصطفی) پیغمبر امی که (خواندن و نوشتن نمی‌داند و وصف او را) در تورات و انجیل نگاشته می‌یابند، پیروی می‌کنند. او آنان را به کار نیک دستور می‌دهد و از کار زشت باز می‌دارد، و پاکیزه‌ها را بر ایشان حلال نموده و ناپاک‌ها را بر آنان حرام می‌سازد و فرو می‌اندازد و بند و زنجیر را از (دست و پا و گردن) ایشان بر می‌دارد. پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کرده و وی را یاری دهند، و از نوری که بر او نازل شده پیروی کنند بی‌گمان رستگارند».

این آیاتی که بعضی از اهل کتاب با تمسک به آن می‌گویند که خداوند آن‌ها را تایید نموده و نجات و ایمن بودن آن‌ها را بیان داشته، از جملۀ آیاتی هستند که خداوند در آن از گذشتگان اهل کتاب خبر داده که به بخشی از کتاب ایمان می‌آورند و به بخشی دیگر کفر می‌ورزند، و بخشی که به آن ایمان می‌آورند آن را تحریف می‌کنند و معنی و مقصد آن را دگرگون می‌سازند. در قرآن و سنت هر یهودی و مسیحی که مورد ستایش قرار گرفته بعد از مسلمان شدن آنان بوده است. اما بعضی از هواپرستان و کج اندیشان از ما می‌خواهند که قرآن را طبق عقل‌های بیمار و فهم وارونۀ آن‌ها بخوانیم و بفهمیم.

بنابراین، در قرآن هیچ تناقض و تضادی وجود ندارد، بلکه این دلها و درک و فهم آن‌هاست که دچار تضاد و تناقض گردیده است. آیا مگر خداوند نگفته است:

﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ[آل‌عمران: ۸۵].

«و کسی که غیر از (آیین و شریعت) اسلام آیینی را بر گزیند، از او پذیرفته نمی‌شود».

آیا مگر خدا به ما دستور نداده که نمازگزار در هر رکعت بگوید:

﴿غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ[الفاتحة: ٧].

«نه راه آنان که بر ایشان خشم گرفته‌ای، و نه راه گمراهان و سرگشتگان (که یهودیان مورد خشم خدا واقع شده و مسیحیان نیز گمراه قلمداد می‌شوند)».

و محمدصکه این آیه بر او نازل شده است می‌گوید: «سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست هر کس از این امت یهودی باشد یا مسیحی، اگر دعوت مرا بشنود، و به آنچه من آورده‌ام ایمان نیاورد و بمیرد، از زمرۀ دوزخیان است». و می‌گوید: «سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست اگر موسی در میان شما می‌بود، و شما مرا ترک می‌کردید و از او پیروی می‌نمودید به شدت گمراه می‌شدید. شما از میان امت‌ها بهرۀ من هستید و از میان پیامبران من بهرۀ شما می‌باشم». و صابئی‌های (ستاره‌پرستان) مذکور در آیه اهل کتاب آسمانی نیستند، پس چرا آن‌ها را در کنار یهود و نصارا ذکر نموده است، و اگر آیه همان طور که شما می‌گویید معنی شود، چگونه صابئی‌ها ترس و هراسی ندارند و اندوهگین نمی‌گردند.

﴿وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ[البقرة: ۶۲].

«ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد».

پس باید قرآن به طور فراگیر و کلی مورد مطالعه قرار دهیم و آن را بخش بخش نکنیم.

در فرموده الهی بیندیشید که می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢[البقرة: ۶۲].

«کسانی که ایمان آوردند و یهودیان و مسیحیان، و ستاره‌پرستان، هرکه به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد».

اگر در این آیه فکر کنیم می‌بینیم که شرط ایمان داشتن به خدا و روز قیامت برای مومنان یعنی مسلمان‌ها معنی ندارد. چون آن‌ها مومن هستند. و در اول آیه ذکر شده‌اند، و بدون ایمان داشتن به خدا و روز قیامت نمی‌توان آن‌ها را مومن نامید. برعکس یهودیان و مسیحیان و ستاره‌پرستانی که به محمدصایمان نیاورده‌اند پس آن‌ها به خاطر عدم ایمان به محمدصمومن شمرده نمی‌شوند. اگر این نوید که «ترسی ندارند» شامل یهود و مسیحیان و ستاره‌پرستان می‌شد، آن‌ها و مسلمین فرقی نداشتند، و دعوت دادن آن‌ها به اسلام واجب نبود چون روز قیامت آن‌ها پاداش خود را به طور کامل دریافت داشته و از عذاب الهی ایمن می‌باشند.

در صورتی که آیات بی‌شماری هست که آن‌ها را به اسلام دعوت می‌دهد، و پیامبرصمعاذ را به یمن فرستاد تا اهل کتاب را به اسلام دعوت دهد.

این ذهنیت که یهودیان و مسیحیان با مسلمین فرقی ندارند و همه بر حق هستند یعنی متهم کردن قرآن به تناقض و تضاد و اگر چنین مفهومی درست می‌بود پس خداوند دربارۀ چه کسانی می‌فرماید:

﴿لَقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِيحُ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢ لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٧٣[المائدة: ٧۲-٧۳].

«بی‌گمان کسانی کافر شدند که می‌گویند: خدا همان مسیح پسر مریم است. (زیرا) عیسی گفته است: ای بنی‌اسرائیل، خدای یگانه را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است. بی‌گمان هر کس انبازی برای خدا قرار دهد، خدا بهشت را بر او حرام کرده و جایگاه او آتش (دوزخ) است، و ستمکاران یار و یاوری ندارند. بی‌گمان کسانی که می‌گویند: خداوند یکی از سه خدا است! کافر شدند (در صورتی که) معبودی جز معبود یگانه وجود ندارد و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به کافران آنان عذاب دردناکی خواهد رسید».

چرا پیامبر به قیصر و مقوقس و دیگران پیام فرستاد و آن‌ها را به اسلام دعوت داد و به آن‌ها گفت که اگر دعوت او را نپذیرند، گناهکار خواهند شد؟!

مسیحیان به معبود حقیقی ایمان ندارند، بلکه به جای خدا عیسی÷را پروردگار و خدای خود می‌دانند. پس آن‌ها در حقیقت مشرکانی هستند، که غیر از الله را پرستش می‌کنند. آنگونه که بودایی‌ها و برهمن‌ها و پیروان کونفوشیوس در چین، معبودانی غیر از الله را می‌پرستند و به روز قیامت آن گونه که اسلام می‌گوید ایمان نمی‌آورند. بلکه مسیحیان به روزی ایمان دارند، که در آن روز مسیح می‌نشیند تا مردم را بازخواست کند. و نیز مسیحیان به بهشتی که قرآن از آن سخن می‌گوید ایمان ندارند. و خداوند خبر داده که این عقیدۀ آن‌ها کفر است و به آن‌ها فایده‌ای نمی‌رساند و فرموده که مسیحیان به خدا و روز قیامت ایمان ندارند. همانگونه که می‌فرماید:

﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩[التوبة: ۲٩].

«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستاده‌اش تحریم کرده‌اند حرام می‌دانند، و نه آیین حق را می‌پذیرند، پیکار و کارزار کنید تا زمانی که خاضعانه، جزیه را می‌پردازند».

و به اجماع همه علمای این آیه درباره یهودیان و مسیحیان است. پس چگونه خداوند آن‌ها را در اینجا به ایمان نداشتن به خدا و روز قیامت توصیف می‌کند و آن جا می‌گوید که به خدا و روز قیامت ایمان دارند!.

سپس خداوند با بیان دور بودن آن‌ها از ایمان فرموده است:

﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ[المائدة: ۶۵].

«اگر اهل کتاب ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند».

باید دانست که هواپرستان و به خصوص مسیحیان به شدت می‌کوشند، تا از این آیات سوء استفاده کرده و مسلمانانی که بی‌سواد و نادان هستند را فریب داده و در این وهم بیندازند که قرآن از نجات مسیحیان خبر می‌دهد و آن‌ها را می‌ستاید و به مومن بودنشان اقرار می‌کند. اما هرگز چنین نیست. چون مسلمان در هر رکعت نماز می‌خواند که «ولا الضالین» و نه راه گمراهان، و در حدیث صحیح از پیامبرصروایت شده است.

که ایشانصفرمودند: «یهودیان کسانی هستند که خداوند بر آن‌ها خشم گرفته (مغضوب علیهم) و نصاری گمراه هستند (ضالون)». و کلمات پایانی سوره فاتحه به یهود و نصارا اشاره می‌کند که منظور ایشان هستند. ابن ابی حاتم در تفسیرش می‌گوید: «در این مورد در بین مفسرین اختلافی نیست».

بنابراین، دعوت دادن به وحدت کلمه و یکپارچگی براساس چیزهایی دیگر غیر از اسلام و کلمه توحید و کنار گذاشتن نصوص قرآن و سنت کفر و ارتداد از دین است. و هرکه به این راضی بوده و بدان تشویق نماید و آن را خوب بداند با توجه به دلایل موجود در قرآن و سنت و اجماع قطعاً مرتد و کافر است. از این‌رو، دعوت دادن به وحدت با کفار جایز نیست، و راضی بودن به این دعوت هم روا نباشد. و باید با این دعوت مخالفت کرد و از آن مردم را بر حذر داشت.

و به اجماع همه علماء برای مسلمان جایز نیست که کلیسایی بسازد، یا به آن توجه نماید. و یا تورات و انجیل را چاپ و نشر کند. و باید اهل کتاب و دیگر کفار با نرمی و خوبی به اسلام دعوت داده شوند، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ[العنکبوت: ۴۶].

«با اهل کتاب جز به نیکوترین شیوه، بحث و گفتگو مکنید».

تا از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون بیایند، و حجت بر آن‌ها اقامه شده تا هر کس زنده است از روی دلیل زنده باشد و هر کس که هلاک می‌شود از روی روشنی و دلیل هلاک گردد.

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ ٦٤[آل‌عمران: ۶۴].

«بگو: ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخن دادگرانه‌ای که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، بجای خداوند یگانه، به خدایی برنگزیند. پس هر گاه سر بر تابند، بگوئید گواه باشید که ما فرمانبردار هستیم».

اما گفتگو با اهل کتاب، و تن دادن به آنچه می‌خواهند، و راضی کردن آن‌ها، و بر آوردن اهدافشان، منکری بس بزرگ و فتنه‌ای سترگ است که امت را در دینش دچار فتنه می‌گرداند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَ[المائدة: ۴٩].

«و از آنان بر حذر باش که تو را از برخی چیزهایی که خدا بر تو نازل کرده است بدور و منحرف نکنند».

همچنین باید احکام روابط مسلمین و کفار روشن شوند، روشن نبودن این احکام و دوری کردن از فهم و ذهنیت شرعی در تعامل با اتفاقات، و وجود نقص و خلل در این باب باعث شده تا برخی از مسلمین احساس شکست نمایند و در سخن و عمل پیرو و فرمانبردار و تسلیم غرب شوند. و این فرآیند نسلی شکست خورده از مسلمین را فراهم می‌نماید. پس باید از شریعت آگاه بود و مسلمان‌ها بعد از در نظر گرفتن وضعیت و درک آن، راه روشنی را در برخورد و تعامل با کفار در پیش بگیرند، و احکام را بر پایه آن پیاده نمایند. و باید دانست که دیدار و گفتگو با کفار باید به شیوۀ پیامبر باشد که پیامبرصبه هنگام فرستادن نامه برای هرقل (پادشاه روم) سخن را با این آیه آغاز کرد:

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ ٦٤[آل‌عمران: ۶۴].

«بگو: ای اهل کتاب، بیائید به سوی سخن دادگرانه‌ای که میان ما و شما مشترک است که جز خدای یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، به جای خداوند یگانه، به خدائی برنگزیند. پس هر گاه سر بر تابند، بگوئید، گواه باشید که ما فرمانبردار هستیم».

و در میدان جنگ آن‌حضرتصفرمود: «هر گاه با دشمن خود از مشرکان روبرو شدی آن‌ها را به سه چیز دعوت بده، هر کدام را که قبول کردند، از آن‌ها بپذیر و از آن‌ها دست بردار سپس از آن‌ها بخواه که از دیار خود به سرزمین مهاجران بیایند، و به آن‌ها بگو: اگر چنین کنند از همان حقوقی که مهاجران برخوردارند، برخوردار خواهند شد و آنچه بر ذمۀ مهاجران است بر آن‌ها هم خواهد بود، اگر از آمدن به سرزمین مهاجرین اباء ورزیدند، پس به آن‌ها خبر ده که آن‌ها چون مسلمانان بادیه‌نشین خواهند بود که آن دستور خدا که بر دیگر مومنان اجرا می‌شود، بر آن‌ها اجرا نمی‌گردد. و در غنیمت سهمی نخواهند داشت. مگر آنکه به همراه مسلمین جهاد کنند. اگر نپذیرفتند از آن‌ها جزیه بخواه. اگر پذیرفتند قبول کن و با آن‌ها کارزار مکن. اگر از دادن جزیه سرباز زدند، از خدا بخواه تا تو را علیه آن‌ها یاری کند و با آنان بجنگ».

این شیوه دیدار و گفتگوی مسلمان با کافران است که شریعت تجویز می‌نماید، و غیر از این چیزی دیگر نیست. گاهی پیمان‌هایی به صورت موقت بین مسلمین و کفار بسته می‌شود، و براساس آن پیمان جان و مال کافران مصون قرار می‌گیرد، و آنگاه تعدی بر کافران از بزرگترین ستم‌ها به شمار می‌رود؛ در حدیث صحیح از پیامبرصروایت شده که فرمود: «هر کس فردی را که با مسلمین عهد و پیمان دارد به قتل برساند، بوی بهشت را نخواهد یافت».

پس نه عقیده و نه قانون و نه وحدت ملی و نه نژاد و نه دردها و نه آرمان‌ها هیچ کدام نمی‌توانند مایه پیوند و یکپارچگی ما با آن‌ها شوند. و هیچ جایی برای نزدیک شدن نیست. یا ایمان یا کفر، راهی دیگر نیست. و نبرد و کشمکش بین ایمان، کفر همیشگی است و ادامه دارد نبرد حق و باطل از زمان آدم÷، و از زمان نافرمانی ابلیس و سرباز زدن او از اطاعت پروردگار جهانیان آغاز شده و این نبرد و کشمکش میان شیطان و فرزندان و پیروانش و بین امت اسلامی ادامه دارد.

حقیقت این نبرد همین است، اگر چه واژه‌ها و نام‌ها فرق کنند. و راه اسلام در زندگی همین است و راه کفر همان.

عبدالعزیز الطریفی

الریاض ۱۵/۶/۱۴۲۶