بررسی چگونگی سجده رفتن از قیام نماز

ترجیح بین آرا

ترجیح بین آرا

همچنانکه در این بحث‌ها مشاهده کردیم، اصح در مورد چگونگی به سجده رفتن، گذاشتن زانوها قبل از دست‌ها می‌باشد؛ و همانطور که دیدیم در مورد جلو افتادن دست‌ها قبل از زانوها، حدیث صحیحی از رسول الله  ج و هیچیک از صحابه نداریم.

همچنین اینکه عده‌ای گفته‌اند منسوخ می‌باشد، آن‌ها هم دلیلی برای این گفته خود ندارند.

و آن‌هایی که قائل به تخییر و برابری هر دو حالت می‌باشند، دلیل این‌ها هم چندان قوی نمی‌باشد، چرا که تخییر موقعی درست است که راجحیت دو طرف برابر و مساوی باشد؛ اما همچنانکه خواهیم دید این برابری و تساوی موجود نمی‌باشد.

اما در نزد ما قول راجح این می‌باشد که نماز گذار به هنگام سجده رفتن، اول زانوهایش را به زمین بگذارد و سپس دست‌هایش را؛ و علت این ترجیح ما چند دلیل می‌باشد که عبارتند از:

دلیل اول) همچنانکه دیدیم از صحابه  ش هیچ روایتی با سند مقبول در مورد گذاشتن دست‌ها قبل از زانوها وجود ندارد؛ اما از عمر  س با اسناد درستی روایت شده که هنگام سجده رفتن اول زانوهایش را قرار می‌داده است؛ البته از ابن مسعود و ابن عمر  ب روایتی هم آمده است که ضعیف می‌باشند؛

امام طحاوی  / از ابن مسعود  س روایت می‌کند:

«حدثنا أبو بكرة قال: حدثنا أبو عمر الضرير قال: أنا حماد بن سلمة أن الحجاج بن أرطاة أخبرهم قال: قال إبراهيم النخعي حفظ عن عبد الله بن مسعود  س: "أن ركبتيه كانتا تقعان إلى الأرض قبل يديه"».[٨١]

حجاج بن ارطأه: امامان ابو حاتم و ابن خزیمة و عجلی و ابو زرعه و ابن المبارک و بزار و ابن الخراش می‌گویند: «صدوق مدلس»، امام احمد می‌گوید: «من حفاظ الحدیث»، امام یحیی بن معین می‌گوید: «صدوق و لیس بالقوی و مدلس»، امام شعبة می‌گوید: «حافظ و یثنی علیه»، امام ذهبی می‌گوید: «احد الاعلام علی لین فیه» امام ابن حجر می‌گوید: «صدوق کثیر الخطأ و التدلیس»، امام ساجی می‌گوید: «صدوق سیء الحفظ و مدلس»، امام نسایی می‌گوید: «لیس بالقوي»[٨٢] امام دار قطنی می‌گوید: «لا یحتج به»، و درجه‌اش نزد ما «ثقة یغلط و کثیر التدلیس» می‌باشد و در اینجا گفته که «قال»؛ لذا تهمت تدلیس وی بر طرف نشده است.

لذا سند این روایت به علت تدلیس حجاج ضعیف می‌باشد.

و امام ابن ابی شبیه  / هم روایت می‌کند:

«حدثنا يعقوب ابن إبراهيم عن ابن أبي ليلى عن نافع عن ابن عمر "أنه كان يضع ركبتيه إذا سجد قبل يديه ويرفع يديه إذا رفع قبل ركبتيه"».[٨٣]

و محمد بن عبدالرحمن بن أبی لیلی بیشتر به ضعف بودن نزدیک می‌باشد.[٨٤]

و امام ابن شبیه  / با سند صحیح روایت می‌کند:

«حدثنا يعلى عن الاعمش عن إبراهيم عن الأسود "أن عمر كان يقع على ركبتيه"».[٨٥]

حال که از یکی از کبار صحابه اینگونه نقل شده، در حالی که این بزرگوار روزی پنج بار پشت سر رسول الله  ج در حضر و سفر نماز خوانده و سخن مخالفی از سایر صحابه هم روایت نگردیده است، آیا منطقی است که پیامبر  ج را ندیده باشد و یا دیده باشد اما مخالف پیامبر  ج عمل کند؟

اگر سخنی مخالف ایشان از صحابه بود می‌گفتیم پس حجیت ندارد و اجتهاد کرده‌اند یا اگر حدیث صحیحی بود می‌گفتیم حدیث به آنان نرسیده است اما حالا چه؟

دلیل دوم) در صفحات قبل این دلیل را گفته‌ام برای تذکر و یاد آوری نقل آن سودمند می‌باشد؛

امام ابو داود  / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نَافِعٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنٍ، عَنْ أَبِي الزِّنَادِ، عَنِ الْأَعْرَجِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «يَعْمِدُ أَحَدُكُمْ فِي صَلَاتِهِ، فَيَبْرُكُ كَمَا يَبْرُكُ الْجَمَلُ».[٨٦]

ابو هریره  س می‌گوید که پیامبر  ج فرمودند: می‌بینم که بعضی از شما در نماز مانند شتر زانو می‌زند.

در این حدیث رسول الله  ج از تشابه به شتر در هنگام پایین رفتن نهی کرده‌اند و سیاق لفظ و کلام همچنانکه معلوم می‌باشد: «يَعْمِدُ أَحَدُكُمْ فِي صَلَاتِهِ، فَيَبْرُكُ كَمَا يَبْرُكُ الْجَمَلُ». پیامبر  ج از تشابه ظاهری نهی کرده‌اند که مانند شتر به پایین نرویم. حال اگر ما به شتری در هنگام پایین رفتن دقت کنیم و سپس به دو نماز گذار که یکی اول دست‌هایش را زمین می‌گذارد و دیگری اول زانوهایش را قرار می‌دهد نگاه کنیم؛ کدام یک شبیه پایین رفتن شتر می‌باشد؟

آنچه بدیهی است و هر فردی چه عالم یا جاهل و چه کودک و بزرگ در این نگاه کردن می‌فهمد، تشابه آن با فردی است که اول دست‌هایش را به زمین می‌گذارد.

و پیامبر  ج در اینجا از تشابه ظاهری نهی کرده‌اند و متأسفانه وقتی به کتب بعضی فقها نگاه کردم، بعضی سعی کرده‌اند که بفهمانند که زانوی شتر در پاهایش می‌باشد و عده‌ای دیگر هم گفته‌اند که زانوی شتر در دست‌هایش می‌باشد و هر کدام برای این حرف خود به لغت عرب استناد کرده‌اند. مثلا برای اثبات اینکه زانوی شتر در دست‌هایش می‌باشد گفته‌اند: در لسان العرب[٨٧] و تهذیب اللغة[٨٨] آمده است که زانوی شتر در دست‌هایش قرار دارد.

عده‌ای هم مانند امام ابن القیم  / برای اینکه ثابت کنند زانوی شتر در پاهایش می‌باشد گفته‌اند:

اهل لغت همچنین معنایی را از زانو نمی‌داند و این قول نادرست می‌باشد.[٨٩]

و یا امام طحاوی با سند صحیح از امام ابراهیم نخعی  / روایت می‌کند:

«حدثنا إبراهيم بن مرزوق بن دينار قال، حدثنا وهب بن جرير عن شعبة عن مغيرة قال: "سألت إبراهيم عن الرجل يبدأ بيديه قبل ركبتيه إذا سجد فقال أو يضع ذلك إلا أحمق أو مجنون"».[٩٠]

مغیرة بن مقسم می‌گوید از ابراهیم نخعی  / در مورد اینکه فردی هنگام سجده رفتن اول دست‌ها را بر زمین می‌گذارد پرسیدم؛ و ایشان گفتند: مگر جز انسان احمق یا دیوانه کسی این کار را انجام می‌دهد!

اما انصاف بر این است که: عده‌ای از تابعین زانوی شتر را در دست‌هایش می‌دانند و عده ای دیگر هم زانوی شتر را در پاهایش می‌دانند و علمای لغت هم در این مورد مختلفند؛ لیکن اینان گویی فراموش کرده‌اند که پیامبر  ج از تشابه ظاهری به شتر نهی کرده‌اند و دانستن اینکه زانوی شتر در کجا قرار دارد، نباید مانع عدم تشابه به شتر گردد و اصلاً حدیث ربطی به اینکه زانوی شتر کجا قرار دارد ندارد و باید مانند شتر به پایین نرویم. و پیامبر  ج در بعضی از قسمت‌های دیگر نماز از تشابه ظاهری به سایر حیوانات نهی کرده‌اند، مثلاً امام مسلم  / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُمَيْرٍ، حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ يَعْنِي الْأَحْمَرَ، عَنْ حُسَيْنٍ الْمُعَلِّمِ، ح قَالَ: وَحَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ - وَاللَّفْظُ لَهُ - قَالَ: أَخْبَرَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْمُعَلِّمُ، عَنْ بُدَيْلِ بْنِ مَيْسَرَةَ، عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ َيَنْهَى أَنْ يَفْتَرِشَ الرَّجُلُ ذِرَاعَيْهِ افْتِرَاشَ السَّبُع».[٩١]

عائشه  ل می‌گوید: پیامبر  ج نهی کردند که در سجده نماز مانند درندگان دست‌ها را پهن نماییم.

و در اینجا می‌بینیم که پیامبر  ج از تشبه ظاهری به پهن کردن دست‌ها هنگام نماز مانند درندگان نهی کرده‌اند.

و امام ابو یعلی  / با اسناد صحیح روایت می‌کند:

«أخبرنا هاشم بن القاسم وسعيد بن الربيع قالا: حدثنا شعبة عن قتادة قال: سمعت أنس بن مالك يقول قال: رسول الله  ج: "اعتدلوا في الركوع ولا يبسط أحدكم ذراعيه بساط الكلب"».[٩٢]

انس بن مالک  س می‌گوید: پیامبر  ج فرمودند که در رکوع آرام بگیرید و (در سجده) ساعدهایتان را مانند ساعدهای سگ‌ها پهن نکنید.

و در اینجا از تشابه به سگ‌ها نهی کرده‌اند.

و امام احمد  / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ:"...نَهَانِي عَنْ نَقْرَةٍ كَنَقْرَةِ الدِّيكِ، وَإِقْعَاءٍ كَإِقْعَاءِ الْكَلْبِ، وَالْتِفَاتٍ كَالْتِفَاتِ الثَّعْلَبِ"».[٩٣]

ابو هریره  س می‌گوید که: پیامبر  ج مرا نهی کردند که در نماز مانند خروس نوک بزنم (کنابه از تند نماز خواندن می‌باشد) و مانند سگ بشینم (یعنی مقعد فرد بر زمین باشد و کف دو پایش را به زمین بگذارد و ساق‌هایش را راست کند) و مانند روباه نگاه کنم (کنابه از گناه کردن به اطراف می‌باشد).

راویان این حدیث «ثقة» می‌باشند جز شریک بن عبدالله نخعی که «حسن الحدیث»[٩٤] و یزید بن ابی زیاد که «ضعیف»[٩٥] می‌باشد؛ اما برای یزید بن ابی زیاد متابعه‌ای در سنن کبری امام بیهقی  / آمده است؛ لذا اسناد این حدیث حسن می‌گردد:

«أخْبَرَنَا أبُو طَاهِرٍ الْقَقِيهُ حَدَّثَنَا أبُو الْحَسَنْ عَلِيُّ بْنُ إبْرَاهِيْمَ بْنِ مُعَاوِيَةَ النيسَابُورِيُّ أخْبَرَنَا أحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ الْعُطَارِدِيُّ حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ عَنْ لَيْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ أبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَال: ... وَنَهَانِي  ج عَنْ الالْتِفَافِ فِي صَلَاتِي الْتِفَاتِ الثَّعْلَبِ، أوْ أقْعِىَ إقْعَاءَ الْقِرْدِ، أوْ أنْقُرَ نَقْرَ الدِّيْكِ».[٩٦]

و راویانش «ثقة» می‌باشند، جز لیث بن ابی سلیم که «ضعیف»[٩٧] می‌باشد، ولی برای متابعه یزید بن ابی زیاد کافی است حدیثش را حسن می‌کند و احمد بن عبدالجبار عطاردی: امام ابن حجر می‌گوید: «ضعیف و سماعه لسیره صحیح»، امام ذهبی می‌گوید: «الشیخ المعمر المحدث» و در جایی دیگر می‌گوید: «صدوق فی روایته»، امام حاکم می‌گوید: «لیس بالقوی ترکه ابن عقده»، امام ابو حاتم می‌گوید: «لیس بالقوی»، امام ابن عدی می‌گوید: «لا یعرف له حدیث منکر وإنما ضعفوه أنه لم یلق من یحدث عنهم»، امام سری بن یحیی می‌گوید: «ثقة»، امام دارقطنی می‌گوید: «لا بأس به»، امام خطیب بغدادی می‌گوید: «حسن حاله و تجوز روایته لأنه وثق وعدل»، امام ابن حبان او را در ثقات آورده است و می‌گوید: «گاهی مخالف ثقات روایت می‌کند»، امام خلیلی می‌گوید: «لیس في حدیثه مناکیر، لکنه روي عن القدماء فاتهموه لذلك»[٩٨] و در نزد ما هم «حسن الحدیث» می‌باشد.

و امام نسایی با سند صحیح روایت می‌کند:

«أخْبَرَنَا عَمْرو بْنِ عَلِيٍّ قَال: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، عَنْ مِسْعَرٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللهِ بْنِ الْقِبْطِيَّةِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: كُنَّا إِذَا صَلَّيْنَا خَلْفَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قُلْنَا: يَعْنِي الْإِشَارَةَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَابَةِ، السَّلَامُ عَلَيْكُمْ، السَّلَامُ عَلَيْكُمْ، فَقَالَ لَنَا يَعْنِي النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَرْمُونَ بِأَيْدِيهِمْ فِي الصَّلَاةِ كَأَنَّهَا أَذْنَابُ الْخَيْلِ الشُّمْسِ، أَلَا يَكْفِي أَحَدَكُمْ أَوْ أَحَدَهُمْ أَنْ يَضَعَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ يُسَلِّمَ عَلَى أَخِيهِ مِنْ عَنْ يَمِينِهِ، وَعَنْ شِمَالِهِ».[٩٩]

جابر بن سمره  س می‌گوید: ما زمانیکه پشت سر پیامبر  ج نماز می‌خواندیم، در هنگام اتمام نماز همراه السلام علیکم دست‌هایمان را هم بالا می‌بردیم گویی که سلام می‌کنیم؛ پس پیامبر  ج به ما گفت: چه شده که می‌بینم عده‌ای هنگام اتمام نماز دست‌هایشان را مانند دم اسب‌ها تکان می‌دهند؟ کافی است که دست‌هایتان روی زانوهایتان باشد و از طرف راست و چپ سلام دهید.

حال وقتی ما خوب به این احادیث نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که پیامبر  ج نهی کرده‌اند که در نماز حالاتی به خود بگیریم که به حیوانات شبیه باشد و لازم نیست که بفهمیم که نوک خروس، ذراع سگ، عقب درندگان، دم اسب، گردن روباه و زانوی شتر کجا می‌باشند؛ بلکه باید ببینیم که آن‌ها این افعال را چطوری انجام می‌دهند و سپس مخالف آن‌ها عمل کنیم؛ و گرنه ما دم یا نوک نداریم که مخالف دم و نوک آن‌ها انجام دهیم؛ بلکه هدف پیامبر  ج عدم تشبه ظاهری بوده است.

البته در نزد من این خلط و اشتباه این علما ناشی از عدم علم به نقاط ضعف این دو روایت بوده و هدف آن‌ها این بوده که حتما یکی از دو روایت را تصحیح کنند و اگر ضعف این قسمت از روایت را با نهی از تشابه ظاهری کنار هم می‌گذاشتند، به این نتیجه می‌رسیدند؛ اما آن‌ها فقط به این توجه کرده‌اند که زانوی شتر کجا قرار دارد تا مانند وی زانو نزنیم. اما این نکته را فراموش کرده‌اند که پیامبر  ج از تشابه ظاهری پایین رفتن نهی کرده‌اند و نه تشابه قرار دادن زانو.

دلیل سوم) امام ابن ابی خیثمه  / روایت می‌کند:

«حدثنا الْعَلَاءُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْالکوفی أبو الحسن، ومنزله بفید، قال: حدثنا حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ، عَنْ عَاصِمٍ الْأَحْوَلِ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: "رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَبَّرَ فَحَاذَى بِإِبْهَامَيْهِ أُذُنَيْهِ، ثُمَّ رَكَعَ حَتَّى اسْتَقَرَّ كُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِي مَوْضِعِهِ، وَرَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى اسْتَقَرَّ كُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِي مَوْضِعِهِ، ثُمَّ انْحَطَّ بِالتَّكْبِيرِ حَتَّى سَبَقَتْ رُكْبَتَاهُ يَدَيْهِ».[١٠٠]

انس  س می‌گوید که پیامبر  ج را دیدم که تکبیر را گفتند و دست‌هایشان را تا موازات گوش‌هایشان بالا آورند، سپس به رکوع رفتند تا اینکه هر کدام از مفاصلشان آرام گرفت و سپس سرش را بلند نمودند تا اینکه همه‌ی مفاصل بدنشان سر جای خود قرار گرفت، سپس با گفتن تکبیر به سجده رفتند و زانوهایش جلوی دست‌هایشان افتاد.

راویان این حدیث همگی «ثقة» می‌باشند، جز علاء بن اسماعیل العطار که تعدیل نشده است و مجهول العدالة می‌باشد؛ اما عینش معلوم می‌باشد و در نزد ما انسان مسلمان اگر عینش معلوم باشد و مجهول العین نباشد اصل بر «صدوق و حسن الحدیث» بودن می‌باشد و امام حاکم  / و امام ذهبی  / روایت وی را بر شرط شیخین تصحیح کرده‌اند[١٠١] که غلو می‌باشد و احادیثش در درجه حسن می‌باشد و نه صحیح؛ لذا سند این حدیث نزد ما حسن می‌باشد.

البته هرچند این روایت صریح بر دلیل ما نمی‌باشد؛ اما موجب تقویت ادلّه مورد ترجیح ما می‌شود و چون مخالفان ما دلیل صحیحی برای قول خود ندارند، لذا آنان به هیچ وجه نمی‌توانند به این روایت استناد کنند.

در اینجا باید به نکته‌ای اشاره کنیم: بعضی از علماء، احادیث تقدیم دست را با توجه به اینکه دو روایت می‌باشند، تقویت کرده‌اند و گفته‌اند این دو روایت، متابعه قوی برای یکدیگر می‌باشند، اما ما هم می‌گوییم که: اگر شما دو روایت برای متابعه آورده‌اید، ما هم چندین روایت را در آن قسمت آورده‌ایم و اگر کسی آن‌ها را ملاحظه کند می‌بیند که احادیثی که برای تقدیم زانوها آمده‌اند برای متابعه بیشتر قوی هستند.

لیکن ما مطلقا متابعات اینگونه را نمی‌پذیریم و اگر متابعات در یک قسمت از سند باشند آن را مقبول می‌دانیم که إن شاءالله در مورد آن تألیفی جداگانه بنویسم تا میزان صحت قول ما معلوم گردد. و اگر در اینجا بحث متابعات پیش بیاید، به علت تعدد روایات باز هم قول ما را در مورد تقدیم زانوها تأیید می‌کند. اما چون اینگونه متابعات را از نظر علمی و حدیثی نمی‌پذیریم، لذا بحثی از متابعات در موردش به میان نمی‌آوریم و إن‌شاء الله اگر خداوند توفیق دهد، در بحثی دیگر به متابعات می‌پردازیم.

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.

[٨١]- طحاوی، شرح معاني الآثار (ج١ ص٢٥٦).

[٨٢]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج٢ ص١٩٦) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج٢ ص٣٧٨) / عجلی، معرفة الثقات (ج١ ص٢٨٤) / ابن أبی حاتم، الجرح والتعدیل (ج٣ ص١٥٤) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج١ ص٤٥٨).

[٨٣]- ابن ابی شیبه (ج١ ص٢٩٥).

[٨٤]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج٩ ص٣٠١) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش٦٠٨١).

[٨٥]- ابن ابی شیبه (ج١ ص٢٩٤) / طحاوی، شرح مشكل الآثار (ج١ ص٢٥٦).

[٨٦]- ابو داود (ش٨٤١) / بیهقی، سنن کبری (ش٢٧٤٢) / نسایی (ش١٠٩٠).

[٨٧]- ابن منظور، لسان العرب (ج١ ص٤٣٢).

[٨٨]- ازهری، تهذیب اللغة (ج١٠ ص٤٣٢).

[٨٩]- ابن القیم، زاد المعاد (ص٨٧).

[٩٠]- ابن ابی شیبه (ج١ ص٢٩٥) / طحاوی، شرح معاني الآثار (ج١ ص٢٥٦).

[٩١]- مسلم (ش١١٣٨).

[٩٢]- ابو یعلی (ش١٣٢٢).

[٩٣]- احمد (ش٨١٠٦).

[٩٤]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج٤ ص٣٣٣).

[٩٥]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج١١ ص٣٢٩).

[٩٦]- بیهقی، سنن کبری (ش٢٨٤٩).

[٩٧]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج٨ ص٤٦٥).

[٩٨]- ذهبی، سیر أعلام النبلاء (ج١٣ ص٥٧) / ابن حبان، الثقات (ج٨ ص٤٥) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج٢ ص٦٢) / ابن عدی، الکامل (ج١ ص١٩١) / خطیب بغدای، تاریخ بغداد (ج٤ ص٢٦٢) / ابن حجر، تهذیب التهیب (ج١ ص٥١) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش٦٤).

[٩٩]- نسایی (ش١٣١٨) بیهقی، سنن کبری (ش ٣٠٨٠ – ٣١٠١ - ٣١١١) / المعجم الأوسط (ش ٨٥٩) / المعجم الكبير (ش ١٨٣٦ - ١٨٣٩) / احمد (ش ٢٠٨٠٦ - ٢٠٩٧٢).

[١٠٠]- بیهقی، سنن کبری (ش٢٧٣٨) / مستدرک (ش٨٢٢) / دار قطنی (ج١ ص٣٤٥) / ابن ابی خیثمة، التاریخ الکبیر (ج١ ص٥٥) / ضیاء المقدسی، احادیث المختارة (ش٢٣١٠).

[١٠١]- مستدرک (ش٨٢٢).