سفیر اسلام و دعوتگر پیامبر در مدینه:
وی پس از بازگشت از حبشه و بیعت عقبه نخست به مدینه مهاجرت کرد تا به مسلمانان قرآن آموزش دهد و برای آنها در نماز امامت کند. پیامبرخداصاو را به عنوان سفیر خود به مدینه فرستاد تا انصار را که پیش از آن در بیعت عقبه اسلام آورده بودند نسبت به دینشان آگاه سازد. او نخستین کسی بود که به مدینه هجرت کرد. براء بن عازبسمیگوید: «نخستین مهاجران مصعب بن عمیر است».
ابن اسحاق میگوید: عاصم بن عمر بن قتاده به من گفت: مصعب بن عمیر برای آنان نماز را امامت میکرد زیرا اوس و خزرج [به دلیل دشمنیهای باقی مانده از دوران جاهلیت] دوست نداشتند به امامت همدیگر نماز را به جای بیاورند.
براء بن عازب میگوید: نخستین کسی [از مهاجران] که به نزد ما آمد مصعب بن عمیر بود. به وی گفتیم پیامبرصچه کار کرد؟ گفت: او در جای خود است [یعنی هنوز هجرت نکرده است] و یارانش در پی من هستند. سپس پس از وی عمرو بن ام مکتوم [عبدالله بن ام مکتوم] آمد.
رسول خداصمصعب را بنا به درخواست دوازده تن از انصار که در بیعت عقبه اول شرکت داشتند به مدینه فرستاد. او در خانهها و قبائل انصار به دیدار آنها میرفت و برایشان قرآن را قرائت میکرد و به این صورت یک نفر، یک نفر و دو نفر، دو نفر اسلام میآوردند تا آنکه اسلام وارد بیشتر خانههای اهل مدینه گردید.
مصعب پس از رسیدن به مدینه در خانه یکی از بیعت کنندگان عقبه اول به نام «أسعد بن زرارة» منزل گرفت و بقیه اوس و خزرج را به اسلام فرا میخواند. یک روز در حالی که او و اسعد بن زرارة در بوستانی بودند، «سعد بن معاذ» ـ رئیس قبیله اوس ـ خطاب به «أسید بن حضیر» که پسر عموی سعد بود گفت: آیا پیش این دو نفر که آمدهاند تا ضعیفان ما را فریب دهند نمیروی تا آنها را از کارشان باز داری؟
اسید با نیزه خود به نزد آنان رفت أسعد با دیدن او به مصعب گفت: این سرور قوم خود است، و در مورد او به مصعب سفارش کرد.
هنگامی که اسید نزد آنان آمد به آنان گفت: چه باعث شده برای فریب دادن ضعیفان ما بیایید؟ اگر جان خود را میخواهید از اینجا بروید!.
مصعب با رویی خوش به او گفت: چرا نزد ما نمینشینی و حرف ما را گوش نمیدهی؟ اگر آن را پسندیدی میپذیری و اگر آن را بد داشتی تو را از آنچه بد میدانی راحت میکنیم. پس مصعب قرآن را برای او خواند و او اسلام را پسندید و مسلمان شد و نزد سعد بازگشت.
سعد از او پرسید که چه کرده است و او در پاسخش گفت: به خدا در این دو مرد مشکلی ندیدم! سعد که بسیار خشمگین شده بود خود برخواست و به نزد آن دو رفت. مصعب همان سخنانی را که به أسید گفته بود به او نیز گفت و اینگونه خداوند سعد بن معاذ را نیز به اسلام هدایت نمود.
سعد بن نزد مردان بنی عبدالأشهل که از اوس بودند رفت و به آنان گفت: مرا در میان خود چگونه میبینید؟ گفتند: سرور ما و فرزند سرور ما. سعد گفت: حرف زدن من با مردان و زنان شما حرام است مگر آنکه اسلام آورید. اینگونه همه خانههای بنی عبدالأشهل اسلام آوردند و اسلام به همه خانههای یثرب گسترش یافت.
همچنین «عمرو بن جموح» پس از آنکه به مدینه آمد کسی را نزد او فرستاد تا درباره این دین از او بپرسد. مصعب درخواست او را پاسخ گفت و بخشی از سوره یوسف را برای او خواند.
او نخستین کسی بود که در مدینه نماز جمعه را برگزار کرد.
محمد بن عمر از موسی بن محمد بن ابراهیم از پدرش روایت میکند که رسول اللهصمیان مصعب و «سعد بن ابی وقاص» و «ابی ایوب انصاری» پیوند برادری بسته بود.