نقشه های جدید غرب علیه مسلمین

۱- مسأله‌ی اقلیت‌ها

۱- مسأله‌ی اقلیت‌ها

تهاجم صلیبی غرب از همان ابتدا سعی کرد که بعضی از اقلیت‌های دینی شرق را به خود متمایل سازد، تا جای پا و روزنه‌هایی برای نفوذش باشند و البته پیروزی قابل توجهی هم به دست نیاورد و از آغاز یورش جدید (یورش به قلب جهان اسلام) تهاجم غرب، با این نقشه همراه شد.

در سال ۱٧٩۸م ناپلئون روی کار آمد و در سال بعد به عکا رفت و آن‌جا را محاصر کرد و از دژهایش اولین پیغام را به یهودیان جهان فرستاد و در ازای بازگرداندن سرزمین بنی‌اسرائیل، آنان را به همکاری با فرانسه جهت تشکیل امپراتوری شرقی، فراخواند و از آن تاریخ بودکه غرب به توطئه‌چینی و برنامه‌ریزی متهم شد و جنبش صهیونیستی هم به آن پیوست. این برای ما روشن می‌سازد که رژیم صهیونیستی و طرحش در اصل، طرحی یهودی نیست، زیرا یهودیان در سایه‌ی تمدن اسلامی زندگی کردند، به گونه‌ای که در سایه تمدن‌های دیگر هرگز چنین زندگی‌ای نداشتند اگر در تمدن‌های دیگر به «گتو» مشهور شدند و با آن فرهنگ‌ها نجوشیدند، اما به تسامح و چند ملیتی‌‌ای که اسلام دارا است، دست یافتند تا با فرهنگ اسلامی درآمیختند. لازم به ذکر است که آجرومی عبری بر اساس آجرومی عربی نوشته شد و علم عروض شعر عبری متأثر از علم عروض شعر عربی گردید و فلاسفه‌ی آنان از شاگردان فیلسوفان اسلام بودند. یعنی یهودیان هرگز ادغام و انس و الفتی را که در سایه‌ی تمدن اسلامی، صورت پذیرفت به چشم ندیدند بنابراین هرگز در این میان برای یهودیان در قلمرو اسلام مشکلی ایجاد نشد و یقیناً طرح صهیونیسم و رژیم آن، توطئه‌ای غربی است که به عنوان جزئی از نقشه‌های غرب آغاز شد و یهودیت و صهیونیسم جز شریکی کوچک در این همکاری و هم‌سویی بین غرب و اقلیت‌هایی که در قلب وطن اسلامی عنوان منافذ و جای پایی برای غرب نگریسته می‌شوند، نیست.

بنابراین، غرب در این اوضاع بحرانی و کشمکشی که با جهان اسلام در گرفته، امیدهای کلانی به اقلیت‌ها بسته است و آنگاه درباره‌ی اقلیت‌ها صحبت می‌کنیم، منظور اقلیت‌های دینی غیرمسلمان نیستند، چه یهودیت باشد و چه مسیحیت نصرانی و اقلیت‌های مسلمان نیز مشمول این حکم واقع می‌شوند.

غرب، کردان را به بازی می‌گیرد در صورتی که مسلمان و سنی هستند و شیعیان را به بازی می‌گیرند در صورتی که مسلمانان هستند و بربرها را نیز که مسلمان و مالکی هستند، به بازی می‌گیرد.

بنابراین ما باید در برنامه‌ریزی‌هایمان مسئله‌ی اقلیت را به عنوان یکی از روزنه و شکاف‌هایی که غرب از طریق آن هجومش را بر ما شدت می‌بخشد، در نظر بگیریم... و همگان دیدیم که غرب چگونه توانست یک مثال قابل تعمیم ارائه دهد - عراق، لذا حاکمیت دولتی مانند عراق را در بخش‌های شمالی و جنوبی‌اش به بهانه‌ی وجود اقلیت‌ها نقض می‌کند، و خواهیم دید که این الگو و نمونه‌ی خوبی برای تعمیم و توجیه است و از این‌جاست که اهمیت بحث اقلیت‌ها در محاسبات برنامه‌ی اسلامی آشکار می‌شود، برنامه‌ای که از بنیان و اساس و از زمان جمال‌الدین افغانی مقاومتی بر ضد گسترش مدل غرب است.

همان‌طور که گفتم به هنگام صحبت از اقلیت‌ها، منظور این نیست که این نصرانی و آن یهودی است و نیز مهم نیست که این یکی کرد و آن دیگری عرب است، چراکه صلاح‌الدین ایوبی، کرد و نبردش بر ضد غرب بود، و اگر کردی دست‌نشانده اسرائیل شد، از این حیث که کرد و مسلمانان و سنی است، مورد شفاعت قرار نمی‌گیرد و برایش کارایی ندارد، درست مثل چیزی که نسبت به شیعیانی که انقلاب ۱٩۲۰م را در عراق آغاز کردند و جلوی تهاجم استعمار را گرفتند، رخ داد، که هرگز هیچ یک از شیعیانی که جزء سپاه دشمن بودند، مورد شفاعت و تحت حمایت قرار نگرفت، هر چند که متقی و مظهر تدین هم باشد، زیرا حقیقت ارتداد در اصطلاح اسلامی، یکی از علل برپایی جنگ و درگیری است و مرتد در زمره‌ی دشمن حربی ضد مسلمانان است و ارتداد، انتقال از اردوگاه مسلمانان به جبهه‌ی شرک می‌باشد و بلکه خروج بر جماعت و دوست و موالات با دشمنی است که ما را از دیارمان بیرون رانده ودر دین با ما به جنگ برخاسته است.

پس اقلیت‌هایی که از ایفای نقش در قالب پاره‌آجری در دیوار مقاومت، خودداری کنند و با این جهت‌گیری به حفره‌ای قابل نفوذ در این دیوارها بدل شوند، فارغ از نژاد یا دین یا مذهب آنان، به نحوی به ارتداد از صف واحد این امت گام نهاده‌اند و به نظر بنده و از دیدگاه برنامه‌ای اسلامی، این راه شناخت برای مواجعه و رویارویی است.