اجتهاد
دانشمندان دینی ما معتقدند که انبیاء الهی صلوات الله علیهم از اصرار کردن بر گناهان معصومند ولی صدیقین، شهداء و صالحین معصوم نیستند و اینها در مورد گناهانی است که به حقیقت تحقق مییابند، اما آنچه که در مورد آن اجتهاد شده باشد گاهی به هدف رسیده و گاه مرتکب خطا شدهاند. اگر در اجتهاد به حق رسیده باشند، دارای دو اجر و پاداش هستند ولی اگر در نتیجهی اجتهاد، خطا کرده باشند باز هم به خاطر اجتهادشان پاداش خواهند برد و خطایشان مشمول عفو الهی است در حالی که اهل ضلالت و گمراهی خطا و گناه را ملازم هم میدانند. گاه در موردشان غلو و افراط میکنند و آنها را معصوم میدانند، گاه در حقشان کوتاهی و ظلم مینمایند و گویند آنها به خاطر خطا، اهل بغی میباشند. حال آنکه اهل علم و ایمان آنها را معصوم و گناهکار نمیدانند.
ظهور گروههای افراطی در خلافت علی و ارشادات رسول اکرم جگروههای متعدد اهل بدعت و ضلالت از این جهت متولد گشتهاند (جمله نامفهوم است). گروهی سلف صالح را سب و لعن میکنند؛ چون معتقدند آنها مرتکب گناه شدهاند و هرکس آن کارها را انجام دهد مستحق لعنت است. گاه آنها را فاسق مینامند یا تکفیر میکنند. چنانکه خوارج علی بن ابی طالب، عثمان بن عفان و دوستدارانشان را سب و لعن میکنند و آنها را مستحق قتل و کشتار می-دانند، در حالی که خودشان همان کسانی هستند که رسول الله جدر موردشان فرموده است: «یَحْقِرُ أَحَدُكُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَصِیَامَهُ مَعَ صِیَامِهِمْ یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا یُجَاوِزُ تَرَاقِیَهُمْ یَمْرُقُونَ مِنْ الْإِسْلَامِ كَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِیَّةِ»:«هرکدم از شما نمازش را در مقایسه با نمازشان و روزهاش را در مقابل روزهی ایشان کم میبیند. قرآن می-خوانند ولی از حنجرههایشان پایینتر نمیرود. آنگونه که تیر از کمان خارج میگردد، آنها نیز از اسلام خارج میشوند.» و باز رسول الله جمیفرماید: «تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِینَ یَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَیْنِ بِالْحَقِّ»: [۱۳]«هنگامی که تفرقه در مسلمانان پدید آید گروه خاصی از آنها جدا میشود آن وقت مسلمانان دو طایفه شدهاند. بهترینشان با آن-ها میجنگد» و این همان مارقینی هستند که بر علی بن ابی طالب خروج کردند. و کسانی را که ولایت و سرپرستی او را قبول کردند، تکفیر نمودند. در آن زمان مسلمانان دو دسته شده بودند، دستهای همراه علی و دستهای دیگر همراه معاویه بودند. علی و اصحابش با آن دستهی جداشده از مسلمانان جنگیدند و امور به همان صورت که رسول الله جخبر داده بود، واقع شد. در همین رابطه از رسول الله جروایت است که به فرزندش حسن فرمود: «إِنَّ ابْنِی هَذَا سَیِّدٌ وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُصْلِحَ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ مِنْ الْمُسْلِمِینَ عَظِیمَتَیْنِ»: [۱۴]«این فرزند من آقا و سید است. بزودی الله تعالی به وسیلهی وی بین دو طائفهی بزرگ از مسلمین صلح ایجاد خواهد کرد.» همانگونه نیز شد. الله تعالی به واسطۀ او بین دستهی علی و معاویه صلح ایجاد نمود.
رسول الله جحسن را به واسطۀ این صلحی که به دست او ایجاد شد مدح میکند و او را سید مینامد؛ چون آنچه را حسن انجام داده، الله و رسولش دوست دارند و مورد رضای آنهاست. و اگر امر خلاف این بود؛ یعنی جنگ و دعوای ایجاد شده بین مسلمین همان چیزی بود که الله تعالی و رسولش به آن فرمان داده بودند، نمیبایستی رسول الله جحسن را به خاطر ترک این امر مدح میکرد چون در آن وقت حسن ترک امور واجبی را که الله انجامش را دوست دارد، کرده بود و این نص صریح، به صراحت اعلام میدارد که آنچه حسن انجام داده قابل ستایش و مشمول رضای الله و رسولش میباشد. در صحیح بخاری آمده که رسول الله جحسن سرا بر رانش گذاشته بود و اسامه پسر زید برا نیز در آغوش داشت و فرمود: «اللهم انی احبهما و احب من یحبهما» [۱۵]: «بار الها من این دو نفر را دوست دارم و دوست میدارم کسی که آنها را دوست بدارد.» و این حدیث هم باز از جمله دلایلی است که رسول الله جبه وسیلۀ آن محبتش را در آن نسبت به حسن اظهار داشته است. حسن و اسامه بدر میان مردم در انجام کاری که رسول الله جحسن را به خاطر آن مدح نمود، راغبتر بودند و نسبت به آنچه رسول الله جبا آن مخالفت داشت، نفرتشان بیشتر بود. این مسئله نشان میدهد که از دید رسول الله جطرفین جنگ صفین به مانند خوارج نیستند که به کشتارشان امر نماید، ولی در مورد اینها امر با یکی نمینماید بلکه صلح ایجاد شده در بینشان را میستاید و به همین دلیل نیز صحابه و ائمه در صحت جنگ با خوارج اتفاق دارند. از موضعگیری امام علی سنیز پیداست که از جنگ با خوارج مسرور بود و از جمله روایت او از پیامبر جاست که دستور به جنگ با آنها را میدهد و این چیزی است که از عملکردش هم پیداست. اما در مورد جنگ صحابه در آثار رسول الله جروایتی وجود ندارد و علی نیز نسبت به وقوع آن مسرور نبوده است بلکه آنچه معلوم میباشد، این است که ایشان محزون و نارحت از انجام آن بوده است و آرزو داشته که ای کاش واقع نمیشد. رسول الله جاز بعضی تشکر کرد. و دو دسته درگیر مابین صحابه را از کفر و نفاق بری داشته و اجازهی ترحم و عطوفت را نسبت به کشتگان طرفین داده است و نمونههای دیگر نیز از این قبیل هستند که اتفاق علی و دیگران از صحابه را در مورد اینکه طرفین درگیر، مؤمن بودهاند، میرساند. و قرآن گواهی میدهد که جنگ واقع شده در بین مؤمنان، آنها را از ایمان خارج نمیگرداند. ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠﴾[الحجرات: ۹-۱۰] «هرگاه دو گروه از مؤمنان به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید. اگر یکی از آنها در حق دیگری ستم کند و تعدی ورزد با آن دستهای که ستم میکند و تعدی میورزد، بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا برمیگردد و حکم او را پذیرا میشود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذیرا شد میان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید و عدالت را به کار ببرید چرا که خداوند عادلان را دوست دارد. مؤمنان برادر یکدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار دارید و از خداوند ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود»الله تعالی در این آیات با وجود جنگ و تجاوز باز هم آنها را مؤمن و برادر هم می-داند.
جواب سؤال سوم:
حدیث مذکور که میگوید: «اذا اقتتل خلیفتان فاحدهما ملعون»«هنگامی که دو خلیفه با هم جنگیدند یکی از آن دو ملعون است» از دروغهای ساخته شده است و هیچکدام از علمای حدیث آن را روایت نکردهاند و در هیچکدام از کتابهای تدوین شده در زمینۀ حدیث که مورد اعتماد است، وجود ندارد.
[۱۳] اخرجه بخاری فی الصحیح، نسایی، ابوداوود و ابن ماجه فی سننهم و احمد و مالک فی مساند. [۱۴] بخاری در صحیحش و ترمذی، ابوداود، نسایی و امام احمد آن را روایت کرده اند. [۱۵] در روایات حدیث به این صورت آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا».