نصيحتهای پدرانه به جوانان اسلام
در بحث و مقالۀ اخیر خود که مجلۀ «الأمة» در رمضان سال ۱۴۰۱ هجری، تحت عنوان «بیداری جوانان اسلامی» منتشر نمود، بعد از نشاندادن و برشمردن برخی از نقاط مثبت و منفی جوانان، در خاتمه، دو حقیقت واضح را مورد تأکید قرار دادهام:
اول اینکه: بازگشت به فطرت و رجوع به اصل، پدیدهای است درست و طبیعی، و نشانههای آن کاملاً آشکار است.. این اصل در سرزمین ما، همان «اسلام» است که هرچند افراد کینهتوز و فراری و گمراهکننده، مردم را از آن فراری دهند و گمراه سازند، در ماهیت آن هیچ تغییری حاصل نمیشود و اول و آخرش همان خواهد بود؛ یعنی با اسلام شروع میشود و با آن هم پایان میپذیرد، و همیشه در ساعاتی که مشکلات و سختیها، رنج و گرفتاریها شدید میشوند و رو به فزونی مییابند، و راهها و بیراههها درهم آمیخته و از هم ناشناخته میشوند، و یأس و نومیدی بر وجودها غالب میگردد و... در این مواقع بحرانی است که مردم، هیچ کس و هیچ چیزی را به جز دینشان نمییابند، و همگی دواندوان، با شتاب هرچه تمامتر به سوی آن روی میآورند و به آن پناه میبرند و از آن، روحی قوی و قوت روح، زندگی امید بخش و امید زندگی، روشنایی راه و راه روشن و آشکار را میطلبند.
جامعههای ما، ورود راه حلها و قوانین و روشهایی را که از شرق و غرب به آن سرازیر شدهاند، تجربه کرده و همه را به کار برده است. اما هرگز به اهداف مورد نظرش در تزکیه و پاکسازی افراد، در پیشرفت جامعه، در مسائل دین و دنیا، و حتی در عمارت و آبادانی دنیوی هم نرسیده است و نتیجهای جز ضعف و سرافکندگی و پراکندگی به بار نیاوردهاند.. آثار و نتایج شومی که امروز نیز کاملاً مشهود است!
پس اینکه رأی و نظر همۀ مردم در تمام سرزمینهای اسلامی، فقط به وجود راهحلّ اسلامی و تطبیق و اجرای شریعت اسلامی در تمام شؤون زندگی، برگشته است و همگی خواهان حکومت اسلامی هستند، و نیز اینکه، جوانان در این زمینه، حالت قدرت و تندروی به خود گرفتهاند و به نرمی و تعادل سیاسی، و به سیاستی نرم و آرام ایمان ندارند و بدان رضایت نشان نمیدهند، چیز عجیبی نیست.
دیگری اینکه: پدیدۀ خشونت و سختگیری که این جوانان دارند، با خشونت و تندی معالجه و با تهدید نیز مقابله نمیشود؛ زیرا خشونت، چیزی جز سختگیری، و تهدید چیزی جز اصرار و پافشاری بر خشونت به بار نمیآورد؛ همچنان که با تشکیک و متّهمساختن همدیگر نیز برطرف نمیشود؛ زیرا هیچ کس نمیتواند در پاکی و اخلاص این جوانان، و راستی و صداقت آنها با خود و پروردگارشان، شک و تردید داشته باشد.
بلکه معالجه و مداوای حقیقی، تنها با نزدیکی آنها به همدیگر، حُسنتفاهم در دیدگاهها و نظریاتشان، حُسنظن نسبت به نیتها و موضعگیریهایشان، کوشش برای از میانبرداشتن فاصلهای که بین آنها و جامعهای که در آن زندگی میکنند، همچنین با برگزاری گفتگوهای علمی به طور نیکو و شایسته، صورت میگیرد.. تا جایی که برای همه، تمام مفاهیم و موضوعات، روشن و تبیین شوند و همۀ شبهات و ابهامات برطرف، و موضع نزاعات و اختلافات آزاد شوند و گروه متّفق بر چیزی، از گروه مخالف آن مشخّص شود.