بخش هفتم: چند سؤال و جمعبندی
خواهر ارجمندم! ای کسی که اهل بیت، پیغمبر صرا دوست داری! چند سؤال از خودت بپرس، سؤالاتی که ما را به اولین بحثمان یعنی اهمیت عقل و جایگاه تفکر برگرداند.
خواهرم! بیشتر از آنکه تو مخاطب کلام من باشی، خطابم به دیگران است زیرا میدانم جایگاه تو از این بالاتر است:
شیعه میگوید: «مردم - صحابهش- به جز سه نفر بعد از وفات رسول الله صمرتد شدند».
بنابراین باید نتیجه گرفت که پیغمبر صدر تربیت صحابهشبعد از بیست و سه سال تلاش و کوشش مداوم شکست خورد و نتوانست جز سه نفر را هدایت و تربیت کند! پس کجایند مصادیق آیات زیبایی که صحابه گرامی پیغمبر صرا میستایند؟
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٢١٨﴾[البقرة: ۲۱۸].
«کسانى که ایمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است».
و باز میفرماید: ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ فَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَٰتَلُواْ وَقُتِلُواْ لَأُكَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَئَِّاتِهِمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ ثَوَابٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلثَّوَابِ١٩٥﴾[آل عمران: ۱٩۵].
«خداوند، درخواست آنها را پذیرفت; (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهاى از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد; شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را مىبخشم; و آنها را در باغهاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد مىکنم. این پاداشى است از طرف خداوند; و بهترین پاداشها نزد پروردگار است».
و در جای دیگر مىفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰].
«پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند; و باغهایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و این است پیروزى بزرگ».
و باز میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٤١﴾[النحل: ۴۱].
«آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبى به آنها مىدهیم; و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند».
و نیز: ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَٰهَدُواْ وَصَبَرُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ١١٠﴾[النحل: ۱۱۰].
«اما پروردگار تو نسبت به کسانى که بعد از فریبخوردن، (به ایمان بازگشتند و) هجرت کردند; سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت نمودند; پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است (و آنها را مشمول رحمت خود مىسازد)».
و: ﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوٓاْ أَوۡ مَاتُواْ لَيَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ٥٨﴾[الحج: ۵۸].
«و کسانى که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعى از دنیا رفتند، خداوند به آنها روزى نیکویى مىدهد; که او بهترین روزىدهندگان است».
و: ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا١٨﴾[الفتح: ۱۸].
«خداوند از مؤمنان ـ هنگامى که در زیر آن درخت (بیعهالرضوان که در حدیبیه انجام گرفت) با تو بیعت کردند ـ راضى و خشنود شد; خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود مىدانست; از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزى نزدیکى (یعنى فتح خیبر) بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود».
خواهرم! پس کتاب خدا و آیات محکم صریح در مدح زنان و مردان صحابیشرا چکار میکنید؟ آیا از فرموده خداوند قدرتمند و قهار روی میگردانید و کلام چند نفر آدم را در مورد صحابه بهترین پیغمبر صمیپذیرید؟! یا اینکه به سراغ آیات متشابه قرآن میروید و سره را با ناسره میآمیزید؟ و آیا منافقان را به صحابه نیز تعمیم میدهید، در حالی که خداوند متعال ویژگیهای این دو گروه را کاملاً تبیین کرده، و بیان کرده که اینان غیر آنان هستند؟ و یا اینکه تسلیم خدا میگردید و میگویید: شنیدیم و اطاعت نمودیم از هر چیزی که از جانب پروردگارمان آمده است؟
شیعه میگوید: دعا از غیرخدا جایز است! و طواف قبرها و مسافرت به قصد زیارت آنها اشکالی ندارد؟
باید بپرسیم: آیا چراغهای نورانی اهل بیت مخالف قرآن سخن گفتهاند؟ خداوند میفرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠﴾[غافر: ۶۰].
«پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم! کسانى که از عبادت من تکبر مىورزند به زودى با ذلت وارد دوزخ مىشوند».
و باز میفرماید: ﴿وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ﴾[الحج: ۲٩].
«... و خانه قدیمی (و گرامی خدا، کعبه) را طواف نمایند».
و در هیچ جا نفرموده که غیر مرا بخوانید و مقبرهای را طواف کنید.
شیعه میگوید: ابوبکر و عمر و عایشه و حفصه کافر بودهاند.
باید بپرسیم: آیا شایسته منزلت پیغمبر صمیباشد که در اسلام با کافر کافرزاده ازدواج نماید؟ آیا ازدواج حضرت صبا وحی تأیید نشده است؟
عمر نیز با دختر علی – ام کلثوم – ازدواج کرد. آیا علی دخترش را به کافر میدهد؟!
شیعه میگوید: ابوبکر و عمر در خانه علی را شکستند و فاطمه را زدند و باعث سقط جنین او شدند! باید بپرسیم: علی، آن شیر خدا و قهرمان قهرمانان کجا بود تا از همسر و خانهاش دفاع کند؟!
شیعه میگوید: امامت علیسو سپس حسنسو بعد از او حسینسنصی است از جانب خدا!
باید بپرسیم: پس چگونه علیسبا کتاب خدا و امر رسول صمخالفت میکند و خلافت را به ابوبکر، سپس به عمر و بعد از او به عثمان تقدیم مینماید؟ و چگونه حسنسبه نفع معاویهساز این منصب الهی دست میکشد؟
اگر درجواب بگویند: آن دو اجتهاد کردند!
میپرسیم: آیا اجتهاد در صورت وجود نص جایز است؟ و اگر امامت – چنانکه علمای شیعه به دروغ ادعا میکنند – از اصول دین است پس چگونه خدا در قرآن اصول ایمان و ارکان اسلام را بیان فرموده ولی نه به صراحت و نه با تلمیح، اشارهای به امامت مورد ادعای اینها نکرده است، در حالی که سگ اصحاب کهف و الاغ عزیر و هدهد سلیمان نیز ذکر شدهاند؟
افسوس از اندکی تأمل.
شیعه میگوید: علی قرآن حقیقی و تحریف نشده را مخفی کرد والآن در نزد امام مهدی حفاظت میشود!
باید پرسیم: آیا مگر میشود که امت در طول همه این دورانهای طولانی بدون کتاب الهی بوده باشد؟
شیعه میگوید: امامان غیب میدانند!
باید بپرسیم: مگر خداوند نفرموده است که: ﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[النمل: ۶۵].
«بگو: «کسانى که در آسمانها و زمین هستند غیب نمىدانند جز خدا».
به علاوه، اگر امامان غیب میدانستند پس چرا بعضی از آنها مسموم شدند؟ ایا امامی که میداند مسموم میشود ولی از آن پرهیز نمیکند، خودکشی نکرده است؟
شیعه میگوید: صحابه گرامیشعادل نبودهاند!!
باید بپرسیم: قرآن به واسطه آنها به ما رسیده است و اثبات قول شما مستلزم نفی تواتر قرآن میباشد.
شیعه میگوید: بین صحابه و اهل بیت پیغمبر صدشمنی شدیدی وجود داشته است.
باید بپرسیم: پس قضیه ازدواجهای مابین آنها چه بوده است؟ آیا کسی راضی میشود که دختر یا پسرش با دشمنش ازدواج کند؟ و چرا علیسو فرزندانش، اسامی خلفاء – ابوبکر، عمر و عثمان – را بر پسرانشان نهادهاند؟ آیا کسی اسم دشمن خود را روی فرزندش میگذارد؟
شیعه میگوید: امامان از گناه و خطا و غلط و اشتباه معصوماند!
باید بپرسیم: پس چرا قرآن در مورد گناه آدم و فراموشی موسی صحبت میکند و پیغمبر صو غیره را مورد عتاب قرار میدهد؟ و موارد فراوان دیگری از این قبیل.
نمیخواهم در مورد بسیاری از مسائل، بیان مفصلی داشته باشم، زیرا شما به خاطر زندگی در بطن جامعه شیعی بهتر بر آن واقف هستید. تنها میخواهم چند سطر در مورد اختلاف داخلی مذهب شیعه بنویسم و قبل از آن بحثم را با این آیه زینت ببخشم که میفرماید: ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا﴾[النساء: ۸۲].
«اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند».
تعدادی از علمای شیعه در تألیفات خود به اختلاف فراوان و شدید در مذهب خود اشاره کردهاند، به گونهای که گاهی در برابر آن همه اختلاف و تناقض ناتوان و درمانده میشوند و گاه به بیراهه میروند، گاه آن را مخالفت با اهل سنت مینامند – حتی اگر رأی اهل سنت مطابق با قرآن و حدیث صحیح هم باشد – و گاه به تقیه پناه میبرند.
طوسی عالم بزرگ شیعی در اوایل کتاب تهذیب الاحکام میگوید: «... و اختلاف و تباین و تنافی و تضاد در آن [اخبار] پدید آمد، به گونهای که نمیتوانستی خبری بدون متضاد پیدا کنی و حدیثی از وجود معارض در امان نماند. تا جایی که مخالفان این را بزرگترین طعن وارد بر مذهب ما قلمداد میکردند و از این طریق درصدد ابطال عقاید ما بودند... ». تا آنجا که میگوید: «از شیخ ابوعبدالله – ایدهالله – شنیدم که میگفت: ابوالحسن هارونی علوی به حق معتقد و به امامت ملتزم بود ولی وقتی به خاطر اختلاف احادیث حقیقت بر او مشتبه گردید، مذهب را ترک کرد و ... » [۲۸].
و البته فاصله آشکار و دوری سرسامآور این مذهب با قرآن کریم و عقل سلیم بر تو پوشیده نیست.
خواهر ارجمندم! این آخرین کلماتی است که مجال نوشتن مییابند. از خدا میخواهم گامهایت را استوار گرداند و تو را حفاظت نماید. و از تو میخواهم که خود را از هویپرستی و تعصب مذموم خالی گردانی و با دیده عدل و انصاف به نامهام بنگری و بهترین آن را آویزه گوشهایت سازی. سوگند به خدا! قلم به دست نگرفتم مگر با این نیت که از روی محبت صادقانه با تو و شفقت بر دنیا و آخرت تو، اندکی با تو صحبت نمایم.
و باید بدانی که روزی فرا میرسد که هم من و هم تو در پیشگاه خداوند خواهیم ایستاد و باید توضیح دهیم که بعد از اتمام حجت و پیبردن به حقیقت چکار کردهایم.
خواهر عزیزم! این چند سفارش را از من پذیرا باش:
بعد از آنکه خدا بر تو منت نهاد و به حقیقت رساند، بر تبلیغ و نشر حقیقت و دعوت خواهران و خویشاوندانت به آن حریص باش.
خواهرم! ای آنکه در بطن جامعه سنی مذهب نشأت یافتهای و الآن برای کار و یا غیره در میان شیعیان زندگی میکنی و سالن قضاوت و سقف همکاری در اداره و یا همسایگی تو را با آنها پیوند میدهد! آگاه باش که باید در بیان حق و حقیقت کوشا باشیم و بجای کراهت، جفاکاری و دوری از آنها بر آنها شفقت ورزیم،و همچون یک پزشک برای بیمار، ما نیز باید در مداوا و اصلاح آنها کوتاهی نکنیم به امید آنکه خداوند ما را سبب توبه و هدایت آنها گرداند و از این طریق به اجر و ثواب عظیم برسیم.
خواهرم! شاید بیمناسبت نباشدکه چند مسأله را یادآوری کنم که در دعوت خواهران شیعی راهگشای تو خواهند بود و از جمله آن مسایل باید به وظیفه تصحیح مفاهیمی بپردازی که شیعیان برداشت نادرستی از آن دارند، از جمله:
۱- شیعیان گمان میکنند که ما از اهل بیت کراهت داریم. بنابراین باید با استناد به کتب و رسالههای معتبر و مورد اعتماد خودمان، دیدگاه اهل سنت در مورد پیغمبرصو اهل بیت آن حضرت را بر ایشان روشن گردانیم.
۲- شیعیان گمان میکنند که سنیبودن به معنیپیروی از راه و روش بنیامیه است. بنابراین باید معنی سنّت بر ایشان تبیین گردد و توضیح داده شود که ما پیرو سنت پیغمبرصهستیم و لاغیر.
۳- شیعیان گمان میکنند که دشمنی شدیدی بین امام علیسو خلفای سهگانه قبل از ایشان وجود داشته است. بنابراین باید کذب این باور ثابت شود و توضیح داده شود که همه صحابهسبا اهل بیت دوستی و محبت عمیق و بلکه روابط نسبی داشتهاند. برای اطلاع بیشتر در این باره به کتابچه «رحماء بینهم» تألیف شیخ قاضی صلاح درویش مراجعه کن.
۴- بعضی از شیعیان تصور میکنند که ما قائل به تحریف قرآن هستیم. بنابراین باید کذب این ادعا روشن گردد و باید گفته شود که بنابر دیدگاه اهل سنت هر کس قائل به تحریف قرآن – تحریف به زیاده یا به نقصان – باشد، کافر شمرده میشود و باید توضیح داده شود که نسخی که در عهد پیغمبر صو از طریق وحی انجام گرفته و اهل سنت آن را میپذیرند با تحریفی که ادعا میشود بعد از پیغمبر صروی داده، اختلاف دارد.
۵- باید با دلایل عقلی و نقلی مفهوم شرک برای آنها تبیین گردد، زیرا مفهوم شرک در نزد شیعه غیر واضح است و بلکه آنها نسبت به این مفهوم جهل مرکب دارند.
۶- یکی دیگر از مفاهیمی که باید تصحیح گردد و از مهمترین اسباب تنفر شیعه از اهل سنت شمرده میشود، این است که گمان میکنند موضع ما در مقابل شیعه به سبب محبت اهل بیت و امامان شیعه است. علمایشان این تصور نادرست را در ذهن و قلب عوام شیعه ایجاد کردهاند، به همین دلیل آنها بر این باورند که تنفر اهل سنت از شیعه و اعمال و موضعگیریهای اهل سنت در برابر آنان به سبب محبت علیسو فرزندانش توسط شیعه است و گمان میکنند که اهل سنت بنیامیه را دوست دارند و به همین دلیل از هرکس که علیسرا دوست بدارد، کراهت و نفرت دارند. بنابراین لازم است این تصور نادرست تصحیح گردد و بیان شود که آنها دچار انحرافاتی در عقیده شدهاند و همین انحرافات سبب تفرقه هستند.
والله تعالى أعلم وأحكم
وصلى الله على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.
[۲۸] طوسی: تهذیب الاحکام، ۱/۲.