چگونه باید قرآن را تفسیر کنیم؟

سوال ۸

سوال ۸

چگونه بر ما واجب است که قرآن کریم را تفسیر کنیم؟

جواب: خداوند تبارک و تعالی قرآن را بر قلب رسولش محمد جنازل فرمود تا مردم را از تاریکی‌های کفر و جهل به سوی نور اسلام بیرون آورد؛ خداوند تعالی می‌فرماید: ﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ ١[إبراهیم: ۱].

«الف، لام، را، این قرآن کتابی است که بر تو نازل کرده‌ایم تا مردم را از تاریکی‌ها بیرون آوریو به اذن پروردگارشان به به نور و به سوی راه خداوند عزیز و حمید (راهنمایی کنی)»، و خداوند رسولش محمد جرا بیانگر آنچه در قرآن است و مفسر و توضیح دهنده آن قرار داده است.

چنانچه می‌فرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤[النحل: ۴۴].

«و قرآن را بر تو نازل کرده‌ایم تا اینکه چیزی را برای مردم روشن‌سازی که برای آنان فرستاده شده (که احکام و تعلیمات اسلامی است) و تا اینکه آنان (قرآن را مطالعه کنند و دربارۀ مطالب آن) بیندیشند».

بنابراین سنت رسول الله جبیانگر ومفسر آنچه در قرآن آمده است می‌باشد و نیز سنت وحی است از طرف خداوند، خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤[النجم: ۳-۴].

«محمد جاز روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید، آن (چیزی که با شما در میان می‌گذارد) جز وحیی نیست که از سوی خدا به او وحی شده است».

و پیامبر جنیز می‌فرماید: «الا انی اوتیت القرآن ومثله، الا یوشك رجل شبعان علی اریكته یقول علیكم بهذا القرآن، فما وجدتم فیه من حلال فاحلوه وما وجدتم فیه من حرام فحرموه! وان ما حرم رسول الله جكما حرم الله» [۱۳]یعنی: آگاه باشید که به من قرآن وهمانند آن (یعنی سنت) داده شده است همانا نزدیک است کسانی باشند با شکم سیر بر تخت و جای خود بنشینند و بگویند: فقط به قرآن تمسک جویید، سپس هر چیزی را در قرآن یافتید که حلال است حلال بدانید و هرچه را حرام گردانیده حرام بدانید! (سپس رسول الله جدر پایان می‌فرماید): و به راستی آنچه را که رسول اللهجحرام کرده باشد مثل آن است که خدا حرام نموده است.

بنابراین اولین چیزی که قرآن کریم با آن تفسیر می‌شود سنت است و سنت عبارت است از گفتار، افعال و کردار و تاییدات رسول الله جبعد ازتفسیر قرآن با قرآن وقرآن با سنت باید قرآن را با تفسیر اهل علم تفسیر کرد، که در راس آنها اصحاب رسول الله قرار دارد و پیشاپیش اصحاب اهل تفسیر عبدالله بن مسعودسقرار دارد به خاطر قدمت همراهی و همدمی او با رسول الله ج، و از سوی دیگر به علت عنایت و توجه خاصی که ایشان نسبت به سؤال دربارۀ قرآن و فهم و تفسیر آن داشته است، پس از ابن مسعود عبدالله بن عباسسدر راس اهل تفسیر قرار دارد، و ابن مسعود دربارۀ او گفته است: «انه ترجمان القرآن»یعنی ابن عباس مترجم قرآن است، سپس بعد از این دو نفر هر صحابه‌ای که تفسیر آیه‌ای ازاو به اثبات رسیده باشد، و میان اصحاب بر سر تفسیر این آیه اختلاف نباشد – آن تفسیر را با رضایت و تسلیم می‌پذیریم و دریافت می‌کنیم، و اگر تفسیر آیه‌ای از سوی صحابه وجود نداشته باشد، در اینصورت بر ما واجب است تفسیر آن را از تابعینی دریافت کرد که به دریافت تفسیر از اصحاب رسول الله جعنایت داشته‌اند، مثل سعید بن جبیر، طاووس و امثال این‌ها کسانی که به فراگیری قرآن از اصحاب شهرت دارند و خصوصاً از ابن عباس چنانچه ذکر شد.

و متاسفانه حالا بعضی آیات با رای یا با مذهب تفسیر می‌شوند، در حالی که دربارۀ تفسیر آن از پیامبر جبه ما رسیده است در حالی که بعضی‌ها بطور مستقل به تفسیر آیه پرداخته‌اند، و این مسئله بسیار خطرناکیست، که آیات قرآن، برای تایید و پشتیبانی از [رای یک] مذهب تفسیر شود، در حالی که علمای تفسیر [اصحاب و تابعین] به گونه‌ای دیگر آن را تفسیر کرده‌اند.

و ممکن است مثال برای آن ذکر کنیم و آن هم فرمودۀ خداوند است که می‌فرماید: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ[المزمل: ۲۰].

«قرآن بخوانید هرچه برایتان ممکن و میسر است».

بعضی از مذاهب این آیه را به خود قرائت معنی‌ کرده‌اند یعنی (در تفسیر این آیه گفته‌اند) قرآنی که واجب است در هر نمازی خوانده شود، یک آیه طولانی یا سه آیۀ کوتاه است! این چنین گفته‌اند (در تفسیر این آیه). با اینکه حدیث صحیح از پیامبر جوارد شده که می‌فرماید: «لا صلاة لمن لم یقرأ بفاتحه الكتاب» [۱۴]نماز بدون خواندن فاتحه الکتاب صحیح نیست. و در حدیث دیگر می‌فرماید: «من صلی صلاة لم یقرأ فیها بفاتحه الكتاب، فهي خداج، هي خداج، هي خداج، غیر تمام»هرکسی نماز بخواند و در آن فاتحه الکتاب را نخواند این نماز ناتمام است.

مفهوم و دلالت این دو حدیث با تفسیر مذکور آیه سابق زیر سؤال می‌رود، به ادعای اینکه مقصود آیه مطلق قرائت است، و نزد اهل این مذاهب، تفسیر قران جز با سنت متواتر, جایز و صحیح نیست، یعنی جایز نمی‌دانند تفسیر متواتر جز با متواتر، بنابراین دو حدیث سابق را رد کرده‌اند با تکیه بر تفسیر به رای یا به مذهب.

با اینکه تمام علمای تفسیر، بدون تفاوت میان متقدم و متاخر، بیان نموده‌اند که مقصود از آیۀ کریمه «فاقرؤا» یعنی:آنچه در توان دارید و برایتان میسر است از نماز شب بخوانید چون خداوند عزوجل این آیه را بمناسبت شب بیداری (تهجد) بیان فرموده است که می‌فرماید: ﴿۞إِنَّ رَبَّكَ يَعۡلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَيِ ٱلَّيۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلَّذِينَ مَعَكَۚ وَٱللَّهُ يُقَدِّرُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَۚتا به اینجا می‌رسد که می‌فرماید: ﴿مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚمعنی آیۀ اول این است: پروردگار می‌داند که تو و گروهی از کسانی که با تو هستند نزدیک به دو سوم شب یا نصف و یا یک سوم آن را (نمی‌خوابید وبه عبادت می‌پردازید و) به نماز می‌ایستید، خدا است که اوقات شب و روز را دقیقاً تعیین می‌کند...

یعنی آنچه از نماز شب را که برایتان میسر است بجای آورید، سپس آیۀ مذکور به مقدار قرآنی که باید خصوصاً در نماز خوانده شود تعلق و پیوندی ندارد و تنها خداوند عزوجل برای مسلمان آسان گردانیده که هرچه آسان و میسر است بجای آورند، و بر آنها واجب نیست مثل رسول الله جآنچه از نماز شب که او می‌خوانده است, بخوانند (چنانچه می‌دانید رسول الله جیازده رکعت می‌خوانده‌اند).

این معنی آیه است و این عبارت در اسلوب زبان عربی از باب اطلاق جزءی از کل بر کل آن است ، پس «فاقرؤا» یعنی نماز به جای آورد، نماز کل است و خواندن قرآن در نماز جزء از نماز. و این بیانی است برای اهمیت این جزء در این کل. و این‌هم به دلیل آیه‌ای دیگر است که می‌فرماید: ﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ[الإسراء: ۷۸].

«نماز را چنانچه باید، بخوان به هنگام زوال آفتاب (از نصف روز که آغاز نماز ظهر است و امتداد آن وقت نماز عصر را نیز دربر می‌گیرد) تا تاریکی شب (که آغاز نماز مغرب است) و نماز صبح را بخوان».

و معنی ﴿قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖنماز صبح است، بنابراین در اینجا هم جزء بر کل اطلاق شده است، این شیوه در لغت عربی مشهور است.

بر اساس آنچه گفته شد تفسیر این آیه از سوی علمای تفسیر بدون اختلاف بین علمای سلف و خلف، روشن شد و بنابراین رد این دو حدیث به ادعای اینکه حدیث آحاد است و تفسیر قرآن به حدیث آحاد جایز نیست, صحیح نمی‌باشد. چون اولاً این آیه با اقوال علمای آگاه به لغت عربی تفسیر شده است، ثانیاً حدیث پیامبر جمخالف قرآن نیست، بلکه آن را تفسیر کرده و توضیح می‌دهد چنانچه در ابتدای این مطلب بیان شد، در حالی که این آیه ربط و ارتباطی به آنچه مسلمان باید در نمازش بخواند ندارد چه نماز فرض چه نماز نافله.

اما دو حدیثی که قبلاً ذکر شد، مفهوم‌شان روشن است و آن‌هم اینکه نماز نمازگزار بدون خواندن سورۀ فاتحه صحیح نیست: «لا صلاة لمن لم یقرأ بفاتحه الكتاب».

و «من صلی صلاة لم یقرأ فیها بفاتحه الكتاب، فهي خداج، هي خداج هي خداج، غیر تمام»یعنی این نماز ناقص است و کسی که از نمازش رو گردانی کند و نمازش را ناقص کند، نماز نخوانده است و در این وقت نمازش باطل است چنانچه این ظاهر حدیث اول است.

وقتی این حدیث برای ما روشن شد، اولاً در این هنگام به احادیثی که در کتاب‌های حدیثی از رسول الله جروایت شده‌اند اطمینان داریم و ثانیاً به سندهای صحیح اعتماد می‌کنیم و دربارۀ احادیث رسول الله جو در سند صحیح احادیث شک و گمان به فلسفۀ این گفته‌هایی که امروزه می‌شنویم به خود راه نمی‌دهیم که می‌گویند: «به احادیث آحاد اعتنا و اعتماد نمی‌کنیم مادامی که در احکام فقهی نباشند، و آنچه دربارۀ عقاید از احادیث آحاد آمده باشد قبول میکنیم چون عقاید بر احادیث آحاد اقامه نمی‌شود»، این گمان آنهاست, در حالی که پیامبر جمعاذسرا به یمن ارسال کرد که اهل کتاب را به عقیدۀ توحید دعوت کند و او تنها یک نفر بود (بنابراین سخنان معاذ هم برای آنها حدیث آحاد بود).

و این مقدار توضیح کافی است برای مطلبی که می‌خواستم بیان کنم درباره اینکه: چگونه بر ما واجب است که قرآن کریم را تفسیر کنیم؟

وصلی الله وسلم وبارك علی نبینا محمد وآله وصحبه والتابعین لهم باحسان الی یوم الذین والحمدلله رب العالمین

[۱۳] تخریج المشکاه شماره (۱۶۴). [۱۴] صحیح الجامع (۷۳۸۹).