اسلام در زندان دوستان نادان و علمای ناتوان

فهرست کتاب

مسئولیت علماء اسلام:

مسئولیت علماء اسلام:

گناه وضع فعلی اسلام و مسلمین و استعمارگران نادان و تجاوزگر علیه اسلام برگردن علمای اسلام است و علمای اسلام اهل این نیستند زیرا که آنها گاهی بعلت همکاری با دولتهای اسلامی و گاهی سکوت به استعمار کمک و یاری کرده‌اند و توده‌ مردم را در جهالت و نادانی از احکام اسلامی و خواست اسلام رها نموده و با این طرز عمل در میان اسلام و مسلمین حائل گشته‌اند زیرا که حکم اسلام را در بارهء استعمار و استعمارگران و نیز دولتهایی که استعمار را تأیید و با استعمارگران مؤدت و دوستی دارند برای مردم بیان ننموده‌اند، بنابراین مردم سکوت اختیار کرده و از دولت‌های خدمتگزار استعمارگر پیروی و اطاعت کرده‌اند و نظام اسلامی بعلت سکوت حضرات علماء نابود گشته و تودهء مردم از نابودی اسلام راضی شده و علیه آن با دولتهای همکاری نموده‌اند زیرا آنها معتقدند که هیچ وقت علماء اسلام به اجرای قوانین غیر اسلامی راضی شده، سکوت اختیار نمی‌کنند.

و علماء اسلام، چشم‌های خود را بسته و بر دهان مهر سکوت زده و انگشتان را در گوششان نهاده در خواب غفلت بسر می‌برند و بعد از گذشت چندین قرن هم از خواب بیدار نمی‌شوند، بنابراین پشت سر آنها مسلمین هم بخواب رفتند و تصور کردند که اسلام دیگر در امان است ورنه علمای بزرگ اسلام از آن غافل و در خواب بسر نمی‌بردند از مدت طویلی است که علمای اسلام خوابیده‌اند و بر هیچ وضعی از اوضاع ضد اسلامی اعتراض و تهاجم نمی‌کنند و برلغو قوانین مخالف اسلامی مطالبه نمی‌نمایند و هیچ وقت اجتماعی تشکیل نداده‌اند و بصورت گروهی و دست جمعی بازگشت بسوی نظام اسلامی را مطالبه نکرده‌اند. و حکام کشورهای اسلامی مرتکب ظلم و ستم حلال کردن حرام‌ها، خونریزی و آبرو ریزی شده‌اند و در زمین فساد نموده‌اند و از دستورات خداوند تجاوز کرده‌اند تا هم علماء ‌اسلام در مقابل ظلم و ستم قیام نکرده‌اند و به حلال شدن حرام‌ها خشم نگرفته‌اند گویا که از نظر اسلام هیچگونه مسئولیتی ندارند و اسلام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت حکام و مسئولین و مطالبه بازگشت بسوی نظام اسلامی را بر آنها واجب و فرض قرار نداده است.

دولت اسلامی (حکومت عثمانی) اشغال گشت و اما علمای اسلام خشم نگرفتند و مسئله جهاد را علیه اشغال گران و حکم مؤدت و دوستی با آنها را طبق فرمایشات قرآن و سنت پیامبر اسلامصبرای مردم بیان ننمودند.

و علمای اسلام وظیفه داشتند تا با اشغالگران قطع رابطه کنند و اما متأسفانه آنها با دشمنان اسلام اظهار مؤدت نمودند و در کشورهای اسلامی اشغال شده مقر و پایگاهی برای احیاء ‌و برگزاری بعضی از مراسم اسلامی اتخاذ نمودند.

قوانین ساختگی در کشورهای اسلامی بمرحله اجرا درآمدند و آنها کاملاً ضد نظام اسلام بودند و اجرای آن باعث تعطیل نظام اسلام و موجب حلال شدن حرام و حرام شدن حلال می‌گشت و اما علمای ‌اسلام برای نابودی نظام اسلام و آینده خویش ناراحت و خشمگین نشدند و حال آنکه خوراک و پوشاک و زندگی آنها از اسم اسلام تأمین می‌شد تا هم هیچگاه برای حفظ آینده خویش و اسلام جمع نشده و مشورت نکردند در کشورهای اسلامی، فسق و فجور، ‌حلت محرمات گسترش یافت و مراکز فحشاء‌ و رقص تأسیس گشت و دولتهای اسلامی رسماً ‌زنان مسلمان را اجازه فحشاء ‌و خود فروشی دادند و مردم به کارهای خلاف اسلامی آشکارا عمل کردند و اما علمای ‌اسلام کناره گیری کردند و به تکان دادن سر و زمزمه لب‌ها اکتفا نمودند.

و در کشورهای اسلامی مدارس مدنی با تعلیمات ضد اسلامی تأسیس گشت و علمای اسلامی نخستین کسانی بودند که از آنها استقبال نمودند و فرزندان خویش را رهسپار آن کردند و مدارس تبشیری که مسئولیت تبلیغات مسیحیت و گمراه کردن فرزندان مسلمین را بعهده داشت تأسیس شده و علمای اسلام دختران خود را در این مدارس فرستادند، تا زبان اجنبی، آداب رقص و دین مسیحی را بیاموزند و هر گاه دولتی را مشکلی پیش می‌آمد بسوی علمای‌ اسلام مراجعه می‌کرد و علماء اسلام مسلمانان را هرچه زودتر بسوی اطاعت و پیروی از دولتهایی باز می‌گرداندند که شراب و زنا را حلال کفر و فسق را جائز و قانون اسلامی را حسب خواهشات نفسانی حکام و مردم و گروه‌هایی خاص تغییر می‌دادند.

و این وضع مسلمین مدت درازی طول کشید، حتی توده مردم مسلمان گمان کردند که این وضع فعلی پر از فسق و فجور و عصیان کشورهای اسلامی عین اسلام است بنابراین فسق و فجور و فساد عمومیت یافت و اصلاح مشکل گشت و این همه نتیجهء سستی و بی‌توجهی علمای اسلام نسبت به قوانین اسلامی بود.

بدون شک علماء وارثان پیامبرانند بنابراین در خور شایسته است که در میراث پیامبر اسلام این موقف را اتخاذ نمایند زیرا خداوند بر سر آنها وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را واجب قرار داده است و اگر حضرات علمای اسلام در این مورد سستی و سهل انگاری نشان دهند پس کیست که عهده دار این وظیفه مهم میگردد. لکن خداوند اخیراً‌ چشمهای علمای مصر را باز کرده است و بر عکس عادت قبلی جمع می‌شوند و سخنرانی می‌کنند و مردم را بسوی تظاهرات و اعتصابات دعوت می‌دهند، آیا این همه بخاطر اسلام و نظام اسلامی است؟ بخدا سوگند هرگز نه!.

بلکه آنها برای رتبه و مقام مادی، آبرو و حیثیت شخص قیام کرده‌اند اجتماعاتی مقرر و خواسته‌هایی مطرح و بالحن تند و شدیدی سخنرانیهایی آراسته با آیات قرآنی و روایات پیامبر اسلامصایراد نمودند و آنها این همه را نه برای اسلام بلکه برای نفس خود و کسب آبروی خویش انجام داده‌اند، گویا که حیثیت و آبروی اسلام نزد آنها از نفس و آبروی خودشان کم ارزش‌تر است و از همه تأسف آورتر این است که در همین جلسات گروهی اراده کرد تا در مورد اسلام صحبت کند و اظهار نماید که این همه خشم مردم بخاطر اسلام است ولی علمای اسلام ناراضی شدند و آنها را به سکوت وادار کردند. گویا هر عملی بخاطر اسلام صورت گیرد نزد حضرات علماء چیز منکری محسوب می‌شود.