نهضت اصلاح تفکر مذهبی شیعی ادامه دارد

۲- دکتر مقصود فراستخواه

۲- دکتر مقصود فراستخواه

مقصود فراستخواه متولد ۱۳۳۵ در تبریز، جامعه‌شناس ایرانی و عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی است. تحصیلات دانشگاهی او در رشته‌های فلسفه، الهیات و برنامه‌ریزی توسعۀ آموزش عالی بوده است. او هم‌اکنون در دانشگاه‌های تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، آزاد اسلامی و مؤسسه رخداد تازه تدریس می‌کند.

دکتر مقصود فراستخواه چندان نیاز به معرفی ندارد. او چنان برای کنش و حضور در حوزۀ اجتماعی تأکید دارد که همه او را به خوبی می‌شناسند و به همین دلیل است که با روزنامه‌ها و البته روزنامه‌نگاران رابطه‌ای دوستانه دارد. دکترای برنامه‌ریزی توسعۀ آموزش عالی و استاد دانشگاه است. منتقدی صریح نیز هست. از شریعتی تا اصلاح‌طلبان و سکولارها و... در طیفی قرار می‌گیرند که از سوی دکتر فراستخواه نقد شوند.

موضوعات مطالعاتی وی بدین ترتیب است: مطالعات دین، دین شناسی انتقادی، اندیشه، روشنفکری، اخلاق، دانشگاه، آموزش و پرورش، علوم انسانی و اجتماعی و...

فراستخواه چندین کتاب نوشته است که همه آنها بخشی مهم را پی گرفته‌اند، از این جمله است: سرگذشت و سوانح دانشگاه؛ دین، خرد، دانش: یادداشتی بر روند بازسازی اندیشۀ دینی؛ زبان قرآن؛ دین و جامعه (مجموعه مقالات)؛ تعریف مجدد دین به ضمیمه طنین هستی و تمنای وجود و ...

وقتی خبرنگار نشریه‌ای از وی دربارۀ چگونگی شکل‌گیری دیدگاه و نوع تفکرش می‌پرسد، در پاسخ می‌گوید:

«دبیرستان ما متشکل از دبیران و مدیران و ناظم‌هایی بود که بطور عمده به سه جریان تعلق داشتند؛ یک دسته به چریک‌های فدایی و گروه‌های چپ تعلق داشتند. دسته دیگر وابسته به انجمن حجتیه بودند، و جریان سوم هم از طرفداران مجاهدین خلق، شریعتی، طالقانی، بازرگان و فضاهای نوگرایی دینی بودند.

در این میان، من به سمت جریان سوم فکری و اجتماعی مهندس بازرگان، شریعتی و طالقانی سوق یافتم. در مدرسه کلوپ دینی داشتیم و کتاب‌های بازرگان و شریعتی‌‌های پدر و مخصوصاً پسر، نوشته‌های آل احمد، طالقانی، مرحوم علامۀ طباطبایی، محمد تقی جعفری، مطهری، احمد آرام و مانند آن را می‌خواندیم، یادداشت‌برداری و با هم بحث می‌کردیم.

کتاب‌های روشنفکری را خیلی به سختی به دست می‌آوردیم، فقط برخی کتابفروشی‌ها از زیر میزشان به افراد معدودی که می‌شناختند می‌فروختند. نگهداری آنها نیز سخت بود. بعضی از آنها مثل کتاب‌های شریعتی، نسخه‌هایی بودند که خودش تایپ و تکثیر کرده بود و با عنوان علی مزینانی و یا علی سبزواری و... چاپ می‌شد. اسم مستعار مرحوم مهندس بازرگان، بر روی کتابهایش، عبدالله متقی یا عبدالله صالح بود. همۀ اینها را با تمام وجود! می‌خواندیم.

در آن زمان، تکوین فکری ما با آثار و آموزه‌های روشنفکری دینی و نحلۀ نواندیشی دینی و نیز ژانر فکری آل احمدی شکل گرفت. از این رو آن زمینۀ سنت‌گرایی مذهبی که در خانواده‌ام جریان داشت، با این فضای متکثر و جدید فکری و اجتماعی مدرسه که شکل گیری و رشد اولیه‌ام در آنجا بود، تأثیر بسیار زیادی روی تحول فکری و اجتماعی من گذاشت.

در مدرسه معلم‌هایی بودند که ارتباط‌های گسترده‌ای با نحله‌های چپ مانند چریک‌های فدایی خلق داشتند، آرمان‌های انسانی و اجتماعی و عدالتخواهی آنها خیلی در من نوجوان تأثیر می‌گذاشت. از سویی دیگر معلم‌هایی که عضو مؤثر انجمن حجتیه و افرادی منظم و سازمان‌دهنده و نافذ و پاکیزه بودند، به مسائل اجتماعی مانند قرض‌الحسنه و فعالیت‌های خیریه توجه بی‌شائبه‌ای می‌کردند و البته به مسائل سیاسی بسیار حساسیت داشتند. اینها نیز در من تأثیر‌گذار بودند. ولی نمی‌دانم چرا فکر و ذکر و روحیات اصلی من با فضای نواندیشی دینی خوگر شد.

با توجه به روحیۀ جست‌وجوگر دکتر فراستخواه، روشن است که نمی‌توانسته به عقاید خرافی و بدون دلیل دینی آباء و اجدادی رایج در جامعه، دل ببندد و معتقد باشد! لذا همان گونه که از عناوین آثار و مقالاتش هویداست، و با توجه به دلبستگی‌ها و گرایشاتش به کسانی چون دکتر شریعتی و بازرگان، می‌توان اظهار کرد که وی از جمله نواندیشان و اصلاح‌گران اندیشۀ دینی در ایران است. به ویژه با توجه به سلسله سخنرانی‌های ایشان در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران در فروردین و اردیبهشت امسال(۱۳۹۳) تحت عنوان: «شیعه شناسی انتقادی در ایران معاصر» که در سه بخش ایراد نموده، می‌شود به‌خوبی دیدگاه اصلاحی‌گری او را ملاحظه کرد. وی در ابتدای سخن این گونه ابراز داشته است:

«شیعه‌شناسی انتقادی در ایران معاصر طرحی است که از پیش از مشروطه آغاز شده‌است. این طرح، طرحی ناتمام است. این طرح به عنوان یک جریان اصلی در چالش‌های فکری معاصر ایران، دارای دو مشکل عمده بوده ‌است. نخستین مشکل آن، مشکل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، و دومین مشکلش مشکل روشی بوده ‌است. درک بنده از مشکل اجتماعی و سیاسی این پروژه آن است که نقد آنچه در طول تاریخ و بنا به عوامل مختلف اجتماعی ریشه دوانیده‌ و تقدس یافته‌است، طبیعی است که با مقاومت معتقدان و رؤسای آنان مواجه می‌شود. فرهنگ مذهبی ما نیز به مانند باقی ابعاد حیات اجتماعی ما، چندان با نقد و ایراد، خصوصاً در باب عقاید و احکامی که باور داشته‌ایم و مقدس می‌انگاریم، مأنوس و خوگر نیست. کوچکترین اما و اگر و طرح بحث، حتی از سوی خودی‌ترین افراد - حتی یک نفر روحانی شیعی- برای او گران تمام می‌شود. نقد در جامعه‌ی ما هزینه دارد؛ هزینه‌هایی بسیار سنگین. به خصوص زمانی که نقدها کیفیتی ریشه‌ای به خود می‌گیرند. این، مشکل سیاسی و فرهنگی است.

وی در ادامۀ سخن، هفت نوع تیپولوژی شیعۀ معاصر را این‌گونه تقسیم بندی می‌کند:

«در این تیپولوژی، هفت نوع‌شناسی انتقادی از هم متمایز می‌شوند: کسانی چون نجم‌آبادی، خرقانی و سنگلجی، «جستارگرایان آغازگر» تلقی می‌شوند. دومین دسته، کسانی چون کسروی هستند که «چالش بر سر شالوده‌ها» ایجاد کرده‌اند. سومین گروه، کسانی مانند علی‌اکبرحکمی‌زاده بودند که «پرسش‌افکنی از درون» را دامن زدند. چهارمین دسته، کسانی هستند که از آنان با عنوان «تجددخواهان شیعی» می‌توان تعبیر کرد؛ کسانی چون مهدی بازرگان و علی شریعتی در این دسته جای می‌گیرند. پنجمین نحله، «نقد دینی بر شیعه» است. عنایت داشته ‌باشید که من در اینجا، میان دو تعبیر تمایز قائل شده‌ام: نخست نقد دینی بر شیعه و دوم، نقد دینی در شیعه. نمایندگان نقد دینی «بر» شیعه، کسانی چون قلمداران و بُرقعی و غروی هستند. جنس کار این دسته، رادیکال‌تر است و فاصله‌ی بیشتری از خط قرمزهای زمانه گرفته‌اند و نسبت بیشتری از این خطوط قرمز را به چون و چرا کشیده‌اند و پرسش‌هایی را متوجه برخی مناطق ممنوعه در شیعه نموده‌اند. اما ششمین تیپ، «نقد دینی در شیعه» است. اینان نقدشان را در داخل سنت شیعی پی‌جویی نموده‌اند. مرحوم صالحی نجف‌آبادی و مرتضی مطهری نمایندگانی از این تیپ به شمار می‌روند. به عقیده‌ی من، هفتمین گروه را می‌توان «شیعه‌ پژوهی انتقادی در دوران پسا انقلاب» نامید که برای داشتن برنامه‌ی پژوهشی منسجم‌تری خیز برداشته ‌است. سید حسین مدرسی طباطبایی و برخی از آثار کدیور را می‌توان به عنوان نمایندگان این نحلۀ اخیر تعریف کرد.

این کتاب از سایت کتابخانۀ عقیده دانلود شده است.

www.aqeedeh.com