وجوب شناخت بدعتها
از حدیث «کل بدعه ضلاله وکل ضلاله في النار»«هر بدعتی گمراهی است و هر نوعی گمراهی به آتش دوزخ منتهی میگردد»، به روشنی در مییابیم که لازم است هر بدعت و امر نوساختهای در دین را بشناسیم تا از آن دوری کنیم. و به تعبیر شاعر فرزانه:
عرفت الشر لا للشر لکن لتوقیه
ومنلـم یعرفالخیر منالشر یقعفیه
«شر را شناختم نه به خاطر خود آن، بلکه به خاطر پرهیز و دوری از آن؛ چون کسی که خیر را از شر باز نشناسد، مرتکب شر میشود».
اساس این امر به وضوح در سنت نبوی هم دیده میشود؛ چون حذیفه بن یمانسگفته است: «مردم در مورد خیر و نیکی از رسول خداصسؤال میکردند ولی من از شر و بدی سؤال میکردم تا مرتکب آن نشوم».
برای در پیش گرفتن راه بندگی تنها شناخت سنت کافی نیست، بلکه لازم است بدعتهایی که با سنت در تناقض هستند نیز شناخته شوند همان طور که در موضوع ایمان، شناخت توحید بدون شناخت شرک کافی نیست. قرآن کریم هم به این حقیقت بزرگ اشاره کرده و فرموده است:
﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[البقرة: ۲۵۶].
«هرکس به طاغوت کفر بورزد و به خدا ایمان بیاورد، به دستاویز بس محکمی که اصلاً گسستن ندارد، چنگ زده است و خدا شنوا و دانا است».
و این یک اصلی است که تمام پیامبران برای تحقق بخشیدن به آن مبعوث شدهاند خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶].
«ما درمیان هر امتی پیامبری را فرستادهایم (تا به آنان بگوید): که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید».
و مؤمنان در حیات خود به این اصل تحقق بخشیدهاند. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ فَبَشِّرۡ عِبَادِ ١٧﴾[الزمر: ۱۷].
«و کسانی که از طاغوت دوری کردند (و اجتناب ورزیدند) از اینکه او را بندگی کنند و به سوی خدا بازگشتند، بشارت آنان را است، پس به بندگان من بشارت ده».
رسول خداصهم بر این اصل تأکید کرده و فرموده است: «مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، وَكَفَرَ بِمَا يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَرَّمَ اللَّهُ مَالَهُ وَدَمَهُ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ» [۴۷]. «هرکس بگوید هیچ معبود به حقی جز الله وجود ندارد و به آنچه که بجز خدا پرستش میشود، کفر بورزد، مال و خونش حرام میشود (یعنی جزو مسلمانان به حساب میآید) و حسابش (در قیامت) بر خدا خواهد بود».
خدا و رسول او به توحید اکتفا نکردهاند، بلکه کفر به غیر خدا را هم در کنار آن ذکر کردهاند و این مستلزم شناخت شرک و کفر است و گرنه انسان مرتکب آن میشود بدون آنکه خود بفهمد. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦﴾[یوسف: ۱۰۶].
«و بیشتر آنان به خدا ایمان نمیآورند مگر اینکه آنان مشرکاند».
در مورد سنت و بدعت هم این مساله صدق میکند و علاوه بر شناخت سنت، باید بدعت را هم شناخت و در سفارشی که پیامبرصبه اصحاب خود کرده و عرباض بن ساریهسآن را روایت کرده است میتوان به روشنی به این مسأله پی برد. پیامبرصفرموده است: «فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْـمَهْدِيِّينَ عَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» [۴۸]. «به سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت یافته تمسک جویید و با (چنگ و) دندان آن را بگیرید و از امور نوساخته (در دین) بپرهیزید؛ چون هر بدعتی گمراهی است».
پیامبرصدر این حدیث به اصحاب خود دستور داده است که به سنت ملتزم باشند و از بدعتها دوری جویند.
این امر در صحنهی زندگی هم مشهود است؛ چون شناخت هر چیزی بدون شناخت نقیض آن کامل نمیگردد. ابن قتیبه دینوری: گفته است: «... حکمت و قدرت کامل نمیشود مگر اینکه هر چیزی به همراه ضد خود آفریده شود تا هر کدام از آنها به وسیلهای دیگری شناخته شود؛ مثلاً هر کدام از نور به وسیلهی تاریکی، علم به وسیلهی جهل، خیر به وسیلهی شر، منفعت به وسیلهی مضرت، و شیرینی به وسیلهی تلخی شناخته میشوند؛ چرا که خداوند متعال میفرماید:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ وَمِنۡ أَنفُسِهِمۡ وَمِمَّا لَا يَعۡلَمُونَ ٣٦﴾[یس: ۳۶].
«تسیح و تقدیس خدایی را سزاست که همهی زوجها را آفریده است، از آنچه زمین میرویاند و از خود آنان و از چیزهایی که نمیدانند».
و «ازواج» یعنی اضداد، و انواع مانند نر و ماده و خشک و تر. خداوند همچنین فرموده است: [۴۹]
﴿وَأَنَّهُۥ خَلَقَ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰ ٤٥﴾[النجم: ۴۵].
«و اوست که جنسهای نر و ماده را آفریده است».
این مسأله در شهادتین: «لا إله إلا الله، محمد رسول الله»هم به وضوح دیده میشود؛ چرا که شهادت اول، سلب و ایجاب و نفی و اثبات است؛ سلب الوهیت و نفی آن از غیر خدا و اثبات آن برای خدا؛ چون تنها خدا مستحق الوهیت است و غیر او شایستهی آن نیست. شهادت دوم هم پیروی از غیر رسول خداصرا سلب و برای او اثبات میکند، پس معنی شهادتین چنین میشود: «هیچ معبود راستینی بجز الله جل جلاله و هیچ متبوع راستینی بجز رسول خداصوجود ندارد.
از این روی بر دعوتگران واجب است که مسلمانان را از بدعتها و شرک بر حذر دارند و آنان را به توحید و سنت دستور دهند. اساس دعوت به سوی خدا هم بر این اصل استوار است. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤﴾[آلعمران: ۱۰۴].
«باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگارند».
دعوت به توحید و سنت، امر به معروف و بر حذر داشتن مردم از شرک و بدعتها، نهی از منکر به حساب میآید، و همین امر به معروف و نهی از منکر باعث شد که امت محمدی بهترین امتی باشند که به نفع مردم آفریده شدهاند. خداوند متعال میفرماید:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾[آلعمران: ۱۱۰].
«شما بهترین امتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید که امر به معروف و نهی از منکر انجام میدهید و به خدا ایمان میآورید».
ولی متاسفانه بیشتر گروههای اسلامی معاصر [۵۰]از این امر آگاهی ندارند و این بدان خاطر است که از عوامل بدعتگذاری – که آنقدر زیادند که گاهی عالمان هم مرتکب آنها میشوند – و عاقبت بدی که در انتظار بدعتگذاران است، آگاهی ندارند.
[۴۷] مسلم آن را روایت کرده است. [۴۸] ترمذی و ابن ماجه و دارمی و حاکم و ابن حبان آن را روایت کرده و البانی در «تخریج کتاب السنه» (۱/۲۹) آن را صحیح دانسته است. [۴۹] ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالکتاب العربی، ص ۱۴. [۵۰] سلیم هلالی، مؤلفات سعید حوی: دراسة و تقویم، ص ۱۳۲-۱۲۸.