مراتب و درجات اصحاب رسول الله ج
اصحاب رسول الله جبرگزیدۀ مؤمنان هستند چنانکه در حدیث صحیح ثابت است که فرمود: «خَیْرُ أُمَّتِی الْقَرْنُ الَّذِینَ بُعِثْتُ فِیهِمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ»: [۳]«بهترینهای امت من در دورهای قرار دارند که من در آن مبعوث شدهام، سپس کسانی که به دنبال آنها میآیند و بعد از ایشان کسانی دیگر که به دنبال آنها خواهند آمد.» بهترین افراد در تمام زمانها، دوران اصحاب، تابعین و تابع تابعین میباشد. هرکس پیامبر را دیده و در همان حال به او ایمان داشته است، به همان اندازهِ مصاحبت، از رتبۀ صحابی بودن برخوردار است. چنانکه در حدیث صحیح از رسول الله جثابت است که فرموده: «یغزو جیش، فیقول، هل لكم من صحب رسول الله؟ فیقولون: نعم. فیفتح لهم. ثم یغزو جیش فیقول: هل فیكم من رأی رسول الله؟ فیقولون: نعم. فیفتح لهم. ذكر الطبقة الثالثة»: [۴]«لشکر مؤمنان جهاد میکند. به آنها میگویند: آیا در میان شما کسی هست که صحابی رسول الله جباشد؟ جواب میدهند: بله. سپس فاتح خواهند شد. بعد لشکر مؤمنان به جهاد میپردازد. میگویند: آیا در میان شما کسی هست که رسول الله جرا دیده باشد؟ جواب میدهند: آری. پس دوباره پیروز خواهند شد و در ادامه به ذکر طبقه سوم میپردازد.» بنابراین ضمن اینکه حکم را به صحابی بودن نسبت داده است به دیدار و رؤیت نیز منوط کرده است. از آنجا که لفظ صحابی، لفظی است که در آن عموم و خصوص وجود دارد، به همان خاطر افراد در یک مرتبه از صحابی بودن قرار ندارند. مرتبهای که عشره مبشره واجد آنند، دیگران فاقد آن مرتبۀ صحابی بودهاند. چنانکه در جریان ناراحتی و نزاعی که میان خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف پیش آمد، رسول الله جخطاب به خالد فرمود: «یا خالد لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِی فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلَا نَصِیفَهُ» [۵]«ای خالد به اصحاب من ناسزا مگویید، سوگند به کسی که جانم در دست اوست اگر یکی از شما به اندازهی کوه احد طلا انفاق کند به یک مد (مشت) یا نصف آن مقدار که اصحاب من انفاق کرداند، نمیرسد.» چون عبدالرحمن بن عوف و امثال ایشان از جمله کسانی هستند که در آغاز بر دیگران سبقت جستند و از جملۀ افرادی هستند که قبل از فتح حدیبیه انفاق کردهاند؛ خالد بن ولید و افرادی چون او بعد از فتح حدیبیه تسلیم شدند، ایمان آوردند، انفاق کردند و جهاد نمودند. بنابراین در یک درجه نیستند. همچنانکه قرآن میفرماید: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ﴾[الحدید: ۱۰] «کسانی از شما که پیش از فتح از اموال خود بخشیدهاند و در راه خدا جنگیدهاند، با دیگران برابر و یکسان نیستند. آنان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام کسانی است که بعد از فتح بذل و بخشش نموده و جنگیدهاند. و خداوند به همه وعدهی نیکو داده است.»منظور از فتح، صلح حدیبیه است که رسول الله جزیر درختی در همان محل با اصحابش پیمان بست و آنها که با رسول الله جدر آن مکان بیعت کردند بیش از ۱۴۰۰ نفر بودند و همانها فاتحان خیبر شدند. در حدیث صحیح آمده است که پیامبر جفرمود: «لَا یَدْخُلُ النَّارَ أَحَدٌ مِمَّنْ بَایَعَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»: [۶]«هیچکدام از آنهایی که در زیر آن درخت بیعت کردند وارد جهنم نمیشوند.» سورهی فتح که این آیه در آن قرار دارد قبل از فتح مکه حتی قبل از اینکه رسول الله جعمره را به جای آورد، نازل شده است و حال آنکه رسول الله جبا اصحابش در صلح حدیبیه که سال ششم هجری بود زیر آن درخت، بیعت بستند و در آن سال، صلح مشهور به صلح حدیبیه را با مشرکین منعقد نمودند، که به واسطۀ آن صلح، فتوحاتی که جز الله نمیدانست، برای مسلمین پیش آمد، علیرغم اینکه جمعی از مسلمین نسبت به آن صلح، کراهت داشتند و به عاقبت پسندیدۀ آن واقف نبودند تا جایی که سهیل بن حنیف میگوید: ای مردم آرای خویش را مورد اتهام قرار دهید، در روز حدیبیه با مشرکین قرارداد صلح امضاء شد ابوجندل را دیدم که به مسلمین پناه آورد [۷]. اگر میتوانستم در آن روز امر رسول الله جرا قبول نکنم، رد میکردم. که این جریان را بخاری و دیگران روایت کردهاند. در سال بعد از صلح حدیبیه رسول اکرم جهمراه مؤمنانی که با او خارج شده بودند، برای حج عمره وارد مکه گردیدند. در آن هنگام اهل مکه با مشرکان بودند. در سال هشتم، در ماه رمضان مکه فتح شد و حال آنکه در سورۀ فتح، الله تعالی میفرماید: ﴿لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمۡ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَۖ فَعَلِمَ مَا لَمۡ تَعۡلَمُواْ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِكَ فَتۡحٗا قَرِيبًا٢٧﴾[الفتح: ۲۷] «به خواست خدا همۀ شما در امن و امان و سرتراشیده، مو کوتاه کرده و بدون ترس، داخل مسجد الحرام خواهید شد. ولی خداوند چیزهایی را میدانست که شما نمیدانستید. و به همین جهت فتح نزدیکی (که صلح حدیبیه است) را پیش آورد».
سورۀ فتح به آنها وعده میدهد که با حالت امن وارد مکه میشوند و وعدهاش را در سال بعد تحقق بخشید و در این مورد آیۀ ۱۹۴ سورۀ بقره نازل گردید که میفرماید: ﴿ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ﴾[البقرة: ۱۹۴] «ماه حرام در مقابل ماه حرام است و (شکستن) مقدسات دارای قصاص است».اینها همگی قبل از فتح مکه بود، بنابراین کسی که خیال کند سورهی فتح بعد از فتح مکه نازل شده است، دچار اشتباه آشکاری گشته است. در هر حال هدف این است که آنهایی که قبل از فتح مصاحب و همدم پیامبر بودند استحقاق فضیلت بیشتری دارند تا جایی که به خالد بن ولید فرمود: «لاتسبوا اصحابى». چون آنها قبل از اینکه خالد و امثال او صحابه شوند، اصحاب رسول الله جبودند.
[۳] بخاری، مسلم، ترمذی، نسایی، ابوداود و امام احمد روایت کردهاند. [۴] بخاری در المناقب و مسلم در فضائل الصحابه و احمد در مسندش آن را آورده است. [۵] بخاری و مسلم در صحیح خویش آن را آوردهاند و ترمذی، ابوداود و ابن ماجه در سنن و احمد در مسندش آن را ذکر کردهاند. بنده لفظ یا خالد را در احادیث مشاهده نکردم.(مصحح) [۶] به روایت ترمذی و گفته است: حدیثی حسن صحیح است. [۷] بنا به مفاد عهدنامه در صورت پناه آوردن مشرکانی که ایمان میآوردند و به مسلمین میپیوستند، مسلمانان وظیفه داشتند آنها را تحویل دهند، که عمل شد.