رمضان فرصتی برای تغییر

حکم کسی که روزه نگیرد

حکم کسی که روزه نگیرد

روزه گرفتن بر هر مسلمان مرد و زن بالغ و عاقل واجب است و ترک کردن آن بدون عذر و دلیل از گناهان کبیره است و اگر کسی واجب بودن آن را انکار کند کافر می‌شود.

*****

اما قسمت اصلی و مهم بحث مان اینجا است؛ چگونه از ماه رمضان به بهترین شکل استفاده کنیم؟

قبل از اینکه به مبحث اصلی وارد شوم؛ باید به این نکته اشاره کنم که اگر هر یک از ما بخواهد خودش را به چیزی عادت دهد لازم است که حد اقل ۴هفته بر روی آن تمرین داشته باشد. فرقی نمی‌کند که این تغییر در صفات اخلاق باشد یا انجام سنتی، یا ترک گناهی، یا برنامه ریزی و عادتی روزانه.

در طول یک شبانه روز آداب و سنت‌های زیادی وجود دارد که متأسفانه بسیاری از ما مسلمانان از آن غافل هستیم.

راه‌های خیر زیادی وجود دارد که ما را به بهشت می‌رساند ولی ما در انجام آن‌ها کوتاهی کرده و خیلی راحت از کنار آن‌ها می‌گذریم. عمرمان سریعاً می‌گذرد و ما هنوز برای آخرت مان توشه خوبی را آماده نکرده‌ایم.

هر یک از ما این سوال را ازخودش بپرسد:

آیا اگر الان ملک الموت جانمان را بگیرد، برای حساب و کتاب در محضر خداوند متعال آماده‌ایم؟

یا سؤالم را طوری دیگر طرح کنم:

آیا اگر بگویند خداوند متعال به ما تا یک ساعت دیگر دو فرصت انتخاب داده است:

۱- ملک الموت جانمان را بگیرد و به ملاقات خداوند متعال برویم.

۲- ۵۰ سال دیگر به عمرمان اضافه شود.

کدام یک را انتخاب می‌کنیم؟ آیا برای ملاقات با خداوند متعال حاضریم؟

پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ الله، عَزَّ وَجَلَّ، أَحَبَّ الله لِقَاءَهُ، وَمَنْ كَرِهَ لِقَاءَ الله كَرِهَ الله لِقَاءَه» [۱۰].

«کسی که ملاقات خداوند متعال را دوست داشته باشد، خداوند متعال هم ملاقات با او را دوست دارد و کسی که از ملاقات خدوند متعال کراهت داشته باشد، خداوند متعال هم از ملاقات با او کراهت دارد».

آیا جزء آن افرادی هستیم که ملاقات خداوند متعال را دوست داریم یا نه، بدمان می‌آید؟

آیا آنقدر عمل خیر در ترازوی اعمالمان است که توان ملاقات با خداوند متعال را داشته باشیم؟

آیا از گناهانی که کرده‌ایم توبه کرده‌ایم تا اگر با او ملاقات کردیم عرق شرمساری غرقمان نکند؟

آیا اصلاً دوست داریم با خداوند متعال ملاقات کنیم؛ یا نه نمی‌خواهیم بمیریم و دوست داریم فرصت دوم را انتخاب کرده و ۵۰ سال دیگر زندگی کنیم؟

ولی برادران و خواهران عزیزم! متأسفانه ما فرصتی برای انتخاب نداریم، نمی‌دانیم چه وقتی می‌میریم و به قول شاعر:

تزود من التقوى فإنك لا تدري
إذا جن ليلٌ هل تعيش الى الفجرِ

«به وسیله‌ی تقوا توشه‌ی راهت را جمع کن، چون تو نمی‌دانی که اگر شب تمام شد تا صبح زنده می‌مانی یا نه»

فكم من فتى أمسى وأصبح ضاحكاً
وقد نُسجت أكفانه وهو لا يدري

«چه بسیار جوانانی که شب را در حال خنده به صبح ‌رساندند، در حالی که کفنشان را برایش می‌دوزند و خودشان بی‌خبرند و نمی‌دانند»

وكم من صحيحٍ مات من غير علَّةٍ
وكم من سقيمٍ عاش حيناً من الدهر

«و چه انسان‌های سرحال و سالمی‌ که بدون علت مرده‌اند و چه بسیار آدم‌های مریضی که مدت زیادی زندگی کرده‌اند»

بعضی از ما نه در طول روز بلکه حتی ماه‌ها می‌گذرد، ولی به جدیت و درستی یادی از مرگ و قبر و جهنم و بهشت و پل صراط و حساب و نامه اعمال و محاسبه و ملاقات با خداوند متعال نمی‌کنیم.

آیا تا به حال شده است به راستی و درستی به عاقبت خودمان فکر بکنیم؟

چرا این مسئله برایمان خیلی عادی و ساده است؟ چرا مردن برایمان خیلی سخت و ناخوشایند شده است؟ چرا اصلاً به فکرش نیستیم؟ بترسیم از اینکه مثل یهود شده باشیم که خداوند متعال اینگونه مورد خطابشان قرار می‌دهد: ﴿يَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ يُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن يُعَمَّرَۗ[البقرة: ۹۶] «یکی از آنان دوست دارد که ۱۰۰۰ سال عمر کند، ولی اگر این عمر را هم بکند او را از عذاب جهنم نجات نمی‌دهد».

اگر ما هم ۱۰۰۰ سال عمر کنیم باز هم باید بمیریم.

﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ[آل عمران: ۱۸۵] «هر نفسی چشنده مرگ است».

ولی این مسئله‌ی بسیار مهم که هرشب باید به فکر آن باشیم و خودمان را برای ملاقات با آن آماده کنیم حتی به اندازه یک و عده غذا برایمان حساس و مهم نیست؟!

شما فکرش را بکنید؛ هرلحظه امکان دارد که بمیریم، یعنی تماماًبا دنیای انسان‌ها خداحافظی کنیم، تا ابد دیگر بازگشتی نخواهد بود. دیگر حتی فرصت یک عبادت را نخواهیم داشت. حتی یک سبحان الله گفتن، با مردن تماماً ارتباطمان با دنیا قطع می‌شود.

و ما هستیم و دنیای دیگر و زندگی ابدی؛ یا در بهشت یا در جهنم.

آیا تا به حال شده است به این قضیه به جدیت فکر کنیم؟

آیا به فکر محاسبه نفسمان افتاده‌ایم؟

آیا به فکر توبه از گناهانمان افتاده‌ایم؟

چقدر از دنیا و زینت دنیا می‌خواهیم؟

آیا از این زینت دنیا برای رضایت خدا استفاده کرده‌ایم؟

از مال و وقت و جوانی و بدن سالم‌مان سؤال می‌شود؟ چه جوابی آماده کرده‌ایم؟

باید بمیریم، نمی‌توانیم از مردن فرار کنیم.

عمر ما انسان‌های امروزی نهایتاً به ۱۵۰ سال می‌رسد و معمولاً بین ۶۰-۸۰ سال است.

اولاً نیمی ‌از عمرمان درخوابیم؛ می‌ماند ۵۰ سال. این زندگی دنیاست، یعنی هر شخصی واقعی ۵۰ سال در این دنیا زندگی می‌کند و بعد از آن مسئله‌ی بسیار مهم و حیاتی و حساس و خطرناک و سختی با او ملاقات می‌کند. می‌دانید چه چیزی را می‌گویم: مرگ... .

ولی آیا زندگی با مرگت پایان می‌یابد؟

خیر، تازه شروع شده است. تا اینجای کار فقط مقدمه بوده است؛ بعد از آن‌که ملک الموت جانمان را گرفت، که به خدا سخت و ناراحت کننده است؛ برزخ شروع می‌شود.

می‌دانید برزخ چیست؟

زندگی قبر! برزخ زندگی قبر است! تازه زندگی واقعیت شروع شده است.

هنگامی‌که تو را در قبر تاریک و تنگ قرار دادند؛ دو ملائکه به سراغت می‌آیند: که سه سؤال مهم از تو می‌پرسند:

۱- خدایت کیست؟

۲- پیامبرت کیست؟

۳- دینت چیست؟

اگر مسلمان باشی می‌توانی به راحتی و به اذن خداوند متعال جوابشان را بدهی. اگر مسلمان باشی، دو ملائکه با چهره‌ای بسیار زیبا به استقبالت می‌آیند و قبرت می‌شود باغچه‌ای از باغچه‌های بهشت؛ سرسبزی و نور و زندگی راحت و آسوده.

اما اگر پناه بر خدا، پناه بر خدا، پناه بر خدا کافر و یا منافق و یا فاسق و فاجر باشی؛ از جواب دادن به سؤال آن ملائکه‌ها عاجز خواهی ماند و دو ملائکه به استقبالت خواهند آمد که صورتشان وحشتاک است و وقتی نمی‌توانی جواب این سؤال‌ها را بدهی و هرگز نخواهی توانست آن وقت است که قبرت می‌شود گودالی از آتش؛ که حتی فکر کردن درباره‌ی آن حال و وضعیت، انسان را روانی می‌کند، ولی حتماً پیش خواهد آمد؛ چون این از جمله مسائل اساسی دینمان است.

اما آیا زندگی در همین جا پایان می‌یابد؟

خیر، تازه شروع شده است.

بعد از آن که عمر دنیا تمام می‌شود و همه‌ی انسان‌ها می‌میرند؛ روز قیامت شروع می‌شود، روز قیامت یک روز است ولی می‌دانید که چه مدت این روز طول می‌کشد؟

۵۰۰۰۰ سال. بله پنجاه هزار سال آن هم در شرایطی بسیار ناخوشایند و ناراحت. خورشید به انسان نزدیک می‌شود، همه‌ی انسان‌ها لخت مادرزاد و ختنه نشده هستند. ولی مسلمانان در آن روز حال و وضعیتشان بهتر و راحت‌تر از کافران و منافقان است. همه در فکر این هستند که کَی نوبت حساب و کتابشان خواهد آمد.

کَی منادی ندا می‌دهد: که فلان پسر فلان به سوی خداوند متعال پیش بیا.

سبحان الله چه صحنه‌ای خواهد بود؛ عریان و برهنه؛ هیچ لباسی به تن نداری. هیچ زن و مردی لباسی به تن ندارند.

مستقیماً با خداوند متعال حرف می‌زنند، هیچ مترجمی‌نیست، فقط یک پرده بین ما و خداونداست؛ چون هنوز نمی‌توانیم او را ببینیم تا اینکه خدا نصیبمان کند و به بهشت برویم.

بعد یکی یکی خداونداز کارهایت در دنیا می‌پرسد.

به تو جوانی دادم آن را درچه راهی صرف کردی؟

به تو پول و مال دادم، چگونه آن ‌را بدست آوردی و خرج کردی؟

به تو صحت و بدنی سالم دادم، در چه راهی آن را فرسوده و پیر کردی؟

به تو چشم و زبان و گوش و عقل و شعور و فهم دادم، آیا من را آنگونه ‌که گفتم و امر کردم عبادت نمودی؟

آیا زندگی بسیار بسیار کوتاه و موقتی دنیا را تقدیم رضایت من و دین من کردی؟

برای بهشت چه کارهایی انجام دادی؟

برای اینکه تو را به جهنم نبرم از گناهانی که از آن نهی کرده بودم دوری کردی؟ یا اگر گناهی کردی فوراً از آن توبه کردی؟

آیا در دنیا به خاطر به دست آوردن رضایت من صبح را به شب می‌رساندی یا نه؟

به پیامبرم محمد ج ایمان آوردی؟

آیا دستوراتش را اجرا کردی؟

آیا گفته‌های من یعنی قرآن را خواندی و آن را در زندگیت عملی نمودی؟

ای کسانی که طالب بهشتید، چنین روزی در انتظارمان است و باید جواب‌گوی اعمالمان باشیم.

اما بعد از حساب و کتاب اگر مسلمان واقعی بوده باشی و اعمال نیکو انجام داده‌ای و از گناهان دوری کرده‌ای، خداوند ترازوی حسنات و خوبی‌هایت را سنگین خواهد کرد.

بعد نامه‌ی قبولی را به دست راستت می‌دهد، بعد به سمت پل خطرناک صراط به راه می‌افتی. البته تو که نامه‌ی عملت به دست راستت است، إن شاء الله مشکلی نخواهی داشت.

چون خداوند به اندازه عمل صالح و خوبت به تو نور می‌دهد، چون مسیر پل صراط تاریک است.

اگر از آن رد شدی، می‌ماند اینکه به بهشت وارد شوی، آن هم بعد از آنکه سرور و سیدمان محمد ج درِ بهشت را بزند و او اول وارد شود، بعد امتش پشت سر او وارد خواهند شد و بعد امت‌های دیگر.

اما اگر خدایی نکرده نامه‌ی اعمالت را به دست چپت بدهند و از حساب خداوند متعال پیروز نشوی، پناه بر خدا در زیر پل صراط، جهنم می‌خواهد تمامی انسان‌ها را ببلعد، اصلاً سیر نمی‌شود. شعله‌هایش حتی برخی از بهشتیانی که ایمانشان ضعیف بوده ولی نامه‌ی اعمالشان را به دست راست گرفته‌اند و از آن رد شده‌اند را می‌گیرد؛ چه برسد به کافر و منافق و مسلمانی که به خاطر گناهان و توبه نکردن از آن نامه‌ی اعمالش را به دست چپش داده اند. پناه بر خدا به جهنم وحشتناک و سخت می‌افتد.

به خدا به زبان آوردنش آسان است ولی خیلی خیلی و حشتاک است و حتماً باید منتظر چنین لحظات و چنین مسائلی باشیم.

اما در آن طرف اهل بهشت تا ابد در ناز و نعمت‌اند؛ مرد و زن.

بهشتی زیبا با کاخ‌ها و قصرهای زیبا و بسیار بزرگ، که آجرهایش یک در میان طلا و نقره است و ملات آن زعفران است.

غذاهای لذیذ و خوشمزه و نوشیدنی‌های گوارا از عسل و شراب بهشتی و شیر و آب‌هایی که اصلاً به ذهن هیچ کسی نرسیده است. اصلاً بشر تا به حال اینچنین چیزی را ندیده است. اصلاً به فکر و قلبمان خطور نکرده است.

زن‌هایی بسیار زیبا و قشنگ؛ به نام حوریان بهشتی، به استقبالت می‌آیند. البته این را بگویم که زنان و دختران مسلمان که به بهشت می‌روند از حوریان بهشتی بسیار بسیار زیباترند.

و اگر زنی شوهر کرده بود و شوهرش اهل بهشت بود؛ هردو مثل زندگیشان در دنیا با هم خواهند بود.

دختران مسلمان هم که به همان صورت دوشیزه و مجرد مانده‌اند به ازدواج پسران مسلمان و دیگر مردان مسلمان بهشتی درخواهند آمد.

زندگی لذت بخش و زیبا، هیچ ناراحتی و نگرانی و غم و پریشانی و مریضی و اندوهی وجود ندارد، فقط لذت و خوشی و خرمی؛ به شکلی که انسان از آن سیر نمی‌شود و تا ابد در بهشت خواهی بود؛ در کنار سرورمان محمد ج

در کنار سایر پیامبران بزرگوارمان. در کنار اصحاب و یاران سایر پیامبران و در کنار صحابه‌ی پیامبر ج

در کنار سایر مسلمانان؛ با زندگی غیر قابل و صفی که زبان از بیان آن عاجز است با هم خواهیم بود.

إن شاء الله

برادران و خواهران مسلمان!!

بیایید کمی بیشتر به فکر عاقبت خود باشیم.

ما می‌توانیم بهشت را بدست آوریم و از جهنم دور شویم و می‌توانیم رضایت خداوند متعال را بدست آوریم؛ اما چگونه؟

ایمان به خداوند؛ سپس استقامت و پایداری بر آن.

مگر چند سال زندگی خواهیم کرد؟ بگذارید این ۵۰ سال زندگی را در خدمت خدا و به دست آوردن رضایتش سپری کنیم. به خدا هم در دنیا از زندگی لذت خواهیم برد و هم درقیامت.

بگذارید ایمانمان فقط حرف و شعار نباشد. امروز مسلمان باشیم و فردا که سختی و مصیبتی بر ما وارد شد ناسپاسی خدا را بکنیم.

امروز از گناه دوری کنیم ولی فردا بگوییم: سخت است من نمی‌توانم.

خودت مقایسه کن:

زندگی ۴۰ سال در برابر ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ و ملیاردها صفر دیگر.

به خدا ارزش این را دارد که به خاطر رضایت خدا تکه تکه شویم و در آتش انداخته شویم.

به خدا ارزشش را دارد که جان و مال و وقت و زندگیمان را فدایش کنیم.

بهشت به دست می‌آید ولی باید:

اولاً: مسلمان باشی.

دوماً: اعمال صالح انجام دهی.

سوماً: از اعمال منکر و حرام دوری کنی.

چهارم: تا سر مرگت بر آن پایدار باشی و بر آن از این دنیا بروی.

و رمضان این ماه مبارک، فرصتی است برای اینکه این مسیر را با جدیت شروع کنیم. پس محکم آن را بگیرید و با آمادگی کامل به استقبال آن برویم.

پس در این ۳۰ روز ماه رمضان ما می‌توانیم خودمان را به چند چیز عادت دهیم و آنان را جزء مهمی ‌از زندگیمان قرار دهیم.

- عبادات روزانه

- آداب و سنت‌های روزانه

- ترک گناهان

ان‌شاءالله سعی می‌کنم در این کتاب برنامه‌ای عملی برای پر کردن اوقات و استفاده صحیح و شرعی از وقت که ارزشش از طلا هم بیشتر است را ارائه دهم.

این برنامه برای رمضان و غیر رمضان است و بلکه رمضان باید مقدمه‌ای باشد برای موفقیت و ثبات و پایداری در ماه‌های بعد.

[۱۰] صحيح مسلم.