عمل به قرآن و سنت
سؤال۴٩: چرا الله قرآن را نازل کرده است؟
جواب: قرآن را برای عمل کردن بر اساس آن نازل کرده است. چنانکه میفرماید: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ﴾[الأعراف: ۳] «از آنچه بر شما نازل شده پیروی نمایید». و رسول اللهص میفرماید: «اِقْرَؤُا الْقُرْآنَ وَاعْمَلُوا بِهِ وَلاَ تَأْكُلُوا بِهِ» [۵۴]. «قرآن بخوانید و به آن عمل کنید و آن را وسیله خوردن قرار مدهید».
سؤال۵۰: عمل حکم کردن به حدیث صحیح چیست؟
جواب: عمل کردن به حدیث صحیح واجب است و دلیل آن فرموده الله تعالی است که میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾[الحشر: ٧]. «و آنچه که رسول [خدا] به شما بدهد، آن را بگیرید. و از آنچه که شما را از آن باز دارد، بازآیید». و رسول اللهص میفرماید: «عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَْ تَمَسَّكُوا بِها» [۵۵]. «بر شما واجب است که به سنت من و سنت خلفای راشد و هدایت یافته بعد از من متمسک شوید» [۵۶].
سؤال۵۱: آیا به واسطۀ قرآن به حدیث نیازی داریم؟
جواب: به خاطر داشتن قرآن از حدیث بینیاز نمیگردیم. چنانکه الله تعالی در بیان لزومیت سنت میفرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ﴾[النحل: ۴۴]. «و به تو قرآن نازل کردیم تا براى مردم روشن سازى آنچه را که بر آنان فرو فرستاده شده است». و در حدیث صحیحی که ابوداود و دیگران روایت کردهاند، رسول اللهص میفرماید: «أَلاَ إِنِّى أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ» «آگاه باشید که قرآن و مثل آن را همراهش به من دادهاند».
سؤال۵۲: آیا میتوانیم بر دستور الله و رسولش پیشی بگیریم؟
جواب: خیر. چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ﴾[الحجرات: ۱]. «اى مؤمنان، فراروى خداوند و رسولش پیشدستى نکنید و از خداوند پروا بدارید». و رسول اللهص میفرماید: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوْقٍ فِيْ مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ» «در نافرمانی الله تعالی نباید از هیچ مخلوقی اطاعت نمود». و در موردی که بین ابن عباسبو دیگران پیش میآید، آنها در مقابل ابن عباسبکه به حدیث رسول اللهص استناد مینماید به فعل ابوبکر و عمر تمسک میجستند. ابن عباسبدر جواب آنها گفت: «أَخْشى أَنْ تَنْزِلَ عَلَيْكُمْ حِجَارَةٌ مِنَ السَّمَاءِ، أَقُولُ لَكُمْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ وَ تَقُولُونَ: قَالَ أَبُوبَكْرٍ وَ عُمِرَ» «میترسم از آسمان سنگ باران شوید من میگویم: رسول اللهص میفرماید، شما گفتۀ ابوبکر و عمر را دلیل قرار میدهید» [۵٧].
والسلام على عباد الله الصالحين وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين
[۵۴] امام احمد. [۵۵] امام احمد. [۵۶] به خاطر ضرورت و اهمیت قبول خبر صحیح آحاد، در کتاب عقیده طحاویه فصلی تحت این عنوان گشوده شده و آمده: «جميع ما صحّ عن رسول اللهص من الشرع والبيان كله حق». نکته مهم در مورد حدیث این است، وقتی که حدیثی صحت آن با توجه به ادله ثابت شده و نزد محدثین تأیید گردید از لحاظ علمی و عملی میشود به آن اعتماد باید کرد و بدان عمل نمود. چون فرستادگان پیامبر اغلب یک نفر بوده و نامه هایش را نیز به طریق آحاد ارسال نموده است و کسانی که اخبار را از آنها دریافت داشته، نگفته اند: به دلیل اینکه شما یک نفرید حرفتان و خبرتان را نمیپذیریم و رسول اللهص نیز به خاطر اینکه حرفش نزد دیگران مقبول باشد، افراد دیگری را از طریق متعدد نفرستاده تا خبرش به صورت متواتر به دیگران برسد. چنانکه معاذ پسر جبلسرا به یمن فرستاد و سفارش رسول اللهص به او این بود که تو نزد قومی از اهل کتاب میروی اول چیزی را که آنها را باید بدان فرا خوانی، اقرار و اعتراف به لا إله إلا الله میباشد. «فَليَكُن أَوَّلُ ما تَدعُوهُم إليه شَهادةُ أن لا إله إلا الله ...» آنهایی که میگویند: به احادیث آحاد نمیشود اعتماد کرد راه معرفت امت را نسبت به الله و اسماء و صفاتش سد میکنند و بر صدها حدیث صحیح در زمینۀ عقاید دینی خط بطلان میکشند و حال آنکه خود دلیلی از قرآن و سنت بر این کار ندارند. خود طرح شدن این مسئله بدعتی است که بدعت گذاران طرح کردهاند. سپس همینگونه در کتابها برای خود جا باز کردهاند و این مسئله در دوران اصحاب، تابعین و سلف صالح مطرح نبوده است که اگر امری قاطع از رسول اللهص موجود بود مبنی بر اینکه آحاد مفید یقیین نیست حتماً به امت میرسید، از طرف دیگر قرآن بر صحت استفاده از آحاد در همۀ زمینهها سخن میگوید: آنگاه که میفرماید: ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ١٢٢﴾[التوبة: ۱۲۲] طایفه در لغت به یک نفر هم گفته میشود و لازمه انذار این است که قول آحاد در زمینه مسائل علمی و عقیدتی مقبول باشد و ضمناً آیه ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ﴾[الحجرات: ۶]. لازمهاش این است که هرگاه عادلی برایتان خبر میآورد، قبول کنید. پس چگونه به خبر آحادکه عادل روایت نموده است، اشکال میگیرند و به این آیه از سورۀ نجم استدلال میکنند ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّۖ وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا٢٨﴾[النجم: ۲۸]. «آنها از ظن و گمان خویش هر آنچه را که آرزو و هواهایشان بخواهد پیروی نمودند، در حالیکه از جانب پروردگارشان برایشان هدایت آمده است.» اگر این آیات را با آیات سوره توبه و حجرات با هم مطالعه کنیم سوء ظن ایجاد شده به خاطر اشکال اهل بدعت رفع خواهد شد. برای اطلاع بیشتر به رساله ناصرالدین البانی تحت عنوان: وجوب الأخذ بحدیث الآحاد فی العقیدة، و شرح أبی العز الحنفی بر عقیده طحاویه مراجعه شود. [۵٧] ابن عباسباز کسانی خشمگین میشود که به قول ابوبکر و عمرباستناد میکردند، که افضل امت اسلام به اتفاق تمام کسانی که گفتارشان معتبر است، میباشند. در حالیکه در زمان ما کسانی هستند که به هزاران هزار مرتبه از لحاظ علمی و ایمانی از ابوبکر و عمر پایین ترند. طرفدارانشان سخن او را بر اقوال تمام امت ترجیح و حتی قرآن و سنت را بر آن تأویل و تفسیر میکنند، آیا از خشم و غضب پروردگار بر اینها نباید ترسید؟ و اگر ابن عباسبدر قید حیات بود با چه کلماتی اینها را توصیف میکرد؟.