نامه ای از یک خواهر دلسوز به یک خواهر شیعه

بخش سوم: جایگاه قرآن کریم

بخش سوم: جایگاه قرآن کریم

خواهرم! خداوند متعال ما را از این طریق اکرام نموده که امت بهترین پیامبران گردانده و بهترین کتاب آسمانی را برای ما فروفرستاده و آن را مخصوص امت ما گردانیده است. خداوند می‌فرماید: ﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٦[المائدة: ۱۵-۱۶].

«(آرى،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏کند; و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مى‏برد; و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏نماید».

قرآن قلعه محافظ، نعمت ماندگار، حجت قاطع، دلالت واضح، شفاء برای قلب‌ها و داور عادل برای امور شبهه‌ناک است. کلامی است رسا و گفتاری است که فیصله‌دهنده بوده و از هزل بدور است. چراغی است که نورش خاموش نمی‌شود و شهابی است که پرتو و درخشندگی‌اش پایان نمی‌پذیرد. دریایی است که رسیدن به عمق آن ممکن نیست. بلاغت آن عقل‌ها را متحیر ساخته و فصاحت آن بر هر نوشته‌ای تأثیر گذاشته است. حسن ارتباط اوایل و اواخر آن حیرت‌آور است. اشارات بدیع و حسن انتقال از داستانهای شگفت به مواعظ کوبنده و ضرب‌المثل‌های رایج و مباحث تعجب‌برانگیز و عبرت‌آمیز و مباحث تنزیه خدا و توبه و استغفار در قران معجزه‌ای کامل است. هر جا که کلام امیدبخش است، تفصیل یافته، و هر جا سخن از انذار و ترساندن است، راه اجمال را پیموده است. وعده‌هایش آراسته شده و وعیدهایش تکان‌دهنده است. دعوتش جذاب و منع و نهی‌اش آمیخته با رعب و هشدار است. موعظه را با مهربانی، و ترغیب را با تشویق‌ قرین نموده است. پس باید پاک و منزه باشد خدایی که این قرآن را برای قلب‌ها به سان چشمه‌های حیات‌بخش آب گردانیده و آن را با بدیع‌ترین شیوه و گواراترین اسلوب به جریان انداخته است. خوشبخت آنکه عزم و اراده‌اش را معطوف به آن می‌نماید و تفکر و تصمیم گیری‌هایش را بر آن بنا می‌نهد، و پیروز آنکه خداوند توفیق تدبر در قرآن را به او داده و او را برای یادآوری آن به مردم انتخاب نموده است.

خواهرم! خداوند این قرآن را فرو فرستاده تا منهجی برای بهترین و خوشبختانه‌ترین زندگی گردد و راهنمایی شود که مردم را به استوارترین و موفقیت‌آمیزترین راه‌ها هدایت می‌کند: ﴿فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشۡقَىٰ١٢٣ وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤[طه: ۱۲۳-۱۲۴].

«هرکس از هدایت من پیروى کند، نه گمراه مى‏شود، و نه در رنج خواهد بود. و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت; و روز قیامت، او را نابینا محشور مى‏کنیم».

خواهر دوست‌داشتنى‌ام! کلام پروردگارمان در اختیار ماست و خدا آن را از اشتباه و تحریف مصون ساخته است وآن را کلام فیصله‌بخش همه زمان‌ها و مکان‌ها گردانیده است: ﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ٤٢[فصلت: ۴۲].

«هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى‏آید; چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است».

پیمودن راه استوار و صراط مستقیم در قرآن بیان شده است، پس قرآن نور و روشنی و شفای قلبهاست. هر کس به آن تمسک جوید، هدایت می‌یابد، و هر کس به آن عمل کند، رستگار می‌شود. خداوند هدایت را در آن قرار داده و همان را وسیله هدایت برای هر کس از بندگان تقوی پیشه‌اش که خود بخواهد، گردانیده است: ﴿الٓمٓ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢[البقرة: ۱-۲].

«الم (حروف‌ مقطعه‌ای‌ که ‌در اوایل‌ بعضی‌ از سوره‌های‌ قرآن‌ آمده‌ است، سر الهی‌ در قرآن‌ است‌ و جز خداوند متعال‌ کسی‌ دیگر این‌ سر را نمی‌داند. خداوند عربها را با این‌ حروف‌ مقطعه‌ به‌ مبارزه‌ با قرآن‌ فرامی‌خواند، بدین‌ معنا که‌ این‌ حروف‌ به‌ حروف‌ هجای‌ زبان‌ عربی‌ اشاره‌ دارد تا به‌ اعراب‌ اعلام‌ کند که‌ قرآن‌ مرکب‌ از همان‌ حروفی‌ است‌ که‌ خودشان‌ با آن‌ سخن‌ می‌گویند، پس‌ اگر مدعی‌ هستند که‌ قرآن‌ کلام‌ خداوند نیست، نظیر آن‌ را بیاورند پس معلم می‌شود که قرآن از نزد خداوند است نه از طرف محمدص). آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد; و مایه هدایت پرهیزکاران است».

خواهر ارجمندم! خداوند سبحان وعده داده که قرآن را از بیهوده‌کاری بیهوده‌کاران و تحریف‌ غلوکنندگان حفاظت نماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ٩].

«ما قرآن را نازل کردیم; و ما بطور قطع نگهدار آنیم».

یکی از راههای حفظ قرآن در قلب‌ها و مصحف‌ها، مداومت بر تلاوت آن و پایبندی به مطالعه آن و اعمال باطنی و آداب ظاهری آن است.

خواهرم! هدف خداوند از فروفرستادن قرآن، عمل به اوامر پرهیز از نواهی آن، تصدیق اخبار آن و مباحث مطرح شده از عالم غیب در آن و پند و عبرت‌پذیری از سرگذشت امتهای گذشته است، نه پشت سرانداختن آن و ایمان به بعضی از آن و کفر به بعضی دیگر از آن:﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٩[ص: ۲٩].

«این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده‏ایم تا در آیات آن تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند».

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤[محمد: ۲۴].

«آیا آنها (منافقان) در قرآن تدبر نمى‏کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!».

خواهرم! قرآن کریم منهج زندگی و آیین و برنامه و شریعت خداوند برای ساکنان [با شعور] روی زمین است. خداوند خواسته که کسی جز حکم او را طلب نکند و جز به آنچه که موافق و مطابق با آن است ایمان نیاورد و خواسته که از تراوشات ذهنی مردمان شرق و غرب دوری کنیم ... . تنها قرآن داور عادل است: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠[المائدة: ۵۰].

«آیا آنها حکم جاهلیت را (از تو) مى‏خواهند؟! و چه کسى بهتر از خدا، براى قومى که اهل یقین هستند، حکم مى‏کند».

و باز می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا٦٠ وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَيۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودٗا٦١ فَكَيۡفَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِيقًا٦٢[النساء: ۶۰-۶۲].

«(ای پیامبر!) آیا ندیدى کسانى را که گمان مى‏کنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‏اند، ولى مى‏خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مى‏خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‏هاى دور دستى بیفکند. و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید، منافقان را مى‏بینى که (از قبول دعوت) تو، اعراض مى‏کنند. پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى مى‏شوند، سپس به سراغ تو مى‏آیند، سوگند یاد مى‏کنند که منظور (ما از بردن داورى نزد دیگران)، جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا٦٣[النساء: ۶۳].

«آنها کسانى هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مى‏داند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بیانى رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما».

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤[النساء: ۶۴].

«ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند; و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند; و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد; خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند».

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥[النساء: ۶۵].

«به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند; و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند; و کاملا تسلیم باشند».

خداوند هدایت و رستگاری را در این کتاب ارزشمند یک جا جمع کرده است: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗا٩[الإسراء: ٩].

«این قرآن، به راهى که استوارترین راه‏هاست، هدایت مى‏کند; و به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى‏دهند، بشارت مى‏دهد که براى آنها پاداش بزرگى است».

در آن شفاء نهاده است: ﴿قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَيۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُنَادَوۡنَ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ. [فصلت: ۴۴].

«بگو: «این (کتاب) براى کسانى که ایمان آورده‏اند هدایت و درمان است; ولى کسانى که ایمان نمى‏آورند، در گوش‌هایشان سنگینى است و گویى نابینا هستند و آن را نمى‏بینند; آنها (همچون کسانى هستند که گوئى) از راه دور صدا زده مى‏شوند».

آیات این کتاب عظیم و این چراغ نورانی در قلب مشرکان تأثیر گذاشت و آنها را از شرک به توحید و از سرکشی و طغیان به اطاعت و بندگی متمایل ساخت. یکی از مشرکان که صدای پیغمبر را در نزدیک کعبه به هنگام تلاوت آیات وحی شنیده، می‌گوید: سوگند به خدا! هیچ وقت کلامی زیباتر و امری عادلانه‌تر از این نشنیده بودم. و به این ترتیب کلمات و آیات قرآن در نفس او تأثیر گذاشت و به دنبال آن صداهای آهسته‌ای به عقل و قلبش وارد می‌شد که آنها را به آرامی به سوی هدایت قرآنی سوق می‌داد. شخص مقتدر دیگری که در جاهلیت بر مسلمانان سخت می‌گرفت وقتی آیات سوره طه را شنید که: ﴿طه١ مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢[طه: ۱-۲].

«طه. ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى».

تا آنجا که می‌فرماید: ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ١٤[طه: ۱۴].

«من «الله‏» هستم; معبودى بحق جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را براى یاد من بپادار».

این آیات ستون‌های شرک را در درون این شخص مقتدر شکست و صخره‌های جاهلیت وی را ذوب نمود و او را چنین به سخن آورد: «کسی که این کلام را گفته است، شایسته نیست با غیر خود عبادت شود.» و به این ترتیب همین مرد به مرحله‌ای از ایمان رسید که هر وقت از راهی می‌گذشت، شیطان از راه دیگری می‌رفت، و این شخص کسی نبود جز فاروق، عمر بن خطابس.

خواهرم! آیا تا به حال به دانشگاه قرآن فکر کرده‌ای! که چگونه نسلی را تربیت کرد که در تاریخ اسلام و بلکه در تاریخ بشریت بی‌نظیرند؟

نسل صحابه گرامیش، آن تعداد افراد پاک و نیکوکاری که بعد از آنها تا به حال چنین تعدادی از این افراد در هیچ جایی مشاهده نشده است. تنها علت آن وجود پیغمبرصدر بین اصحاب نبوده است و بلکه سبب مهمتر این بوده که صحابهشاز چشمه قرآن نوشیده و سرشت آن را به خود گرفته بودند و قرآن را می‌خواندند تا خودشان، اهل عیال و جامعه‌شان به آن عمل کنند.

قرآن گنج‌های خود را نمی‌بخشد مگر به کسی که با این روحیه به آن روی آورد، روحیه شناخت و معرفت و عملی‌کردن آن. به جریان تحریم شراب در کتابهای تفسیر نگاه کن.

اما بعد... خواهر فاضلم!

این برنامه جاودانه از روز اول عقل مردمان را، چه مؤمن و چه کافر، متحیر ساخته بود. بزرگان جاهلیت در برابر آن گردن کج کرده بودند و بلاغت و ادب در برابر آن به زانو درآمده بودند، و این به معنی گواهی بزرگداشت قرآن و بر حق بودن و مایه پند و اندرز بودن آن است، جهان را وارد مرحله جدیدی کرد. چون آن، کلام پروردگار جهانیان بود و بر خرد و اندیشه حکمرانی می‌کرد... معیار جمیع کتابها بود که بر بهترین پیغمبرصنازل شده بود و شریعتی گردیده بود برای بهترین امت. پس جای تعجب نیست اگر کافری بر [صحت] آن گواهی دهد! و البته ما از گواهی او بی‌نیازیم.

خواهرم! به نوشته‌های علمای غرب و شرق پیرامون قرآن نگاهی بینداز و به عنوان مثال کتاب «قالوا عن الاسلام» تألیف «عماد خليل» را مطالعه کن تا به اخبار سرسام‌آور و اعترافات آنان به صداقت و قدرت تأثیر این کتاب جاودانه پی ببری.

ولی خواهر عزیزم! هم مذهبی‌های شما با این قرآن عظیم چگونه برخوردی دارند؟ خواهر ارجمندم! هدف از این سؤال ایجاد تفرقه و یا فتنه مذهبی و یا فریفتن شما نیست. نه، هرگز، سوگند به خدا! بلکه مراد تنها انتقال کلماتی است که از قلب [یک مؤمن] برمی‌خیزد و دوست دارد آنها را به قلب[خواهرش] ارزانی بدارد و نیز مراد این است که موضعگیری‌ات در برابر قرآن را یادآوری نمایم تا با گرفتن دست یکدیگر وحدت اسلامی مطلوب را محقق سازیم که در کتاب خدا یکی از اصول اساسی و آیین جاودانه زندگی است.

خواهرم! تو و هر مسلمان دیگری به نقش حکومتهای اسلامی و اهتمام آنها در چاپ قرآن شریف و نقش دانشگاه‌ها و مدرسه‌ها و مکتب‌ها در عنایت به قرآن خوب واقف هستید، و مسابقات جهانی قرآن کریم و حلقه‌های درسی مخصوص حفظ قرآن بر تو پوشیده نیست، همه این کارها از باب عنایت و اهتمام به کتاب مقدس خداست، و این‌ها علاوه بر مؤسساتی است که مخصوص برنامه‌ریزی و تشویق برای چاپ، تدریس، حفظ، تلاوت و تفسیر قرآن هستند، مثل دانشگاه شریف ازهر که صحبت درباره آن و اهتمامش به قرآن بیهوده است، چراکه بدیهی‌تر از آن است که نیاز به تعریف داشته باشد. ازهر، مناره قرآن و دانشگاه حافظان است... و صدها هزار حافظ قرآن تحویل امتداده که آنها نیز تلاوت کتاب خدا را به جهانیان آموخته‌اند و ازهر ملیون‌ها نسخه از قرآن را برای خدمت به کتاب خدا، چاپ کرده است.

در مورد درسهایی که خادم و مدافع قرآن شمرده می‌شوند و خارج از حد احصاء هستند نیز سابقه ازهر روشن است، کافی است به فهرست درسهای سطح عالی دانشگاه، نگاهی بیندازی تا شگفت‌زده شوی. وضعیت دانشگاههای عربستان سعودی، تونس، سوریه، مغرب، کشورهای خلیج و سایر کشورهای اسلامی نیز بر کسی پوشیده نیست.

ولی خواهرم! نقش هم‌مذهبی‌های تو در این باره چه بوده است؟ علماء و متفکرانتان در مورد قرآن چه دیدگاهی دارند؟

برای اینکه به ظلم و افتراء متهم نشوم و برای اثبات صحت ادعایم از منبع مطلع و مؤسسات علمیه مورد اعتماد نقل قول می‌کنم و نه از افراد نادانی که اقوالشان اعتبار ندارد و نه حتی از یک عالم، چون احتمال تقصیر و کوتاهی از ناحیه وی متصور است:

دکتر جعفر باقری، استاد در شهر تهران می‌گوید: «یکی از ستونهای اساسی که با وجود حجم و اهمیت آن، اهتمام منسجمی از ناحیه حوزه به آن نشده، قرآن کریم و سایر علوم و معارفی است که متعلق به آن است. قرآن«ثقل اکبر» و منبع اصلی اسلام است ولی با این وجود مشاهده می‌شود که به علوم این کتاب شریف، توجه مطلوب نمی‌شود و در اثنای اهتمام و عنایات جاری در حوزه علمیه در جایگاه مناسب خودش قرار داده نمی‌شود و بلکه در ضمن مناهجی که یک طلبه در طول تحصیل در حوزه علمیه می‌آموزد، قرآن چندان جایگاهی ندارد و در هیچ مرحله‌ای از مراحل تحصیل قرآن را نه کم و نه زیاد، نمی‌آموزد و به این ترتیب یک طلبه در حوزه می‌تواند مراتب علم را طی کند و به غایت آن که درجه اجتهاد است برسد بدون اینکه علوم قرآنی را فرا گرفته باشد، و یا به قرآن اهتمامی ورزیده باشد ولو در حد تلاوت و تجوید آن. این امر حساس باعث بروز مشکلاتی اساسی و کوتاهی حقیقی در واقعیت حوزه علمیه شده، به گونه‌ای که این واقعیت نه قابل تشکیک و تردید است و نه قابل انکار» [۱].

و آیت الله خامنه‌ای رهبر دینی حکومت جمهوری اسلامی می‌گوید: «جای تأسف است که ما می‌توانیم درس[حوزی] بخوانیم و آن را تا مرحله کسب اجازه اجتهاد ادامه دهیم، بدون اینکه به قرآن – ولو یک مرتبه – مراجعه داشته باشیم!! چرا باید اینگونه باشد؟! زیرا درس‌هایمان بر مبنای قرآن نیست» [۲].

و آیت الله محمد حسین فضل‌الله می‌گوید: «با این واقعیت برخورد می‌کنیم که حوزه علمیه نجف یا قم و یا غیره منهجی برای تدریس قرآن در اختیار ندارند» [۳].

آیت الله خامنه‌ای می‌گوید: «حوزه‌های علمیه از قرآن فاصله گرفته‌اند و امروزه عدم انس ما با قرآن باعث ایجاد مشکلات فراوانی شده و قطعاً مشکلاتی برای آینده ما نیز پیش خواهد آمد و این دوری از قرآن باعث کوته‌نظری ما شده است» [۴].

با توجه به آنچه گفتیم می‌پرسیم: چگونه حوزه‌های تخصصی دینی – شرعی شیعه آیات عظام را فارغ‌التحصیل می‌سازد بدون اینکه قرآن به آنها بیاموزد ولو در حد تلاوت؟!! چگونه طلبه دینی درسهایش را از ابتدا تا رسیدن به لقب «آیت الله» ادامه می‌دهد بدون اینکه قرآن را ولو در حد تلاوت بیاموزد؟ این خلل عظیمی است که به سراغ «ثقل اکبر» آمده است!

خواهرم! آیا بعد از این نقل‌قول‌ها این سؤال را از خودت نمی‌پرسی که چرا شیعیان به قرآن اهتمام نمی‌ورزند؟

جواب سؤال همان بدبختی بزرگ، و همان پیش‌آمد ناگوار است. شیعیان قرآن امروزی را همان قرآنی نمی‌دانند که بر پیغمبر صنازل شد، بلکه می‌گویند: آن قرآن تحریف و تبدیل و تغییر یافت، چیزهایی بر آن اضافه و چیزهایی از آن حذف گردید. پناه به خدا از این عقیده که مسلمان با هر عقیده‌ای نمی‌تواند آن را بپذیرد.

آری، خواهرم! این حقیقتی است که شاید تعداد زیادی از شما چیزی از آن نمی‌دانید! و یا شاید بعضی می‌دانند ولی جرأت تصدیق آن را ندارند زیرا نیک می‌دانند که این عقیده‌ای است که بنیان «ثقل اکبر» را ویران می‌کند و از نزدیک شدن به آن نهی می‌کند. «لا حول ولا قوة إلاَّ بالله»، آیا عاقلانه است که کفار به کتاب پروردگارمان اهتمام بورزند و ما بگوییم: تحریف شده است؟!

برای اثبات این مدعا از چند منبع و مرجع مورد اعتماد شیعه، اقوالی را – به کمک خدا – بازگو می‌کنیم:

طبرسی در کتاب احتجاج می‌گوید: «چنانچه بخواهم همه آن چیزهایی را که از قرآن حذف شده و یا تحریف و تبدیل و ... شده، بازگو نمایم سخن به درازا می‌کشد و باعث می‌شود مناقب و ستایش‌های دوستان و مذمت‌های دشمنان آشکار شود در حالی که بنابر اصل تقیه باید مخفی بمانند» [۵].

کاشانی در مقدمه تفسیرش، بعد از ذکر و اثبات تحریف و نقص آن توسط صحابهشمی‌گوید: «از جمیع این روایات و اخبار دیگری که از اهل بیتروایت شده، این مطلب فهمیده می‌شود که قرآن کاملاً همان قرآنی نیست که بر پیغمبر صنازل شده است: بلکه بعضی از آن خلاف وحی نازل شده بر محمد صاست. بعضی از آن تغییر و تحریف شده و مقدار زیادی از آن حذف شده است، از جمله: اسم علی÷در بسیاری از مواضع، لفظ آل محمد صدر بیشتر از یک جا، اسامی منافقان در مواضع خود و ... . همچنین از این روایات برداشت می‌شود که قرآن فعلی ترتیبی غیر از آن ترتیب مورد رضایت خدا و رسولش صرا دارد. علی بن ابراهیم قمی نیز بر همین باور بوده است» [۶].

کاشانی در ادامه می‌گوید: «بنابراین جای هیچ اعتمادی باقی نمی‌ماند، زیرا بر این اساس هر آیه‌ای از آن احتمال دارد که تحریف شده و تغییر یافته و برخلاف وحی باشد. پس قرآن از حجیت می‌افتد و فایده آن و فایده امر به پیروی از آن و سفارش به تمسک به آن و ... منتفی می‌شود» [٧].

مجلسی در اثنای شرح حدیث هشام بن سالم از ابوعبدالله÷که می‌گوید: «قرآنی که جبرئیل برای محمد صآورد هیفده هزار آیه بود». در شرح این حدیث می‌گوید: «در بعضی از نسخه‌ها هشام بن سالم به جای هارون بن سالم ذکر شده و هشام موثق و مورد اعتماد است، پس این خبر صحیح است و پوشیده نیست که این خبر و بسیاری از اخبار صحیح، صراحت کاملی بر نقص قرآن و تغییر آن دارند و به عقیده من اخبار موجود در این باب متواتر معنوی هستند و دور انداختن همه آنها باعث بی‌اعتمادی به کل اخبار می‌‌شود. بلکه به گمان من اخبار موجود در این باب از اخبار موجود در مورد امامت کمتر نیستند، پس چگونه امامت با آن اخبار ثابت می‌شود ولی تحریف قرآن ثابت نمی‌شود؟» [۸].

جزائری در مورد قراءات هفتگانه می‌گوید: «پذیرش تواتر همه و وحی ‌بودن همه آنها به این معنی که جبرئیل همه را بر محمد صخوانده باشد باعث دورانداختن اخبار مستفیض و بلکه متواتری می‌شود که به صراحت بیان می‌کنند قرآن در کلام و ماده[لغات] و اعراب[کلمات] تحریف شده است. در حالی که یاران ما[شیعیان] بر صحت اخبار تحریف و تصدیق آن اتفاق‌نظر دارند» [٩].

نعمت‌الله جزایری در جای دیگری از همان کتاب سخنش را در این باب این گونه بیان می‌کند: «جای تعجب نیست که اخبار موضوع و جعلی فراوان باشد، زیرا آنها بعد از پیغمبر صچیزی از دین را تغییر داده و تبدیل کردند که از این بزرگتر است، مثل تغییر قرآن، تحریف کلمات آن و حذف مدایح آل رسول الله صو امامان معصوم و حذف فضیحت‌های منافقان و کارهای بدشان، همچنانکه در «نور القرآن» به آن می‌پردازیم» [۱۰].

ابوالحسن عاملی در مقدمه تفسیرش می‌گوید: «بدان! حقیقت مسلّمی را که روایات متواتر بیان می‌کنند و چاره‌ای جز پذیرفتن آن نیست، اینکه قرآنی که در دست ماست بعد از رسول اکرم صدستخوش تغییراتی شد و آنان که بعد از پیغمبر صآنرا جمع‌آوری کردند، کلمات و آیات بسیاری را از آن حذف نمودند، و تنها قرآنی که از این تغییر و تحریف در امان ماند و موافق و مطابق با وحی نازل شده بود، قرآنی بود که علی÷آن را جمع‌آوری و حفظ نمود تا اینکه آن را بعد از خود، به فرزندش حسن÷سپرد و همین گونه دست به دست تا حضرت قائم÷گشت و امروز در نزد آن حضرت÷محفوظ است» [۱۱].

نوری طبرسی نیز می‌گوید: «استاد جزایری کلامی به این مضمون دارد که: یاران ما [شیعیان] بر صحت اخبار مستفیض و بلکه متواتر که وقوع تحریف در قرآن را به صراحت بیان می‌کنند، اتفاق‌نظر دارند» [۱۲].

مفید می‌گوید: «اخبار وارده از امامان در مورد اختلاف قرآن و حذف و نقصانی که ستمکاران پدید آوردند، در حد مستفیض می‌باشند» [۱۳].

علامه سید عدنان بحرانی بعد از ذکر روایاتی که به گمان خودش خبر از تحریف می‌دهد، می‌گوید: «اخباری که از حد احصاء خارجند و از حد تواتر هم فراتر رفته‌اند و فایده‌ چندانی در نقل و بازگوکردن آنها نیست به خاطر شیوع قول به تحریف و تغییر قرآن در بین فریقین[شیعه و سنی] و مسلم‌بودن آن در نزد صحابه و تابعان و بلکه به این خاطر که اجماع فرقه رستگار [شیعه] بر وقوع آن است و قول به تحریف از ضروریات مذهبشان بوده و روایات بسیاری دال بر این مطلب‌اند» [۱۴].

خواهرم! اقوال بسیار دیگری از این قبیل که من از ذکر آنها خودداری می‌کنم زیرا می‌ترسم شنیدن آنچه که دوست نداری، بر تو سنگینی کند.

خواهر ارجمندم! آیا می‌بینی که من تهمت نمی‌زنم و بر کسی افترا نمی‌بندم؟ حاشا و کلا. بلکه قول به تحریف عقیده‌ای است که من آن را از کتابهای شیعه و محدثان خبره‌شان استخراج کرده‌ام و نقش من تنها انتقال بعضی از آن اقوال به شما بود و بس. پیرامون این مسأله اقوالی را در مصادر و منابع شیعی دیده‌ام که فردی چون شما تیزهوش و روشنفکر به محض شنیدن به بطلان آنها پی خواهی برد. چگونه این اقوال را بپذیریم در حالی که خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ٩].

«ما قرآن را نازل کردیم; و ما بطور قطع نگهدار آنیم».

خداوند می‌فرماید: حفظ و صیانت از آن را خودم به عهد می‌گیرم و این‌ها می‌گوید: قرآن تباه شده و صیانت نشد!!

خداوند می‌فرماید: ﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ٤٢[فصلت: ۴۲].

«هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى‏آید; چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است».

و شیعه می‌گوید: باطل از همه اطراف به سراغ قرآن آمد!!

سبحان‌الله! هوی‌پرستی چگونه آنها را به این پرتگاه عمیق سوق داده است. ولی خداوند متعال چه نیک در مورد آنان می‌فرماید: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَذۡكِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِينَ٤٨ وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ٤٩ وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ٥٠ وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡيَقِينِ٥١ فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلۡعَظِيمِ٥٢[الحاقة: ۴۸-۵۲].

«و آن (قرآن) تذکری برای پرهیزکاران است. و ما می‌دانیم که بعضی از شما (آنرا) تکذیب می‌کنید. و آن مایهء حسرت کافران است. و آن (قرآن) یقین خالص است. حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح‌گوی (و او را از هرگونه عیب و نقص منزّه گردان)».

خواهرم! چقدر شگفت‌زده می‌شوم وقتی دختر جوانی را می‌بینم که خودش ایده و تفکر خود را بنا می‌نهد و با تعقل خود سراغ کتاب پروردگارش می‌رود و خودش در آن تدبر و تأمل می‌نماید و در نهایت به آنچه که خودش صواب می‌داند، پایبند می‌گردد.

بیایید از خدا کمک بگیریم و دست‌هایمان را به سوی او دراز کرده و بگوییم: پروردگارا! ما را به راه هدایت و سعادت راهنمایی کن. پروردگارا! حق را به ما حق بنمایان و پیروی از آن را نصیب ما بگردان و باطل را باطل جلوه بده و پرهیز از آن را نصیب ما بگردان.

[۱] ثوابت ومتغیرات الحوزه العلمیة، ص ۱۰٩. [۲] همان، ص ۱۱۰ ۱۰٩. [۳] همان، ص ۱۱۱. [۴] همان، ص ۱۱۰. [۵] الاحتجاج، ۱/۳٧٧ – ۳٧۸. [۶] کاشانی: تفسیر صافی، ۱/۳۲. [٧] همان، ۱/۳۳. [۸] مجلسی: مرآة العقول في شرح أحاديث الرسول، جزء ۱۲، ص ۵۲۵. [٩] جزائری: الانوار النعمانية، ۲/۳۵٧. [۱۰] همان، ۱/٩٧. [۱۱] عاملی، ابوالحسن: مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار، ص ۳۶. [۱۲] نوری طبرسی، فصل الخطاب في إثبات تحريف کتاب رب الأرباب، ص ۳۱. [۱۳] مفید: مقالات، ص ٩، بیروت، دارالکتاب الاسلامی. [۱۴] مشارق الشموس الدرية: (ص:۱۲۶)