نمونههایی از نیکی پیامبران
۱- این پیامبر خدا، نوح÷است، خداوند – عز وجل – نمونهای از نیکی او به پدر و مادرش برای ما ذکر میکند به گونهای که برای آن دو دعا و طلب آمرزش میکند، چنانکه خداوند درباره او میفرماید :
﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾[نوح: ۲۸].
«پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم را، و همه کسانی را که مؤمنانه و باورمندانه به خانۀ من درمیآیند و سایر مردان و زنان باایمان را بیامرز!».
۲- این امام و پیشوای یکتاپرستان، ابراهیم خلیل÷است که پدرش را با لطف و مهربانی شفاف، و با حرص و رغبت زیاد به هدایت و نجات او، و ترس از گمراهی و هلاکتش، مورد خطاب قرار میدهد و میگوید چنانکه خداوند درباره او خبر میدهد:
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡٔٗا٤٢ يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗا٤٣ يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا٤٤ يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗا٤٥﴾[مريم: ۴۱-۴۵].
«در کتاب، ابراهیم را بیان کن. او بسیار راستکردار و راستگفتار و پیغمبر بود (۴۱) هنگامی که به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را پرستش میکنی که نمیشنود و نمیبیند و اصلاً شرّ و بلایی از تو بدور نمیدارد؟ (۴۲) ای پدر! دانشی نصیب من شده است که بهرۀ تو نگشته است، بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمود کنم (۴۳) ای پدر! اهریمن را پرستش مکن که اهریمن پیوسته در برابر رحمان سرکش بوده و هست (۴۴) ای پدر! من از این میترسم که عذاب سختی از سوی خداوند مهربان گریبانگیر تو شود و آنگاه همدم شیطان شوی(۴۵)».
پدرش را با این کلمات مؤثر، و عبارات دلسوزانه که به اعماق وجود میرسد، مورد خطاب قرار داده است.
اگر پدر ابراهیم÷سنگدل نبود، و دلسخت و دور از فهم نمیداشت در آن تأثیر میگذاشت و سبب هدایت و نجات او میگشت.
۳- این اسماعیل فرزند ابراهیم – بر آن دو سلام باد – است که داستان آن دو را میتوان به عنوان بهترین مثال و نمونه نیکی در تاریخ بشر میتوان یاد کرد؛ و هنگامی که پدرش به او میگوید:
﴿يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ﴾[الصافات: ۱۰۲].
«فرزندم! من در خواب چنان میبینم که باید تو را سر ببرم».
بنابراین واکنش این فرزند شایسته چه میباشد؟ آیا در رفتن خود درنگ کرد یا سست و تنبل شد، یا در آن کار مردد و دو دل شد و خود را سنگین نشان داد؟ نه، بلکه جواب داد – چنانکه – خداوند تعالی درباره او میگوید:
﴿يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِين﴾
«ای پدر! کاری که به تو دستور داده میشود بکن. به خواست خدا، مرا شکیبا خواهی یافت».
آمده است که ابراهیم÷زمانی که نسبت به خوابی که دید یقین پیدا کرد، به فرزندش گفت: ای فرزندم! طناب و کارد بزرگ را بگیر، و به سوی مردم برو تا هیزم جمع کنیم، وقتی که با او به میان مردم رفت او را از دستور آگاه ساخت، و زمانی که خواست سرِ او را ببرد به او گفت: ای پدر! طنابم را محکم ببند؛ تا تکان نخورم، و لباسهایت را جمع کن تا خونی نشوند، و مادرم آن را ببیند، و کارد خود را تیز کن و کارد را با سرعت بر روی گردنم حرکت بده؛ تا برای من آسان و ساده باشد، و اگر پیش مادرم رفتی سلام مرا به او برسان.
ابراهیم گفت: بله، ای فرزندم! تو کمک من هستی، به طرف او رفت در حالی که هر دو گریه میکردند، سپس کارد بر روی گردنش گذاشت، و نبرید، و آن را دوبار یا سه بار با سنگ تیز کرد ولی نبرید، بنابراین پسر در این صورت گفت: ای پدر! مرا به رو در افکن؛ زیرا اگر به صورت من نگاه کنی به من رحم خواهی کرد، و عطوفت و دلسوزی تو را فرا میگیرد که مانع میان تو و امر خدا – تعالی – خواهد شد، و من به کارد نگاه نمیکنم تا بیتاب و بیقرار شوم، بنابراین ابراهیم – بر او درود باد – چنان کرد و کارد را بر پشت گردن او گذاشت و کارد واژگون شد و به ابراهیم ندا داده شد! [۲۰]
﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ أَن يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ١٠٤ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡيَآ﴾[الصافات: ۱۰۴-۱۰۵].
«و او را صدا کردیم ای إبراهیم! تو خواب را راست دیدی و دانستی».
۴- مثال دیگر زندگی عیسی پسر مریم – بر او و بر مادرش سلام باد – است در حالی که در گهواره است مشمول ثنای معطر و بزرگ از طرف پروردگارش شده؛ زیرا نسبت به مادرش نیکوکار است و این همراه با پرستش پروردگارش – عزّ وجل – بوده است، خداوند منزه دربارۀ او میگوید:
﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا٣٢﴾[مريم: ۳۲].
«و به نیکی و نیکرفتاری در حق مادرم، و مرا زورگو و بدرفتار نمیسازد».
[۲۰]. نگاه به: برالوالدین، للحناوی، ص ۸٩-٩۴.