هرکس قابل به بدعت حسنه باشد، دست به تشریع زده است
تقسیم بدع به خوب و بد و به پسندیده و ناپسند تقسیمی است که هیچ گونه مستند شرعی ندارد. و چگونه میتواند مستند شرعی داشته باشد در حالی که با نص صریح قرآن و احادیث صحیح منافات دارد.
باید دانست که یکی از اصول دین که اعتقاد به آن واجب است و ایمان بدون آن صحیح نخواهد بود، این است که اسلام دینی (کامل) است که خداوند بنای آن را محکم و کامل کرده است. و مردم در قبال آن وظیفهای جز تطبیق و اجرا و گوش فرا دادن و اطاعت کردن از آن را ندارند و دلایل این امر، ظاهر و روشن است. خداوند لطیف خبیر میفرماید:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳].
«امروز دینتان را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم».
بر پیامبرصرحمت هم لازم بوده که رسالت خود را انجام دهد و اسلام را به صورت کامل و بدون نقص تبلیغ کند. و این کار را هم انجام داده است؛ چون اگر این کار را انجام نداده باشد در واقع رسالت خود را بجای نیاورده و پیامبرصاز چنین کاری به دور است. در واقع پیامبرصزمانی با رضایت به جوار پروردگار خود منتقل شد و مورد رضایت او قرار گرفت که دین خدا کامل شده بود و نیازی به زیاد کردن چیزی در آن نبود و خدا و مؤمنان برای پیامبرصبر این امر گواهی دادهاند و کافی است که خدا گواه باشد [۶]. پیامبرصفرموده است: «ما تركت شيئا مما أمركم الله به إلا وقد أمرتكم به ولا شيئا مما نهاكم الله عنه إلا وقد نهيتكم عنه» [۷]. «هرچیزی که خدا شما را به آن امر کرده است، من هم شما را به آن دستور دادهام و از هر چیزی که شما را نهی کرده، من هم شما را از آن نهی کردهام».
پیامبرصهمچنین فرموده است: «قَدْ تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْبَيْضَاءِ لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا لاَ يَزِيغُ عَنْهَا بَعْدِى إِلاَّ هَالِكٌ» [۸]. «شما را بر آیینی روشن و واضح رها کردم که شب آن همچنین روز آن روشن (و مهتابی) است که بعد از من بجز شخص هلاک شده از آن منحرف نمیشود».
این امر چنان واضح است که دشمنان اسلام علیرغم میل خود بر آن گواهی داده و نتوانستهاند شگفتی و تحیر خود را از این نظام شامل و کامل ربانی پنهان کنند؛ نظامی که هر کار کوچک و بزرگی را در کتاب زندگی به حساب آورده و آن را به مسلمانان از روزی که متولد شدهاند تا روزی که پای در گور مینهند، یاد داده است. شخصی یهودی به سلمانسگفت: پیامبرتان همه چیز را به شما یاد داده است حتی (نحوهی) دستشویی رفتن و قضای حاجت را. سلمان گفت: بله، پیامبر ما را نهی کرده است از اینکه در هنگام قضای حاجت رو به قبله کنیم یا با دست راست خود را پاک کنیم و یا با کمتر از سه سنگ و یا با مدفوع حیوان و یا با استخوان خود را پاک نمائیم [۹].
تشریع و قانونگذاری، حق پروردگار جهانیان است و حق انسان نیست و اگر افزودن در اسلام جایز باشد، کم کردن نیز جایز است. از این روی پیامبرصاز افزودن در دین نهی کرده و (فرموده) است: «اذا حدثتکم حدیثاً فلا تزیدن علی» [۱۰]«هرگاه سخنی به شما گفتم، چیزی بر آن نیفزایید»! چه خوب سروده است شاعر که گفته است:
بدین الـمسلمین، ان جاز زید
فجاز النقص ایضاً ان یکونا
کفی ذا القول قبحاً یا خلیلی
ولا یرضاه الا الجاهلون
«در دین مسلمانان اگر اضافه کردن جایز باشد، کم کردن هم باید جایز باشد، و این سخن زشتی است که بجز نادانان آن را نمیپسندند».
بنابراین شخص بدعتگذار در واقع با زبان حال یا مقال خود میگوید: شریعت کامل نشده و مطالبی از آن باقی مانده، که واجب یا مستحب است اضافه شوند؛ چون اگر معتقد به کمال همه جانبهی شریعت میبود، دست به بدعت و کم و زیاد کردن نمیزد. به اتفاق اهل سنت چنین شخصی در واقع از راه راست منحرف شده است.
شخص بدعتگذار هم چنین خود را به منزلهی شارع حکیم یعنی خدا قرار داده است. چون شاعر قوانینی را وضع کرده و مردم را به پیروی از آنها ملزم نموده است و این از ویژگیهای خداوند متعال است؛ چون تنها او در آنچه که بندگان با هم اختلاف میورزند داوری میکند. و اگر تشریع و قانونگذاری در حیطهی قدرت انسان قرار میگرفت، نه شریعتهایی نازل میشد و نه پیامبرانی مبعوث میگردیدند. و کسی که در دین بدعتگذاری کرده، در واقع خود را نظیر خدا قرار داده است؛ چرا که به همراه او دست به تشریع و قانونگذاری زده و بابی برای اختلاف باز کرده و ارادهی خدا مبنی بر حق تشریع و قانونگذاری به ذات او را رد کرده است.
سلف صالح هم این حقیقت را دریافتهاند، (امام) شافعیسگفته است: «هر کسی قایل به استحسان باشد در واقع دست به تشریع زده است». امام احمدسهم گفته است: «اصول سنت نزد ما عبارتاند از تمسک به آنچه که اصحاب رسول خداصبر آن بودهاند و پیروی کردن از آنان و ترک بدعتها و هر بدعتی گمراهی است». قبل از این دو هم امام مالک، امام دارالهجره و امام علم و هدایت گفته است: هرکس در اسلام بدعتی بگذارد و آن را لازم و خوب ببیند، در واقع گمان کرده است که حضرت محمدصبه رسالتش خیانت نموده؛ چون خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳].
«امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم».
پس هرچه در آن روز جزو دین نبوده است، امروز هم جزو دین نخواهد بود.
قایلین به حسن بدعت مستحق چنین حکم زشتی شدهاند و جایگاهشان جهنم است که بد جایگاهی است؛ چون در مواردی که سنت خدا جاری بوده و نیازی به کار آنان نبوده، دست به بدعتگذاری زده و حکم خدا را رد کردهاند؛ چون تنها کسی میتواند بانی سنت باشد که از خطا و لغزش [در امان باشد]. و نیز بخاطر اینکه چنین اشخاصی راضی نشدهاند به آنچه که سلف صالح برای خود پسندیدهاند در حالی که آنان از روی علم و بصیرت از بدعتگذاری خودداری کرده و توان بیشتری برای کشف امور داشته و در نتیجه دارای فضل بیشتری بودهاند و آنان به اندازهای کافی و روان در این زمینه سخن گفتهاند (و نیازی به بدعتگذاری نیست)، و راهشان چنان روشن و آشکار است که سالکان را ارشاد مینماید.
شخص بدعتگذار از راه تحسین و تقبیح عقلی وارد شده است در حالی که عقل هیچ گونه استقلالی از خود ندارد بلکه مبتنی بر اصلی سابق است؛ مثلاً در امور شرعی عقل بدون وحی نمیتواند کاری بکند و در امور دنیوی هم نیازمند اطلاعات قبلی و تجربیات است. این موضوع را در کتاب «القرآن یتحدی» به تفصیل شرح دادهام.
[۶] ابن موضوع را در مقدمهی رسالهی «هدیة السلطان الی مسلمی بلاد الیابان» نوشتهی علامه معصومی و تحقیق این جانب که زیر چاپ است به تفصیل بحث کردهام. [۷] حدیث با مجموع سندهایش صحیح است. به تعلیق شماره ۳۸ بر کتاب «هدیة السلطان» تحقیق این جانب نگاه کنید. [۸] احمد و ابن ماجه و حاکم آن را روایت کردهاند و البانی در «تخریج کتاب السنة» نوشتهی ابن ابی عاصم (۱/۲۷-۲۶) آن را صحیح دانسته است. [۹] مسلم، اصحاب سنن و احمد آن را روایت کردهاند. [۱۰] احمد آن را روایت کرده و البانی در «سلسلة الاحادیث الصحیحة» (۳۴۶) آن را صحیح دانسته است.