مقدمه مولف
إن الحمد لله نحمده ونستعینه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سیئات أعمالنا، من یهده الله فلا مضل له، ومن یضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شریک له وأشهد أنَّ محمّداً عبده ورسوله امّا بعد:
پس از اینکه چند نفر از دوستان و برادران پیشنهاد نمودند که کتابم «صفة صلاة النبی جمن التکبیر إلی التسلیم کأنَّک تراها»را تلخیص نمایم، بگونهای که خلاصهوار و قابل فهم برای عامۀ مردم باشد.
این پیشنهاد را مبارک و میمون دیدم و آن را هم راستا با درون خویش یافتم؛ چرا که مدت زمان زیادی بود چنین فکری را داشتم و موقعیکه چنین پیشنهادی را از برادر و دوستی شنیدم مرا بر آن داشت که بطور موقت، مقداری از اوقاتم که بسیار به امور علمی مستغرق است بکاهم و به آن اختصاص دهم، پس به تحقق این پیشنهاد بر حسب طاقت و توانم پرداختم به امید اینکه خداوند مولی ـ سبحانه وتعالی ـ آن را خالصانه برای درگاه کریمش قرار دهد و برادران مسلمانم از آن بهره و سود برند.
در آن بعضی فوائد زائد را بر (صفت «نماز») بخاطر یادآوری افزودم و بیان صفت را در بین تلخیص ویرایش و آراسته نمودم همچنانکه توجه خاصی را به شرح بعضی از الفاظ وارده در بعضی جملات حدیث یا اذکار دادهاند.
در آن سر فصلها و عنوانهای اصلی را قرار دادهام و شامل عنوانهای فرعی زیادی که جنبه توضیحی دارند میباشد، و در زیر آن مسائلِ کتاب را با شمارههای ترتیبی آوردهام، هر مسألهای که حکم آن رکن یا واجب است، به صراحت حکم آن را بیان نمودهام، و در مواردی که از بیان حکم آن سکوت شده بیانگر این است که از زمرۀ سنّتها میباشد، و در بعضی از این موارد احتمال قول به واجب بودن هست، و جزمیت به واجب بودن یا سنّت بودن آن با تحقیق علمی منافات دارد.
رکن: چیزی است که بوسیلۀ آن، شیئی که در آن است کامل میشود، و عدم وجودش باعث بطلان «و عدم» چیزی میشود که جزء رکن آن است، مانند رکوع در نماز که رکن نماز است، و عدم رکن در نماز باعث باطل شدن نماز است [۱].
شرط: همانند رکن است با این تفاوت که شرط خارج از ماهیت مشروط است، همانند وضو در نماز که نماز بدون وضو صحیح نیست۲.
واجب: امر به واجب بودن در قرآن و سنّت ثابت شده و دلیلی بر رکن بودن یا شرط بودن آن وجود ندارد، و فاعلش ثواب میبرد، و تارکش مستوجب عقاب و عذاب است، بجز در حالت عذر.
واجب همانند فرض است، و تفاوت آنها اصطلاحی است که بوجود آمده و هیچ گونه دلیلی بر آن نیست.
سنّت: آن است که پیامبر جبر عبادات بطور دائم یا غالب مواظبت داشته و «عمل نموده است»، بر آن امر ایجابی نفرموده و فاعلش ثواب میبرد، و تارکش دچار عقاب و عتاب نمیشود.
امّا حدیثی که بعضی از مقلدین آن را بیان میکنند «و بدان استناد میکنند» و آن را به پیامبر جنسبت میدهند که: «من ترک سنّتي لم تنله شفاعتي»(هر کس سنّت مرا ترک گوید، شفاعتم شامل او نمیشود.) این حدیث هیچ اصلی مبنی به اینکه از پیامبر جباشد، ندارد. در این حالت جایز نیست نسبت این سخن به پیامبر جاز ترس «ممنوع و حرام بودن» نسبت دادن سخنانی که شخص از خود در آورده و به پیامبر جنسبت داده است؛ چرا که رسول الله جمیفرماید: «من قال عليَّ ما لم أقل فلیتبوأ مقعده من النار».(هر کس بر من سخنی را نسبت دهد که آن را نگفتهام، جایگاهش را برای آتش امّاده نماید).
نکته قابل ذکر و مهم این است که من خود را در اصل ملتزم به هیچ یک از مذاهب اربعۀ رایج و پیروی شده، نکردهام و «در این زمینه» مسلک اهل حدیث را پیمودهام؛ راه کسانیکه هر چیزی را که از پیامبر جاز حدیث ثابت شده، اخذ کردهاند و بدین خاطر مذهب و راه آنان از مذاهب دیگر قویتر است، بگونهای که منصفانه هر مذهبی بدان شهادت دادهاند، از جملۀ آنان علامه ابوالحسنات لکنوی حنفی است که گفته است: «چگونه آنان مردودند در حالیکه آنان وارثان به حق پیامبر ج، و جانشینان بر صدق شریعتش هستند، خداوند ما را از زمرۀ آنان محشور فرماید و ما را بر محبت و راه و روش آنان بمیراند».
و امام احمد بن حنبل ـ خداوند او را رحمت فرماید ـ گفته است:
دین النبي محمّد أخبار
نعم العطیة للفتی آثارُ
لا ترغبن عن الحدیث وآله
۰
فالرأي لیل والحدیث نهار
ولَربما جهل الفتى أثر الهدی
والشمس بازغة لها أنوارُ
۱- دین پیامبر محمّد جحدیث است، احادیث و آثار پیامبر جخوب هدیهایست برای جوانمردان.
۲- از حدیث و پیروانش پرهیز مکن؛ چرا که رأی و نظر همانند شب است و حدیث همانند روز.
۳- چه بسا جهل شخصی نسبت به تأثیر سنّت نبوی همانند خورشید تابانی است که نورافشانی میکند (ولی باز اشخاصی با این وجود آن را نمیبینند).
دمشق ۲۶ صفر ۱۳۹۲
محمّد ناصرالدین آلبانی
***
[۱] و ۲- رکن جزء ماهیت شیء است، ولی شرط خارج از ماهیت شیء است، و عدم هر دو باعث عدم شیء، و وجودشان باعث وجود میشود. (مترجم).