حكم ترانه و موسیقی و دلایلی از کتاب و سنت بر حرمت آن

یک سؤال و جوابش

یک سؤال و جوابش

چرا ترانه نفاق را در دل می‌رویاند؟

امام ابن القیم/این سؤال را ایراد کرده بعد فرموده:

اگر گفته شود چرا در میان همه‌ی گناهان تنها آواز و ترانه نفاق را در قلب می‌رویاند؟

در جواب گفته می‌شود: این یکی از روشن‎ترین دلایل معرفت و فقه صحابه بر احوال و اعمال دل‎ها و معرفت آن‌ها بر علاج و درمان آن است، زیرا ایشان پزشک و دکتر واقعی دردهای قلبی هستند، نه افراد مریض القلب و منحرف، که از راه و روش آن‌ها انحراف کرده، و پیروی از ایشان برای درمان و معالجه‌ امراض قلبی به مثابه‌ی معالجه مرض جسمی به‎واسطه سَمّی که انسان را می‎کشد است.

آری این پزشکان معالج، این‎چنین با امراض روحی برخورد کرده‌اند، در نتیجه پزشک معالجی پیدا نشده و هر دم بر مرض و تعداد افراد مبتلا افزون گردیده است، و امراض مزمن هر دم بیشتر سر درمی‌آورند که در زمان سلف اصلاً سابقه نداشته‌اند.

عدول از داروی سودمند شارع (خدا و رسول) و تمایل نشان دادن به داروی که مرض را تشدید می‌بخشد بر مقدار مصیبت افزود و قضیه را بزرگتر کرد، در نتیجه خانه‌ها و بازارها و راه‎ها مملو از افراد مریض گردید، و هر جاهل و نادانی به امر طبابت و معالجه‌ی مردم روی آورد.

ترانه و آواز تأثیر اساسی بر آلوده کردن دل به مرض نفاق دارد، و جوانه‎ی آن را در دل می‌رویاند، چنان‎که آب زراعت را رشد و نمو می‌دهد.

ترانه دل را به سرگرمی و لهو گرفتار، و از فهم و تدبر و عمل به قرآن بازمی‌دارد، قرآن و آواز هرگز با هم در یک دل جمع نمی‌شوند، چون میان آن‌ها تضاد وجود دارد.

قرآن انسان را از پیروی هوی و هوس باز می‌دارد، و او را به عفت و دوری از شهوات امر می‌نماید. و از اسباب گمراهی و پیروی از گام‎های شیطان باز می‌دارد.

در حالی‎که ترانه به عکس این امور فرا می‌خواند، شهوات را در درون به هیجان می‌آورد، و انسان و نفس انسانی را به‎سوی قبایح تحریک می‌کند، و او را به‎سوی تلخ و شیرینی سوق می‌دهد ... ترانه جاسوس دل است، رباینده مروت است، وسوسه‌گر عقل است، در عمق دل نفوذ می‌کند، و بر اسرار درون اطلاع می‌یابد، به محل خیالات راه می‌یابد، و هوا و شهوت و پوچی و سستی و بی‌شرمی و حماقت در درون پرورش می‌دهد.

مردی می‌بینی که نشانه‎ی وقار و جمال عقل و حسن ایمان و وقار اسلام و شیرینی قرآن بر سیمای او هویدا است، اگر به آواز و ترانه گوش داد، و به‎سوی آن تمایل پیدا کرد، گرفتار نقص عقل و قلّت حیا و ذهاب مودت و ادب می‌شود، و شیطانش از عمل او خرسند می‌گردد.

کلام مفصل او (ابن القیم/) به پایان رسید.

و در این‎جا سخنی وجود ندارد که لازم باشد آن را بر کلام ابن القیم بیفزاییم پس رحمت خدا بر او باد و خداوند او را بهشت وسیعش شاد فرماید.

و خداوند برتر و داناتر است.

نویسنده - عبدالرحمن بن عبدالله بن صالح السحیم ۴/۳/۸۴