توسل و درخواست شفاعت
سؤال۳٧: به چه چیزهایی جهت تقرب به الله توسل نماییم؟
جواب: توسل دو قسم است:
۱. توسل جایز و مشروع
۲. توسل ممنوع
۱. توسل جایز این است که به اسماء و صفات الله تعالی و عمل صالح صورت گیرد، چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ﴾[الأعراف: ۱۸۰]. «الله تعالی دارای نامهای نیکوست او را با آن نامها بخوانید». و همچنین میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ﴾[المائدة: ۳۵]. «اى مؤمنان، از خداوند پروا بدارید و به سوى او وسیله [تقرّب] بجویید». ابن کثیر این معنی را در تفسیرش به نقل از قتاده در تفسیرش ذکر کرده است. در حدیث صحیح که امام احمد آن را روایت کرده، آمده است: «أَسأَلُكَ بِكُلَّ اسمٍ لَكَ» «به واسطه هر اسمی که نام توست از تو درخواست مینمایم». رسول اللهص به آن صحابی که از او خواست که در جنت رفیقش باشد، فرمود: مرا بر این کار به واسطۀ سجدههای زیاد یاری نما. که منظور نماز میباشد که از جمله اعمال صالح است. امام مسلم این حدیث را روایت نموده. و جایز است به محبت و علاقۀ خویش به رسول اللهص و اولیاء کرام و همچنین به حب الله متوسل شویم، چون اولی از جمله اعمال صالح و دومی داخل در صفت رب عالمیان است، و همچنین قصۀ اصحاب غار آن هنگام که برای نجات از مشکل ایجاد شده به اعمال صالح توسل جستند، معروف است.
۲. دومین نوع توسل، توسل ممنوع میباشد و آن درخواست دعا از مردگان و طلب حاجت از آنهاست. همانگونه که امروز در جهان، واقعیت دارد و شرک اکبر هم میباشد. چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦﴾[یونس: ۱۰۶]. «و به جاى خدا چیزى را که سودى به تو نمىرساند و زیانى نمىزند، مَپَرست که اگر بپرستى قطعاً از زیانکاران خواهى بود». اما در مورد توسل به جاه و مقام رسول اللهص مانند گفتۀ کسی که بگوید: ای پروردگار من به خاطر جاه و منزلت محمدص مرا شفاء عنایت فرما. این کار بدعت است، چون اصحاب آن را انجام ندادهاند و عمرسبه دعای عباسسکه زنده بود توسل نمود و به رسول اللهص بعد از وفاتش متوسل نشد، چون این توسل منجر به شرک خواهد شد خصوصاً آن هنگام که باور کند الله تعالی به واسطۀ بشر محتاج است، همانگونه که امیر و حاکم به این کار احتیاج دارند و این کار تشبیه خالق به مخلوق میباشد [۴۰].
سؤال۳۸: آیا دعا کردن به واسطۀ بشر، احتیاج دارد؟
جواب: در دعا کردن به واسطۀ بشر، نیازی نیست، چون الله تعالی در قرآن کریم فرموده است: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ﴾[البقرة: ۱۸۶]. «هنگامى که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم». و رسول اللهص میفرماید: «إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعًا قَرِيبًا وَهُوَ مَعَكُمْ (اي بِعلمه)» «شماها کسی را میخوانید که میشنود و به واسطۀ علمش به شما نزدیک است» [۴۱].
سؤال۳٩ : آیا درخواست دعا از افراد زنده درست است؟
جواب: بلی درخواست دعا کردن از زنده بر خلاف مرده صحیح میباشد، چنانکه در حیات، الله تعالی رسولش اللهص را مخاطب نموده و میفرماید: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ﴾[محمد: ۱٩]. «بر گناهان خودت و مؤمنان اعم از زن و مرد طلب مغفرت و بخشش نمای». در حدیث صحیحی که ترمذی روایت نموده آمده که: «مردی نابینا به خدمت رسول اللهص آمد و از جنابش خواست که برایش دعا کند تا الله وی را عافیت بخشد» [۴۲].
سؤال۴۰: واسطه بودن رسول اللهصدر چیست؟
جواب: واسطه بودن او در تبلیغ و رساندن پیام الله به بشر است. چنانکه در سورۀ مائده میفرماید: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ﴾[المائدة: ۶٧]. «اى رسول، برسان آنچه را که از [جانب] پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده است». رسول اللهص نیز در حجة الوداع بعد از خواندن آن خطبۀ معروف و اقرار گرفتن از حاضرین مبنی بر رساندن پیام الهی، رو به آسمان نمود و فرمود: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ» «بار الهی تو شاهد باش».
سؤال۴۱: شفاعت رسول اللهصرا باید از چه کسی بخواهیم؟
جواب: شفاعت اوص را از الله تعالی میخواهیم. چنانکه میفرماید: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ﴾[الزمر: ۴۴]. «بگو که: شفاعت همه از آن خداست». و رسول اللهص آن صحابی نابینا را که از او درخواست دعا کرد، اینگونه آموزش فرمود که بگوید: «اللَّهُمَّشَفِّعْهُ فِيِّ» [۴۳]. «بار الهی او را در مورد من شفیع گردان و دعایش را در حق من بپذیر». و باز رسول اللهص در حدیث دیگری میفرماید: « وَإِنِّى اخْتَبَأْتُ دَعْوَتِى شَفَاعَةً لأُمَّتِى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَهِىَ نَائِلَةٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِى لاَ يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً» [۴۴]. «من دعایم را که شفاعت است برای روز قیامت نگه داشتهام و آن برای کسانی از امت من است که در حالیکه به الله شرک نورزیدهاند و از جهان رحلت کردهاند» [۴۵].
سؤال۴۲: آیا میتوانیم از زندهها درخواست شفاعت کنیم؟
جواب: از زندهها در مورد مسائل مربوط به دنیا درخواست شفاعت میکنیم. چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿مَّن يَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ يَكُن لَّهُۥ نَصِيبٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن يَشۡفَعۡ شَفَٰعَةٗ سَيِّئَةٗ يَكُن لَّهُۥ كِفۡلٞ مِّنۡهَاۗ﴾[النساء: ۸۵]. «هر کس شفاعتى نیک کند، از آن بهرهاى دارد. و هر کس شفاعت بدى کند سهمى از آن براى او خواهد بود».
سؤال۴۳ : آیا در مدح و ستایش رسول اللهصافراط درست است؟
جواب: خیر. در ستایش رسول اللهص نباید زیاده روی کنیم. چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ﴾[الکهف: ۱۱۰]. «بگو که من انسانی چون شما هستم، جز اینکه به من وحی میشود و همانا معبود به حق شما، معبود یگانه است». و رسول اللهص نیز میفرماید: «لاَ تُطْرُونِى كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ÷ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَقُولُوا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» [۴۶]. «در مدح و ثنای من چون نصارا که در مورد عیسی پسر مریم کردند افراط مکنید، من تنها بندهای هستم و شما نیز به من بگویید: عبدالله و رسول الله (ص)» [۴٧].
[۴۰] عبدالله خیاط در کتاب عقیدة المسلم، فصل مربوط به توسل در مورد توسل به جاه میگوید: در حدیثی که بخاری روایت نموده است آمده که در زمان عمر بن خطابسمردم دچار قحطی و خشکسالی شدند. جهت چارۀ کار به خدمتش رفتند. ایشان عباس را آورد و این مطلب از جانب ایشان روایت شده که فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا . قَالَ فَيُسْقَوْنَ» [پروردگارا هر گاه دچار خشکسالی میشدیم به واسطۀ پیامبرمان به تو متوسل میشدیم و ما را با آب باران سیراب میکردی و حال به واسطۀ عموی پیامبرمان به تو متوسل میشویم. برایمان باران بفرست. راوی حدیث میگوید: باران بارید].
عبدالله خیاط گوید: مقصود عمرساین بوده است که آنها در زمان حیات رسول اللهص از او میخواستند که برای آنها از الله دعا نماید که باران ببارد، چنانکه در احادیث زیادی در دعاهای طلب باران آمده است و دعای پیامبرص نیز قبول و آنها نیز به باران میرسیدند، اما بعد از اینکه رسول اللهص به رفیق اعلی منتقل شد، بر ایشان مقدور نبود که از او بخواهند یا او برایشان دعا کند به همین دلیل از عمویش عباس پسر عبدالمطلب درخواست دعای باران کردند و این به آن سبب است که در کلام عمرسیکی از دو مورد زیر مقدر است: ۱. ما به واسطۀ جاه پیامبرمان به تو متوسل میشدیم. ۲. ما به واسطۀ دعای پیامبرمان به تو متوسل میشدیم. و با رجوع به سنت مطهر و سیرۀ اصحاب کرام رضوان الله علیهم و اطلاع یافتن از راه و روش آنها در مورد توسل و درخواست باران برایمان به وضوح روشن میگردد که آنها در منزلشان نمینشستند تا از الله به واسطۀ جاه پیامبرشان درخواست کنند و بگویند: پروردگارا به واسطۀ جاه و یا شرافت و منزلت رسول اللهص در نزد خودت برایمان باران بفرست، بلکه آنها همیشه اینگونه عمل میکردند که به خدمت رسول اللهص در آیند و از او بخواهند که برایشان دعا کند و ایشان نیز درخواست آنها را میپذیرفت و برایشان دعا میکرد و این تنها امر صحیح نقل شده از اصحاب در این باب است. و غیر این طریق از آنها منقول نیست و در هیچ یک از کتابهای تدوین شدۀ معتبر در باب سنت رسول اللهص نیز روایت نشده است.
[۴۱] ابن تیمیه/در کتاب «الواسطه بین الحق والخلق» در مورد انواع واسطههای مردم میفرماید: واسطههایی که بین پادشاهان و مردم قرار میگیرند به یکی از سه شکل زیر است:
۱. برای اطلاع ایشان از احوال و اوضاع مردم در مورد چیزهایی که از آن بیخبرند و نمیدانند. اگر بگوید: خداوند احوال بندگان خود را نمیداند مگر اینکه در مورد آن بعضی از ملائکه یا پیامبران به او خبر دهند، چنین شخصی کافر است، چون الله تعالی آنچه را که در آسمانها و زمین است میداند.
۲. اینکه پادشاه از تدبیر امور مربوط به رعیت خود و دفع دشمنانش درمانده و ناتوان باشد مگر اینکه یاری دهندگانی وی را در آن امور یاری کنند. بنابراین پادشاه به دلیل ناتوانیاش از داشتن یاران و پشتیبان، ناگزیر است. حال آنکه ذات مقدس او از سستی و ناتوانی منزه است و الله تعالی بر هر چیز تواناست.
۳. پادشاه قصد فایده رساندن و نیکی کردن به رعیت را نداشته باشد مگر یک عامل خارجی وی را تحریک کند. پس هرگاه شخصی تقاضای خود را از طریق کسی که پادشاه را اندرز میدهد و او را اکرام میدارد عرضه بدارد، یا اینکه کسی او را برای برآوردن نیازش سفارش کند که پادشاه به خاطر بیم و امید از وی، ارادهاش تحریک شود و او را وادار به بر آورده کردن نیازمندیهای رعیتش نمایدکه در این صورت یا به خاطر تمایلی است که در اثر سخنان اندرزگویانه واعظ در قلبش ایجاد میشود یا به سبب رغبت و ترسی است که از سخن سفارش کننده در دلش به وجود میآید و حال آنکه الله تعالی پرورش دهنده و فرمانروای حقیقی هرچیز است و مهر او نسبت به بندگانش از مهر مادر به فرزندش بسی افزونتر است. تمام اشیاء تحت مشیت اوست، هرچه بخواهد، خواهد شد و همه خیرات و نیکیها به ارادۀ اوست. بنابراین روا نیست که در جهان کسی باشد که الله را بر خلاف ارادهاش به کاری وادارد و او امید و هراسی از کس ندارد. چون هرچه هست از اوست.
بنابراین الله تعالی بینیاز از این واسطه هاست و چنین اندیشهای در موردش کفر است و نباید او را به مخلوقاتش تشبیه کرد چون الله تعالی در وصف خودش میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١﴾[الشوری: ۱۱].
[۴۲] ناصرالدین البانی در سلسلة الأحاديث الضعيفة در مورد این حدیث ضمن رد احادیث مجعول در این زمینه، چون حدیث «تَوَسّلُوا بِجَاهِي فَإِنَّ جَاهِي عِندَ اللهِ عَظِيمٌ» میگوید: واضح است که جاه و مقام نبی ما از مقام و جاه انبیاء افضل تر است و بدون شک نزد پروردگارش صاحب جاه و مقام است، اما این مسئلهای است و توسل به جاه و مقامش مسئلهای دیگر که نباید آنها را با هم قاطی کرد، چنانکه بعضی این کار را میکنند. چون کسی که به جاهش متوسل میشود امیدوار است با این کار دعایش قبول شود و این از اموری است که با عقل درک نمیگردد. چون از جمله امورات غیبی است که در میدان عقل جولانی ندارد، بنابراین باید نقل صحیحی باشد تا حجت به آن تمام شود و در این زمینه نیز حدیث صحیحی وجود ندارد. سپس در مورد توسل به آن مرد نابینا میگوید: «وتوسل الأعمي بهص بدعائه لا بجاهه ولا بذاته ولما كان التوسل بدعائه بعد انتقاله إلي الرفيق الأعلي غير ممكن كان التوسل به بعد وفاته غير ممكن وغير جائز» [توسل آن نابینا به دعای رسول اللهص بود نه به جاه و ذات او. و چون بعد از وفاتش توسل به دعایش ممکن نبود به همین دلیل توسل به او بعد از وفاتش غیر ممکن و نادرست است]
و سپس در مورد توسل آن مرد نابینا توضیح میدهد: «وكذلك لم ينقل أن أحداً من العميان توسل بدعاء ذلك الأعمي، ذلك لأن السرّ ليس في قول الأعمي «اللهم إني أسألك وأتوجه إليك بنبيك نبي الرحمة...» وإنما السرّ الأكبر في دعائهص له كما يقتضيه وعدهص إياه بالدعاء له ويشعر به قوله في دعائه «اللهم فشفعه فيّ» اي أقبل شفاعتهص أي دعاءه في و «شفعني فيه» أي أقبل شفاعتي أي: دعائي في قبول دعائهص في» [به همین دلیل برایمان بازگو نشده که کوری به دعای آن نابینا توسل نماید و این به آن سبب است که سرّی در گفتۀ آن نابینا نیست که گفت: بار الهی من از تو میخواهم و به واسطۀ نبی تو که رحمت است به تو روی میآورم... بلکه سر اکبر در دعای رسول اللهص برای آن نابینا قرار دارد. چنانکه او را وعده میدهد که برایش دعا کند و دلیل آن نیز همان دعای نابینا است که میگوید: پروردگارا شفاعتش را در مورد من قبول کن و شفاعت من را در موردش بپذیر که همان قبولی دعای من برای قبولی دعای او در مورد من است.
به همین دلیل است که امام مالک نیز در درالمختار میگوید: «أَكْرَهُ أن يسئل الله إلا بالله» «من ناپسند میبینم که جز به واسطه ذات مقدسش، چیزی خواسته شود»] (جلد اول: صفحه٧٧ سلسلة الأحاديث الضعيفة).
[۴۳] ترمذی.
[۴۴] مسلم.
[۴۵] بطور کلی شفاعت ثابت شده در قرآن و سنت دارای سه شرط اساسی است و به همین دلیل غیر از شفاعتی است که اهل شرک به آن معتقدند که در قرآن نیز هر جا آن را نفی میکند ناظر به همین قسم منفی است.
۱. شفاعت ملک الله است و در اختیار او قرار دارد لذا تنها بایستی از او درخواست شود. ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ﴾[الزمر: ۴۴].
۲. بدون اذن الله تعالی صورت نمیگیرد. ﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ﴾[البقرة: ۲۵۵]. «چه کسى است که بدون حکم او در پیشگاهش شفاعت کند؟»
۳. این شفاعت فقط برای اهل توحید و آنهایی است که الله از آنها راضی است ولی گناهانی را با خود به همراه دارند که برایشان مشکل ایجاد کرده چنانکه میفرماید: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾[الأنبیاء: ۲۸]. «و شفاعت نمىکنند مگر براى کسى که [خداوند] بپسندد». یا میفرماید: ﴿لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ﴾[طه: ۱۰٩]. «شفاعت نافع نیست جز در مورد کسی که در موردش اذن داده شده است».
[۴۶] بخاری.
[۴٧] رسول اللهص امتش را از افراط کردن در مدح و ستایش بزرگان نهی میکند چون همواره این مسئله باعث ایجاد انحراف در بشر بوده است. چنانکه بتان معروف قوم نوح در اصل مردان صالحی بودند که افراط کردن در ستایش آنها بعد از مرگ، آنها را تبدیل به معبودانی کرد که توسط قومشان عبادت شدند و به همین خاطر رسول اللهص امتش را نسبت به چنین امری همواره هشدار میدهد. «إِيَّاكُمْ وَالْغُلُوَّ فِى الدِّينِ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْغُلُوُّ» «زنهار از غلو کردن خود را بپرهیزید که گذشتگان شما را افراط کردن در ستایش دیگران به هلاکت رساند». اما علی رغم این همه هشدار باز هم این امر توسط اهلش ایجاد شد. برای مثال به شعرهای بویصیری بنگرید در ستایش رسول اللهص چنان راه افراط را میپیماید که او را به اله و معبودی تبدیل میکند که استحقاق عبادت را دارد. چنانکه میگوید:
یا أکرم الخلق مالی من الوذبه
سواک عند حلول الحادث العمم
ای محترم ترین خلق، من در هنگام هجوم گرفتاری و بلایا، جز تو کسی را ندارم که به او پناه ببرم.
و این اعلام بعد از رسالت است در حالیکه قبل از بعثت رسول اللهص حتی مشرکان عرب میدانستند که در حال اضطرار و نارحتیها تنها الله فریادرس است و قرآن این وضع را اینگونه بیان میدارد و میفرماید: ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ﴾[النمل: ۶۲]. «کیست که دعای درماندگان را اجابت کند». آن هنگام که برای رفع مشکل دعا میکنند. یعنی مشرکین این نکته را میدانستند و چه وضعیت نادرستی روی داده است که مشرکین بهتر از افراد به ظاهر مسلمان از اسلام آگاه ترند و در جای دیگر میآورد:
فإن من جودک الدنیا وضرتها
ومن علومک علم اللوح والقلم
دنیا و قیامت لطف و بخشش شماست و لوح و قلم علمی از علوم وسیع شما هستند، در حالیکه دنیا و قیامت فضل الله تعالی است و لوح و قلم علم او هستند و زیاده روی در مدح و ثنا، کار را به جایی میرساند که بندهای را نه تنها عالم به همه چیز، بلکه لوح و قلم را جزئی از علم او میداند، این همه افراطیها به خاطر دور شدن از سنت رسول اللهص و بیتوجهی به فرمودههای اوست، چنانکه میفرماید: «مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِى فَوْقَ مَنْزِلَتِى الَّتِى أَنْزَلَنِى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ» «دوست ندارم که مرا بالاتر از آن منزلت و مقامی که پروردگار عالم برایم مقدر کرده، قرار بدهید» الله تعالی ما را از افراط و غلو کردن که سرانجامی جز شرک و پرستش غیر الله ندارد حفظ گرداند. آمین.