جواب شبهات در مسائل زنده روز

مقدّمه

مقدّمه

شکر و ستایش برای خداوند و درود و سلام بر رسول خدا و بر یاران و پیروان او.

از جانب یکی از مراکز اسلامی‌فعال در کشورهای غربی، تعدادی سؤال به دستم رسید که یک مؤسسه صلیبی مسیحیت به اسم «الآباء البیض» انتشار داده بود.

با آگاهی‌یافتن از این سؤالات، کاری جز پاسخگویی به آن‌ها برایم میسّر نشد و نوع سؤالات و فضایی که حاکم بر گرایش‌های اسلامی جوانان و غیرجوانان است، لزوم این کار را برایم روشن کرد.

از سوی دیگر تلاش یاران کلیسا در انتشار این گونه سؤالات، دارای ابعاد واضحی استلإ و یکی دیگر از حلقه‌های فعالیت‌های مداوم مسیحیان است‌که هرکس تاریخ فعالیت و پیشرفت‌های سریع آنان و وسائل متنوعی را که برای هجوم به همه‌ی سرزمین‌ها به کار گرفته‌اند، مطالعه کند، آن را در می‌یابد.

پس به کمک خداوند بزرگ که صاحب عرش عظیم است، این کار را به خاطر یاری دین خدا و به دلیل غیرتم نسبت به مسلمانان و به عنوان مبارزه با قلم و زبان انجام می‌دهم. مسائلی که در این سؤالات مطرح شده است را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

ـ برابری

ـ آزادی دینی و اجتماعی (مسئله‌ی برده‌داری)

ـ زن

ـ اجرای شریعت

ـ جهاد.

۱- این سؤالات جدید نیستند، بلکه از زمان آغاز هجوم بر اسلام چنین سؤالات و شبهه‌هایی مطرح بوده است. و کسی که از آن آگاه است در می‌یابد که مطرح‌کنندگان این مسائل - با وجود اختلاف زمان و هدف- قصد دریافت جواب و رسیدن به حقّ را ندارند؛ بلکه چنین سؤالات و شبهه‌هایی را در محیطی شلوغ و بزرگ و در اعماق جامعه و زمینه‌های فکری آن منتشر می‌کنند و با سرعت زیاد آن را بر زبان می‌رانند و بلافاصله گوش‌های خود را می‌گیرند، از ترس این که مبادا پاسخ درستی دریافت کنند. کار آنان مانند این است که بمب‌های ساعتی را در پُر جمعیت‌ترین نقاط، کار گذاشته و به سرعت از آنجا فرار می‌کنند تا ترکش‌های انفجار، آنان را در بر نگیرد.

۲- چه زیبا بود که میان دو جستجوگر و محقّق نقاط اشتراکی وجود می‌داشت تا سرآغاز بحث و پاسخگویی می‌شد. امّا شخص محقّق با نگرش به این سؤالات در می‌یابد که هدف از آن ایجاد شک و شبهه است؛ بلکه با عناوینی چون یاری کردن زن، جنگیدن با تفرقه نژادی، برابری و حقوق بشر و سایر ادّعاهای پردامنه در صدد تحریک و برانگیختن دیگران هستند. و تو می‌دانی که این مسائل و شعارها نزد انسان‌های مستضعف و ناتوان دارای جذابیت خاصی است. امّا به هنگام تحقیق و دقّت در آن روشن می‌شود که همانند سرابی است‌که تشنگان آن را آب می‌پندارند و هنگامی که به نزد آن می‌روند، چیزی نمی‌یابند. بلکه چیز بزرگی را می‌بیند که [به ناحق] بزرگ شده و چیز کوچک و ناچیز را نگهداری می‌‌کند و بر دوش آن رشد می‌یابد تا هم اکنون آن را خوراک خود کند یا آن را نگه می‌دارد تا یکی از قوانین و آثار ضعیف تمدّن بشری را فربه سازد [و خوراک بهتری اندوخته کند].

۳- هنگام گفتگو باید الگویی برتر که باید پیروی شود وجود داشته باشد تا مرجعی برای مثال‌زدن و هدفی برای تلاش و جستجو باشد.

امّا باتوجه به این‌که این سؤالات از جانب یک مؤسسه‌ی مبلغ مسیحیت به نام «الآباء البیض» صادر شده است، آیا می‌توان گفت که این مؤسسه اصول و ارزش‌های مسیحیت را الگوی خود قرار داده است؟ من که چنین نمی‌پندارم، زیرا همه‌ی مردم از جمله خود مسیحیان نیز چیز دیگری را در متن جامعه‌ی مسیحیان مشاهده می‌کنند، و این مسئله از طریق مطالعه‌ی کتاب مقدّس و فعالیت پدران روحانی [کشیش‌های مسیحی] در گذشته و حال نیز کاملاً واضح است، و بنده در خلال پاسخگویی به این سؤالات به نمونه‌ای از انحرافات مسیحیت و کلیسا اشاره خواهم کرد.

اگر همه آرمان‌های یهودیت معیار و الگوست، باید گفت که مسیحیان، پدران روحانی دانشمند آن‌ها و نظریه‌پردازان آن‌ها در حقیقت یهودیت را دینی تحریف شده و ناشایسته برای الگو می‌دانند. امّا اگر فرهنگ و تمّدن غربی معاصر همان مدینه‌ی فاضله و الگوی برتر است، این قضیه چه ربطی به ارباب کلیسا دارد؟ و اگر هم آنان به این تمدّن خیره شده و آن را دوست می‌دارند و به این باور رسیده‌اند که می‌توان آن را به عنوان الگو به مردم معرفی کرد، چنین عملی برای ارباب کلیسا بسیار خجالت‌آور است، زیرا همه کس می‌دانند که مهم‌ترین دلیل شکوفایی تمدّن غربی، فاصله‌ گرفتن آن از مسیحیت و رهبران آن بود، و این تمدّن چنان از دست کلیسا و رهبران آن فرار کرد که دیگر به دامن آن باز نخواهد گشت، مگر این که دوباره بخواهد به عقب افتادگی قرون وسطی دچار شود و این را خود غربی‌ها می‌گویند.

نویسنده‌ی این سطور تمدّن غربی را نیز شایسته الگوشدن نمی‌داند، زیرا در آن انحرافات آشکار و مشکلات بسیاری می‌بیند که به سبب آن، ترس و ترور و تنش و نگرانی دامنگیر همه‌ی جهان شده و نزدیک است که به نابودی تمدّن بشریت بیانجامد. علاوه بر این همه انحراف در تمدّن غربی، اصول و مبادی پوچ و واهی به اسم حقوق بشر و برابری انسان‌ها در آن مطرح است که هیچ جایگاهی ندارد، مگر برای مرد سفیدپوست، و دیگران از آن بی‌بهره‌اند … این قانون جنگل و همان قضیه‌ است که می‌گویند: «هدف وسیله را توجیه می‌کند».

با تأسّف برایمان روشن شد که در این میان زمین‌های مشترک و قابل قبول برای آغاز گفتگو و رسیدن به نتیجه مطلوب وجود ندارد.

۴- تمام سؤالات مطرح شده [بر علیه اسلام] در خود آیین مسیحیت بی‌جواب است. جای تعجّب است که آن موسسه‌ی مبلغ مسیحی چگونه آن را مطرح ساخته است؟

مسائلی چون برده‌داری، مسائل زن، جنگ‌های مقدّس و تفرقه میان گرایش‌های مختلف مسیحیت، همه در میان مسیحیان و دین آن‌ها ثابت است و وجود دارد، و حقّ خواننده است که بداند پاسخ مسیحیت به این مسائل چیست؟

حال که پاسخگویی به این سؤالات برایشان ناممکن است، پس چرا فراخوانی به مسیحیت را رها نمی‌کنند. در حالی که خود مسیحیت همه‌ی این قضایا و مسائل را پذیرفته است؟

واضح است که انتشار این سؤالات در این زمان به این خاطر است که آن‌ها را معایب و نقص‌های اسلام می‌دانند و بدان وسیله قصد نابودی اسلام و مسلمین را دارند.

۵- تأسفبارتر و تلخ‌تر این که هرکس از این سؤالات اطلاع یابد درک می‌کند که مطرح‌‌کنندگان آن خالص و بی‌طرف نیستند و هوی و هوس بر آن‌ها مسلّط است، و خود نیز این باورها و احکام را پذیرفته‌اند.

۶- من از این که با چنین مقدّمه‌ای وارد موضوع و پاسخگویی به سؤالات می‌شوم، ناخشنودم ولی با این وجود هر شخص آگاه و بینا بداند و یقین کند که من تمام توان خود را برای رسیدن به حقیقت صرف می‌کنم. زیرا از خداوند توانا می‌ترسم و به پاداش او امیدوارم و این کا را به عنوان ادای امانت و خیرخواهی همه‌ی بشر انجام می‌دهم.

٧- به خواننده‌ی گرامی یادآوری می‌کنـم این پـاسخ‌هـا برای افرادی غیرمسلمان نوشته می‌شود. یعنی کسانی که استدلال به متون شرعی -قرآن و سنّت- را نمی‌پذیرند. به این خاطر بحث و گفتگو بیشتر از هر چیز دیگری، عقلی و فکری است.

البته هرجا که لازم بوده به دست‌های از متون شرعی استناد شده است، مانند آنچه که در بحث برده‌داری و غیره مشاهده می‌شود.

بنده با نهایت اطمینان و قدرت ابراز می‌دارم که اسلام دین من است، و ایمان من به این دین ثابت و استوار است، و معتقدم که قرآن به حقیقت کلام خداست و محمد جپیامبر خدا و پایان‌بخش رسولان است، و به سوی همه‌ی انسان‌ها فرستاده شده است، و ابراهیم و موسی و عیسی -درود خدا بر آنان باد- جزو پیامبران خدا و صاحب رسالت آسمانی بوده‌اند. خداوند برای هر امّتی پیامبری برگزید و اسلام آخرین دین خداست و جز آن دین دیگری را نمی‌پذیرد.

خداوند یاری‌گر است و بر او توکل می‌کنم.

ولا حول ولا قوَّةَ إلاّ بالله

بنده در ترتیب سؤالات تغییراتی دادم و برحسب موضوع جمع‌بندی کردم، و به هنگام بحث به ترتیب اصلی آن پایبند نبوده‌ام. امّا در پایان همه‌ی پاسخ‌ها ترتیب اصلی سؤالات را طبق آنچه مطرح کرده‌اند، می‌آورم.