دکتر عبدالخبیر عطا
میخواهم پنج نکتهی اساسی را برایتان بیان کنم، ولی قبل از ذکر آنها، داستان تشکیل کنفرانس کلورادو را که در ۱۵ مایو ۱٩٧۸م برگزار شد برایتان بیان کنم. ۱۵ مایو تاریخ ایجاد اسرائیل است و این را هم اضافه کنم که تاریخ یک نوع راهنمایی در کشف حقیقت دارد که دلالت بر آن دارد.
اسناد و مدارک این کنفرانس در ٩۵۰ صفحه به زبان عربی منتشر شد بعضی برادران آنها را برایمان ترجمه کردند و در یکی از دانشکدههای دول خلیج به دستمان رساندند. پرسش این بود که آیا این اسناد را منتشر کنیم یا نه بدون انتشار و رویارویی با آنها بپردازیم؟ رأی راجح این بود که این اسناد پخش و منتشر نشوند. اگر چه به نظرم انتشار آنها بهتر از تحلیل و تفسیرشان بود، ولی بعضی برادران ترسیدند که این امر، بعضی افراد را مأیوس و ناامید کند و بعد از آن، یکی از کشورهای عربی این نوشتهها را به صورت کتابی مصور بدون اینکه اسمی بر آن بگذارد، منتشر کرد. بخشهایی از این کتاب به مصر رسید، ولی مانع ورود و انتشار کامل آن در مصر شدند، از ترس اینکه فتنهای طائفهای به وجود میآید و این باعث سوء تفاهم میشود. بالعکس این درکی صحیح است، زیرا هدف از انتشار این کتاب در مصر، ممانعت از بروز این فتنه و در جهت آگاهکردن در این خصوص است که: مسیحی کردن نقشهای غربی در راستای قربانی کردن اندیشههای مسلمانان و به ویژه برادران قبطیمان در مصر میباشد. فعالیت ما فعلاً برگزاری اجلاسی پر بار، گسترده و فشرده با بعضی مسئولان در مصر است تا برایشان (بانیان کنفرانس کلورادو) تبیین کنیم که این کنفرانس و این کتاب، ناتوانی استعمار را در استفادهی ابزاری از دین و اقلیتها آشکار میکند.
اما نکتههایی را که میخواستم بیان کنم؟، بدین شرح است:
نکتهی اول: حقیقتاً تحقیق و پژوهش استادم، دکتر عمار پیرامون این کنفرانس، دارای دلالتی خاص است و در این باب برادران اندیشمند از وی پیش ی جستهاند و تحققات آنان بر اساس آنچه به دستم رسیده است، بدین ترتیب میباشد:
الف) استاد دکتر عبدالودود شبلی، تحلیلی بر این کنفرانس در کتاب «أفیقوا أیها الـمسلمون قبل أن تدفعو الجزیة» نوشت.
ب) کتاب دوم نیز از دکتر عبدالودود شلبی است با عنوان: «الزحف إلی مکة»و در آن بعضی از اسناد این کنفرانس را ذکر کرده است.
ج) کار سوم از شیخ بزرگوارمان محمد غزالی است در کتاب «صحیة تحذیر من دعاة التنصیر» چاپ انتشارات دارالصحوة.
د) سپس دکتر عماره بانگ سر میدهد و مطلبی را به صورت کافی و وافی در چهار شماره در مجلهی «الـمسلمون» مطرح میکند، و امروز هم بار دیگر فریاد میزند تا کسی که را امکان بیداریش هست، بیدار کند.
ه ) کتاب آخر از استاد جلال کشک میباشد تحت عنوان: «ألا في الفتنة سقطوا» و در فصل آخر اسراری را که سکولارها برملا ساختند، بیان کرده است. در میان این سکولارها عدهای دستنشانده و مزدور شناخته شده هستند و عدهای هم شناخته شده نیستند. و استاد جلال بیان کرده که بعضی هستند که مصداق آن قرار میگیرد که به آنان گفته شود «نصاری مسلمان»، که میتوان آنان را مسیحیان مسلمانان نامید و آنان ظاهراً مسلمانند و از میانشان کسانی هستند که میگویند: «مسیحیت تنها راهحل است» و در این دسته حسین احمد امین را نام برده است.
ما میگوییم: همه برادران ما هستند. حاکمان در عرصهی مسئولیت و انجام وظیفه، علما در زمینهی دین و قبطیها در مسألهی وطن، برادران ما هستند. آیا تسامح و تساهلی بالاتر از این وجود دارد؟ لیکن اگر بگوییم که آنجا درگیری طائفهای وجود دارد، درست نیست، چراکه خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١﴾[العلق: ۱].
«بخوان به نام پروردگارت که میآفریند».
یعنی ما با راه و روش ربانی، نه منهج سکولاریستی و غیردینی فرا میخوانیم.
نکتهی دوم: در بحث و بررسی رد علوم سیاسی یک سری ثابتها و متغیرات وجود دارند. از جمله ثوابت آن چیزی سات که در کشورها و جود دارد، مثل اهداف و مقاصدشان، و متغیر، کیفیت اجرای هدف است، پس اهداف جزو ثوابت هستند، ولی ابزار و روشهای رسیدن به آنها فرق میکند، یعنی طبق عنصر زمان، مکان، منطقه و اشخاص، تغییرات در ابزار ایجاد میشود، و بر این اساس امروزه صحبت از سیاست ارتباطات یا اطلاعرسانی یا ترویج مسیحیت به میان میآید، به این اعتبار که یکی از ادوات اجرای سیاست خارجی برای این نیروهای جمع شده در یک محدوده یا به اصطلاح «نیروهای متحدهی بینالمللی» است. امروزه نیروهای متحدهی جهانی همچون یک کشور، وارد میدان نشده و دخالت نمیکند، بلکه به مشابه قدرتهای دینی است و از لحاظ محدود بودن به مؤسسات دینی که دارای مصلحتهایی هستند، شبیه شرکتهای چند ملیتی میباشد. یعنی آنان از راه قومیت وارد میشوند، مثلاً: اکنون واتیکان وارد جوامع اسلامی میشود و جدیداً در علوم سیاسی «مصلحتگرایان» در نظام سیاسی و گروههای ملیگرا در سطح جهانی را رواج میدهیم. این دورههای کارساز عرصهی سیاست خارجی و سیاست جهانی، اکنون دارای نقش اتخاذ تصمیم سیاسی هستند. حتی پیمانی راهبردی و تاکتیکی بین این نیروها، استعمار، فرآیند ترویج مسیحیت و نیروهای تهاجم فکری از داخل، ایجاد میگردد.
نکتهی سوم: مربوط است به روش و راه صحیح توصیف دقیق و صادق پدیده نوین و توضیح و تفسیر درست آن و سپس بحث در مورد راهحلهای واقعی نه خیالی درمان و برخورد با این پدیده. امروزه دکتر عماره از وصف و توصیف دقیق آن صحبت و بهگونهای علمی آن را تفسیر کرده است.
مسئلهی مطرح برای دولتمردان و علمای مسلمان و همچنین برای تودههای مردم، پیرامون مناسبترین راه مواجهه با این پدیده است، زیرا در روز قیامت دربارهی نیرو و قدرتمان و اینکه به وسیلهی آنچه کاری در این راستا انجام دادهایم از ما سؤال خواهد شد.
میخواهم اضافه کنم که در این زمینه کتبی منتشر شده که این پدیده را روشن میسازد و در حقیقت، اساس تحقیقات آیندهنگری که در غرب انجام گرفته، این است که: مسلمانان نیرویی هستند که روزی حاکم خواهند شد در نتیجه در فرمول این نیروها اندیشیدند. وروژه گارودی کتابی دارد تحت عنوان: «الأصولیات الـمعاصرة: أسبابها ومظاهرها» که در آن بنیادگرایی واتیکان را بیان کرده است و دیدار پاپ از سودان این قضیه را روشن میسازد. بر این اساس که امروزه واتیکان همچون یهود، دارای دیدی جهانی است و مسلمانان نیز دیدی جهانی دارند، بنابراین در این میان سه دید جهانی یا در واقع سه نبرد جهانی برای حاکمیت روحانیت بر دنیا وجود دارد. و گاروردی به هنگام بحث از بنیادگرایی ضمن ذکر بنیادگرایی واتیکان و بنیادگرایی استالینی از نوع اسلامی آن و علل ظهورش بحث کرده است و بیان کرده که اولین سبب ظهورش، استعمار بود که بر جهان اسلام فشار آورد و واکنش آن را برانگیخت. و سبب دوم: انحطاط ارزشهای غربی بود و سبب سوم: بنیادگرایی یهودی بود و سلطهطلبی و قلدری نیروهای یهودی سبب شد تا مسلمانان دنبال پناهگاهی بگردند و چهارمین علت به نظر گارودی، بنیادگرایی عربستان سعودی و اخوان المسلمین بود، و در ادامه دربارهی نحوهی مواجهه و ایجاد رابطه با این بنیادگرایان صحبت میکند.
در این راستا کتابی دیگر از محقق فرانسوی «ژیل کوپل» صاحب کتب سهگانهی «پیامبر و فرعون»، «ضواحي الإسلام في أروبا» و «یوم الله... الحرکات الأصولیة الـمعاصرة في الدیانات الثلاثة» وجود دارد. وی در کتاب آخرش دربارهی روندهای سهگانه بنیادگرایی، بنیادگرایی واتیکان اروپا، بنیادگرایی صهیونیستی مسیحی آمریکا و بنیادگرایی یهودی و سپس بنیادگرایی اسلامی، صحبت میکند و آنگاه میگوید: نبرد کنونی در اروپا که در حوزهی پیشرفت دینی ایجاد شده است، نتیجهی پیشرفت مادی اروپا بعد از گرفتن حاکمیت از دست کلیسا بود. و در ادامه در خصوص نبردی که در سطح جهانی بین پیروان ادیان سهگانه پیش خواهد آمد، صحبت میکند. و میافزاید: «یومالله» از آن کسی خواهد بود که در این نبرد پیروز شود.
در این زمینه کتاب فرانسوا بورجا تحت عنوان «السلام السیاسي: صوت الجنوب»نیز قابل ذکر است که با دیدی فلسفی وارد میدان میشود، به طوری که جداً در این سیاق است. وی میگوید: «همانا استعمار الجزایر توسط فرانسه به مدت ۱۳۲ سال طول کشید و در این کنش استعمار، به واکنش جهان اسلام و بیداری اسلامی منجر شد» او همچنین میافزاید: میزان فشار غرب بر مسلمانان، به همان اندازه بیداری و واکنش آنان را در پی خواهد داشت، بنابراین اسباب و علل بسیاری وجود دارد که بیداری اسلامی را تشریح میکند و در نتیجه برایشان عجیب نیست که از سال ۱٩٧۸م در نحوهی مقابله با بیداری اسلامی، اسلوب ارتباطی و اطلاعرسانی را به کنار نهاده و به روشهای نظامی، دیپلماسی و اقتصادی، میاندیشند.
نکتهی چهارم: به صورت سریع و گذرا به مسئلهای که مربوط به شناخت آینده است و نیز به آنچه که به اصطلاح «بازگشت مجدد مسیح جهت حکومت هزار ساله بر جهان» نام دارد، اشاره میکنم و از اینجاست که آنان تعبیرات «قانون دینی» را به کار میبرند، همانطور که اکنون تعبیر «حکومت جهانی» را که به معنی پیمان جهانی از طریق سازمان ملل متحد و غیره است به کار میبرند و منظورشان از قانون دینی همان است که مثلاً بگوئیم «خواست تکوینی» یا «پروردگار ما آن را خواسته». این سخن نیکسون است که در کتابش، «نصر بلا حرب: ۱٩٩٩م»، که مشاوره عبدالعلیم ابو غزاله برایش مقدمه نوشته آورده است: «پایان هزارهی دوم، بدین معنی است که ما در این داستانها و قصههای جنگ و گرایشات تا پایان هزارهی دوم باقی خواهد ماند و سپس - به قول آنان - مسیح خواهد آمد و مدت هزار سال حکومت خواهد کرد، و مراد از تمامی این مباحث، چیزی نیست مگر بازاریابی برای طرح استعماری در قالب دین، طرحی که دکتر محمد عصفور آن را «سرمایهداری دینی» میخواند، یعنی طرح تمدنی غرب، رنگ و شکل دینی به خود بگیرد و ما میگوییم: «این کار دین نیست و ما حضرت عیسی را از این مبری میدانیم، و بلکه استفاده ابزاری از دین جهت تحقق مصلحت منفعت استعماری است، چنانکه ناسیونالیسم و آموزه و اعتقاداتش در جوامع اسلامی به کار گرفته میشود.
نکتهی پنجم و آخرین نکتهای که اکنون میخواهیم به آن اشاره کنم، این است که: ما فعلاً، در روزگاری زندگی میکنیم که در جنگ و درگیری از کرهی خاکی به قلب و عقول منتقل شده است و این تهدیدی برای عقیدهی فرد مسلمان هست. زیرا اینجا رغبتی است به استیلا و سلطه یافتن بر شرق جهت مصلحت طرح غربی، چنانکه دکتر عبده یمانی، وزیر اسبق اطلاعات عربستان سعودی، صاحب کتاب «أقمار الفضاء نحو غزو جدید»گفته است: زمانی هر کس که دریاها را اشغال میکرد، جهان را در سیطرهی خود میگرفت و اکنون کسی که فضا را تصاحب کند، جهان را به تصرف خود درآورده است، آنجا که ماهواره وسیلهای برای دخالت در محل زندگی مسلمانان به شمار میرود، لذا برعقل و قلبش سیطره پیدا میکند و بدین خاطر، مسألهی «کلیساهای محلی» و حقیقی به «کلیساهای ماهوارهای» مبدل شده است و بر این اساس میخواهم مؤسسات پژوهشی اسلام و عرب را ملامت کنم که هیچ واکنشی از خود نشان ندادند و فکری نکردند، زیرا این روند به قضیهی سال ۱٩٧۸م و حتی اکنون نیز در خصوص چگونگی در نحوه پاسخ و واکنش نسبت به آن نیندیشیدهایم، به رغم اینکه دیگران، مؤسساتی در اختیار داشته و میتوانند از طریق آنها دست به کار شوند، ولی در معرکههای جنجالی روشهای جدید به کار بردهاند، ولی ما اشتباه گذشته را ادامه میدهیم و نبرد و درگیری را با اسلوبی نادرست اداره میکنیم.
مهم این است که ما از زمانی که ترجمه اسنادی این کنفرانس به صورت کتابی در آمده است، میکوشیم تا در قالب کتابی که آن اسناد و مدارک را تحلیل و تفسیر کنیم و حتی اکنون نیز هیچ مؤسسهای سراغ نداریم که در این راستا قدمی برداشته باشد! طرح این کتاب متشکل از سه جزء است: جزء اول: تبلیغ مسیحی متوجه جهان اسلام از نظر استراتژیک. جزء دوم: دربارهی تاکتیکهای تحقق این استراتژی و جزء سوم: میزان کارآیی. این اسناد چهلگانه را به سه فصل تقسیم کردهایم که برگرفته از منهج و روش برخورد ارتباطی است و کاردار ارتباطات و جمهور کسانی که مورد هدف واقع شده و وسایل اطلاعرسانی و سپس واکنش آن را از هم تفکیک میسازد.
من در اینجا خود را در پیشگاه خدا بریالذمه کرده و با سلب مسئولیت از خود، ضمن فراخواندن دیگر برادران برای تحقق و انجام این مهم هر کسی را که بتواند تحقیقی تحلیلی برای این کنفرانس، اعم از حکام، علما و فرزندان مسلمان ارائه دهد، میستایم.
یادآور میشوم که خطرناکترین دستاوردهای اسناد، بحث راجع به اصطلاحی است که در اسلام «کتاب و سنت» نامیده میشود، اصطلاحی که تلاشهای ترویجی مسیحیت هرگز نتوانست آن را نقض کند و به این خاطر آنان به بحث دربارهی اسلام عوام و اسلام زن یا اسلام جنیان و شیاطین روی آوردند، با این باور که اینها بسترهای سست و انعطافپذیر و قابل یورش است. در پایان از خداوند متعال میخواهم که ما را به راه راست هدایت فرماید، تا اینکه بیاموزیم و عمل کنیم به خدا سوگند، اگر به آموختن صرف، بسنده کنیم و در عمل بدان آموختهها نکوشیم، با غضب الهی مواجه شده و اگر ناآگاهانه نیز عمل کنیم، از زمرهی گمراهان محسوب خواهیم شد! و از او میخواهیم که از جمله هدایتشوندگان باشیم من به استاد و شیخمان دکتر عماره، این اطمینان را میدهم که امکان پیش بردن بحث در قالب علمی، وجود دارد، چرا که ما دشمن کسی نیستیم و از عداوت و دشمنی بحث نمیکنیم، بلکه میخواهیم برای همه روشن سازیم که اسلام راه ربانی و الهی است و ما مکلف به تبلیغ آن هستیم و اگر تبلیغ نکنیم، محاسبه خواهیم شد.