مؤذن رسول الله - بلال بن رباح

مؤذّن رسول الله

مؤذّن رسول الله

بلال‏‏‏س در تمامی غزوات النبی ج و جنگ‌ها عليه كفّار و مشركين شركت فرمود. بلال اسب سواری پيشتار و مهربانی جنگجو و بی‌پروا بود. او وقتی رسول‌ الله‌ ج در فكر وسيله‌ای برای آگاه کردن مردم از اوقات نمازهای پنجگانه بود، بعضی از صحابه ش رای آنان ايجاد زنگ و ناقوس چون نصاری بود و عده‌ای ديگر بوق را پسنديدند كه يهود در مواقع عبادت خود از آن استفاده می‌كنند. ولی رسول‌الله عليه‌الصلاة‌والسلام چنین نظریاتی را نپسندید و در همين گفتگو بودند كه يكی از اصحاب كه اسمش: عبدالله بن‌زيدس، بود خدمت رسول‌اكرم ج مشرّف شد و عرض كرد: هاتفی در خواب كلماتی به وی آموخته است و آن كلمه‌ها را بيان نمود. پس از حضرت عبدالله بن‌زيدس در همان مجلس حضرت‏عمر بن‌خطاب س خدمت رسول‌اعظم شرفياب شد و به عرض رسانيد همان آوازی كه در خواب، عبدالله را أذان آموخته است مرا با همان كيفيت آموزش داده است و براين مطلب سوگند ياد كرد كه باعث مسرّت و سرور خاطر پیامبر اکرم ج و پيشوای بشريت شد و علامت خوشنودی و خرسندی در چهرۀ شريف رسول‌اكرم ج آشكار گشت؛ پس رسول‌الله عليه‌الصلاة‌والسلام از عبدالله‌ بن‌زيد خواست كه صيغه أذان را به بلالس بياموزد؛ چون بلال از صدا و آواز خوشی بهره‌مند بود.

از آن روز آواز ملايم و دلچسب بلال اين نشيد عظيم الهی را به گوش مسلمين می‌رساند، و اوج اين عظمت روز فتح مكه مكرمه بود كه بلال بر پشت بام كعبه مشرّفه رفت از آنجا أذان گفت و مردم را به‏سوی عبادت خدای بزرگ دعوت نمود. روزی كه بُت‌ها شكسته شدند و بساط بُت‌پرستی در مكه مكرمه برچيده شد و در بيت‌الله‌ الحرام مسلمين و بندگان خدای بزرگ جل شأنه برای عبادت و بندگی خدا به نماز ايستادند.

وقتی پیامبر ج محمدبن‌عبدالله ج به رفيق اعلی پيوست و از دنيا رحلت فرمود و همه را اندوهبار و غمگين گردانيد، بلالس از شدت غم و اندوه از گفتن اذان بعد از رسول‌اكرم‏ ج امتناع ورزيد، و خودداری از گفتن اذان مدت مديدی طول كشيد. بلال برای آموختن تعاليم اسلامی به مسلمين شام به دمشق منتقل شد و در مساجد دمشق جلسات درس و بحث به وجود آورد كه دانش‌پژوهان از حَلَقات درس ايشان مستفيذ می‌شدند.

بلال در يكی از شب‌ها حضرت رسو‌ل‌اكرم‌ ج را به خواب می‌بيند كه از دوری وی گلایه می‌فرمايند. بلال با شتابزدگی از خواب بيدار می‌شود و فوراً بدون اينكه همسرش را مطلع سازد، به‏سوی مدينةالنبی ج با يكی از كاروان‌ها حركت می‏كند.

در مدينه منوره ميهمان دو سرور ما، سيدنا حسن و سيدنا حسينب نوه‌های بزرگوار رسول‌اكرم ج می‌شود، آمدن بلال برای سبطی الرسول چون آب آسمانی بود كه برايشان فرود آورد شود و از ديدار بلال، موذّن جد بزرگوار خود بی‌نهايت خوشحال و مسرور می‌شوند. و در فجر شبی كه بلال به مدينه منوّره رسيده بود، سروران ما حسن و حسين پافشاری كردند كه بلال اذان صبح گويد.

بعد از اصرار سروران شباب اهل جنت، آواز خوش و ملايم بلال خفتگان مدينه منوره را از خواب بيدار كرد و با اين صدای ملايم و دلچسب همه جا خشوع و خضوع وصف‌ناپذير حكم‌فرما شد.

چه مردم آوازی را به گوش می‌شدنيد كه خاطرات شيرين ايام رسول الله ج را زنده می‌كرد. ياد روزهایی كه رسول‌اكرم صلوات‌الله‌ وسلامه‌عليه تشريف داشتند خاطرۀ روزهایی كه چشم‌هايشان به ديدار سرور كائنات منوّر می‌گشت. آن روزهای پر بركت را به خاطر آوردند و براثر اين خاطره‌ها و فقدان قائد اعظم و پيشوای بزرگ ج گريه بسياری سر دادند.

و با تذكّر خاطرات آن ايّام ناله و زاريشان شدت گرفت و برای تسكين و استمالت خود به بلال روی آورده بر وی سلام گفتند.

بلال مدتی در مدينه منوره ماند و دوباره به دمشق مراجعت فرمود و در حين سفر سختی‌های بسياری بر صحابی بزرگ عارض گشت و تب بر وی شدید شد و با زحمت و مشقت به منزل خويش در دمشق وارد شد.

چندی همسرش برای پرستاری شوهر خود شب‌ها بيداری كشيد و خواب را بر خويش حرام گردانيد. تا اينكه لحظۀ فراق و ساعت هجران فرا رسيد و روح آزاده آن بزرگوار و آزاد مرد، آن مجاهد راه خدا، آن راد مرد تاريخ انسانيت، با ايمان كامل و مطمئن به‏سوی پروردگارش عروج نمود و اسم بلال راد مرد، در تاريخ در رديف مردان بزرگ و جاويدان ثبت گرديد.

رضي‌الله عنك يا بلال و جزاك الله عن الإسلام خيرالجزاء و قرآن مجيد، كتاب آسمانی درباره اين بندگان عزيز و محبوب خدا می‌فرمايد:

﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي٣٠[الفجر: ۲۷-۳۰].

«ای روح آرام یافته.*به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی‌که تو از او خوشنودی و او از تو خشنود است.*پس در زمرۀ بندگان (خاص) من در آی.*و به بهشت من وارد شو».