زندگانی حضرت محمدصلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین

فهرست کتاب

زندگانی پیامبر جپیش از آنکه پیامبر شود

زندگانی پیامبر جپیش از آنکه پیامبر شود

رسول خدا جدر یکی از بزرگترین خاندان‌های عرب یعنی خانواده بنی هاشم به دنیا آمده است زیرا طایفه‌ی بین هاشم از بزرگترین شاخه‌های طایفه‌ی بنی هاشم از بزرگترین شاخه‌های طایفه‌ی قریش بودند و قریش نیز از بزرگترین طایفه‌های عرب و بلندمرتبه‌ترین آنان بودند.

پیامبر جبه یتیمی بزرگ شد زیرا پدرش عبدالله فوت نمود در حالی که رسول خدا جدر شکم مادرش دو ماهه بود. و در شش سالگی مادرش آمنه نیز فوت نمود و پیامبر خدا جدر دوران بچگی مزه‌ی تلخ محروم بودن از محبت پدر و مادر را چشید، بعد از فوت آمنه عبدالمطلب پدر بزرگ پیامبر جسرپرستی او را به عهده گرفت، در هشت سالگی رسول خدا ج، عبدالمطلب نیز فوت کرد و بعد از او ابوطالب عموی پیامبر جسرپرست آن حضرت شد تا او بزرگ و نیرومند گردید؛ قرآن کریم به یتیم بودن رسول خدا جاشاره نموده و می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ يَجِدۡكَ يَتِيمٗا فَ‍َٔاوَىٰ٦[الضحى: ۶].

«آیا یتیم نیافت تو را پس جایت داد».

رسول خدا جچهار سال زندگی اولش را در صحرا و در میان خانواده بنی سعد بسر برد که صحرانشینی باعث شد تا دارای جسمی قوی، بدنی سالم و زبانی فصیح شود و در دوران بچگی اسب سواری را به خوبی یاد بگیرد، هوای پاک و آرامش صحرا استعدادای خدادادی آن حضرت را درخشان نمود.

در دوران بچگی نجابت از او نمایان بود، ذکاوت و نورانیتی که در پیشانیش ظاهر بود هر بیننده‌ای را به خویش جذب می‌کرد.

محمد جدر بچگی بر روی فرش مخصوص پدر بزرگش می‌نشست و به جز او کسی حق نشستن بر روی آن فرش را نداشت و هر وقت فرزندان عبدالمطلب برای نشستن بر روی آن فرش با پیامبر جبه نزاع می‌پرداختند عبدالمطلب به آنان می‌گفت: دست از فرزندم بر دارید همانا او در آینده دارای مقام و منزلت بزرگی خواهد بود.

او در اوایل جوانی گوسفندان مردم مکه را چوپانی می‌کرد و از آنان دستمزد می‌گرفت و در بیست و پنج سالگی با اموال و دارایی‌های خدیجه لمشغول تجارت شد.

رسول خدا جهرگز در مراسم لهو و لعب جوانان هم سن و سال خویش شرکت نکرده و خداوند از حضور در این مراسم‌ها محفوظش نمود؛ آورده‌اند: روزی در یکی از خانه‌های مکه مراسم عروسی برگزار بود و صدای آواز آن مراسم به گوش رسول خدا جرسید او تصمیم گرفت که در آن مراسم شرکت نماید اما خداوند چشمانش را به خواب برد و فقط گرمای آفتاب بیدارش کرد.

هرگز در بت پرستی با قوم خویش مشارکت نکرده و گوشتی را که برای بت‌ها قربانی می‌کردند نخورده است، شراب ننوشیده، قمار نکرده و هیچ وقت سخن زشتی از زبانش شنیده نشده و با کسی ترک سخن ننموده است.

رسول خدا جاز همان اوایل رسیدن به سن درک و تمیز به فردی صاحب خرد و اهل رای و نظر مشهور بود که داستان تعمیر کعبه و قراردادن (حجر الاسود) درجایش دلیلی روشن بر این مدعی است؛ از آنجا که کعبه بر اثر سیل حادثه دیده و دیوارهای از هم شکافته بود مردم مکه تصمیم گرفتند که آن را خراب کنند و از اول بسازند و همین کار را انجام دادند اما هنگامی که نوبت قرار دادن (حجر الاسود) در جایش رسید مردم دچار اختلاف زیادی شدند و هر طایفه‌ای می‌خواست این افتخار نصیب او شود، اختلاف آنان شدت یافت و همدیگر را به جنگ و قتل تهدید کردند، سپس گفتند: هر که از درِ بنی شیبه وارد شود ما به داوری او راضی هستیم و اولین کسی که از این در وارد شد رسول خدا جبود، وقتی او را دیدند گفتند: محمد، امین است و ما به داوری او راضی هستیم، پس از آنکه رسول خدا جاز موضوع باخبر شد عبایش را پهن کرد سنگ را در داخل آن قرار داد و به آنان گفت: هر طایفه‌ای گوشه‌ای از عبا را بگیرد آنان سنگ را بلند کردند تا به جایش رسید و پیامبر جخود، آن را از داخل عبا برداشت و بر روی دیوار کعبه گذاشت؛ همه‌ی مردم راضی شدند و به این ترتیب خداوند از خونریزی‌های بی‌حد و مرز میان آنان جلوگیری نمود.

رسول خدا جدر همان اوایل جوانی به راستگو و امین طایفه‌ی قریش مشهور بود و آنان او را به انسانی خوش اخلاق، خوش نام، خوش معامله، وفاکننده به وعده‌ها و صاحب زندگانی و سیره‌ای راست می‌شناختند، به همین علت خدیجه لبه محمد جعلاقمند شد و اموال خویش را برای تجاتر در اختیارش گذاشت، خدیجهلبعد از مدتی به ایشان پیشنهاد نمود تا با او ازدواج کند و رسول خدا جهر چند از جنبه‌ی سن پانزده سال کمتر از خدیجهلبود اما پیشنهادش را قبول نموده و با او ازدواج کرد.

گفتار خدیجه لدر مورد رسول خدا جبزرگترین دلیل برای خوش اخلاقی آن حضرت جدر دوران پیش از بعثت ایشان می‌باشد، از آنجا که پس از نازل شدن اولین مرحله‌ی وحی؛ پیامبر جدر حالی که ترسیده بود و بدنش به شدت می‌لرزید به خانه برگشت او از خود می‌ترسید خدیجهلگفت: نترس، به خدا سوگند او هرگز تو را خوار و رسوا نمی‌کند زیرا تو صله‌ی رحم انجام می‌دهی، به افراد ضعیف کمک می‌کنی، روزی به دست می‌آوری، مهمان نواز هستی و مردم را در انجام کارهای نیک یاری می‌دهید.