نهضت اصلاح تفکر مذهبی شیعی ادامه دارد
نهضت اصلاح تفکر مذهبی شیعه یا جریان تجدید نظر طلب در عقاید شیعه در ایران، که هدفی جز اصلاح طلبی دینی نداشت، در صدسالۀ اخیر بهویژه از زمان رضاشاه به بعد، بیش از هر زمان دیگر بروز و ظهور یافت و به طور رسمی خود را در محافل عمومی و مطبوعات دینی مطرح ساخت.
وقتی که بحث اصلاحگری دین و مذهب مطرح شد، برخی جریانهای فکری نیز با هدف اصلاح در امور دینی به فعالیت مشغول شدند. این عده که ابتدا تنها شعار بازگشت به قرآن و رجوع به ویژگیهای مذهبی سالهای نخست اسلام را مطرح میکردند، کمی بعد با طرح این موضوع ـ که یکی از مهمترین زمینههای اختلاف موجود میان مسلمانان بحث تفاوتهای مذهبی و گسترش خرافه است ـ کار خود را آغاز کردند و اندکی بعد شاخهای از همین گروه با طرح این موضوع که خرافات در میان طیفهای شیعه گسترش پیدا کرده بنا را بر مخالفت با اعتقادات شیعی گذاشتند.
این جریان همواره با فراز و فرودهایی همراه بوده است. بسیاری از مصلحان دینی نظیر آیتالله طالقانی و دکتر علی شریعتی نیز از مدافعان این حرکت بوده و گاه خود مصدر حرکتهای خوبی بودند. در این جریان، بازگشت به قرآن، عنوانی است که تمامی پیشگامان نوگرای جنبش اسلامی معاصر به نوعی از آن یاد کرده و آن را یکی از محورهای مهم اصلاحطلبی خود قرار دادند. زمانی که در اواخر سده سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی)، مسلمانان در رویارویی با غرب و استعمار اروپایی قرار گرفتند و موجودیت خود را در خطر دیدند، گروهی از رهبران فکری و سیاسی مسلمانان به چارهاندیشی پرداخته و کوشیدند از یک طرف جلوی سلطهگریها و دستاندازیهای مداوم استعمارگران را بگیرند و از طرف دیگر مسلمانان را به بیداری فکری و سیاسی و اجتماعی فرابخوانند و از این طریق هویت گمشده یا ضعیف شدۀ اسلامی را احیا کنند و مسلمانان را به مقاومت و در نهایت احیای مجدد مجد و عظمت دیرین وادارند. برای تحقق این آرمان بلند، شعارها، شیوهها و تدابیر نظری و عملی فراوان و متفاوتی اتخاذ شد که بسیاری از آنها به مقتضیات شرایط و نیازهای اقلیمی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی روز بستگی داشت. یکی از همین شعارهای اساسی و محوری، «بازگشت به قرآن» نام داشت که در ارتباط مستقیم با شعار جنبش اسلامی بازگشت به اسلام بود.
در واقع در پی طرح ایده بازگشت به اسلام، این پرسش مطرح شد که چگونه این امر میتواند به وقوع بپیوندد و در پی آن، اندیشه «بازگشت به قرآن» بهعنوان پاسخ عنوان شد. از این رو در پاسخ چه باید کرد و حتی دربارۀ ماهیت بازگشت به اسلام و چگونگی اجرا و تحقق آن، نعمانی، سرسید احمدخان هندی، مولانا محمدعلی، ابوالکلام آزاد، و نظیر اینها نیز قرآن را کم و بیش بهعنوان محور اصلاحطلبی و متن آموزشی حرکت نوین اسلامی قرار دادند. به همین دلیل تمامی آنان کوشیدند آگاهیهای تازه و رویکردهای تفسیری نوین از قرآن پدید آورند و خود نیز تفاسیر نوگرایانهای از تمام قرآن یا سورهها یا حتی آیاتی از قرآن بنگارند. بعدها مصلح و نواندیش مسلمان اقبال لاهوری در شبه قاره هند، قرآن را بنیاد تجدید بنای اندیشه اسلامی خود قرار داد و کوشید با «متد شناخت قرآنی» به باز سازی فهم اسلام یاری رساند. ابیات زیر از اقبال، اهمیت و نقش قرآن را در نظر او آشکار میکند:
نقش قرآن تا که در عالــم نشست
نقشههـای پاپ و کاهن را شکست
باز گویم آن چه در دل مضمر است
این کتـابی نیست، چیز دیگر است
در مصر و بهطور کلی در تمامی آفریقا و کشورهای عربی کسانی چون شیخ محمد عبده، رشید رضا، حسن البناء، سید قطب، مالک بن نبی و دیگران، و در ژاپن توشیهیکو ایزوتسو اندیشۀ بازگشت به قرآن را در اشکال مختلف ادامه دادند و همین شعار را پی گرفتند. بهعبارت کلیتر پدیدۀ بازگشت به قرآن پاسخی به یک پرسش اجتماعی ـ سیاسی بود.
در اواخر قرن ۱۳ و اوایل قرن ۱۴ مسلمانان متوجه شدند که نسبت به ملتهای دیگر عقب افتاده هستند و سیادت نخستین را از کف دادهاند که بلافاصله سؤال «چه باید کرد؟» مطرح شد. در ایران نیز این سؤال مورد توجه قرار گرفت. در پاسخ به سوال چه باید کرد؟ شماری از مصلحان گفتند که پاسخ مسأله در بازگشت به قرآن است. لذا این شعار، انگیزه و خاستگاه اجتماعی داشت و به عبارتی دیگر بازگشت به قرآن، سخن و شعار مفسران و حوزههای علمیه یا نهادهای علمی و دانشگاهی و محافل قرآنی نبود، بلکه شعاری بود که از سوی کسانی مطرح شد که متوجه شدند جهان اسلام عقب افتاده و چارۀ امر نیز بازگشت به قرآن است.
البته باید توجه داشت که با توجه به خاستگاه متفاوت کسانی که دعوی اصلاحگری در دین داشتند، نظریات و طرحهای گوناگونی به اسم بازگشت به قرآن، مبارزه با خرافات و اصلاحگری مطرح شد و بجز عدهای از اصلاحگران دینی که بهصورت ریشهای در حوزههای علمی به فراگیری دروس طلبگی پرداخته بودند، برخی دیگر از این جریان که بعضاً روحانی و یا غیر روحانی بودند، با مشخصههایی چون فاصله گرفتن از مرجعیت رسمی دینی و روحانیت و عدم پذیرش رهبری آنان، مستقلاً در این راه گام برداشتند.