نگاهی گذرا به صدر اسلام
اگر ما چند صفحه قبل تاریخ اسلام را ورق بزنیم، مشاهده میکنیم که از همان لحظه ظهور اسلام، افرادی به مبارزه÷برخاستهاند و مرتب پیامبرجو یارانش را زیر فشار و شکنجه قرار میدادند. از شکنجههای بلال حبشی گرفته تا شهادت مظلومانه حضرت حمزه سید الشهداءش. از اخراج پیامبر جاز مکه و طائف گرفته تا ترک دیار و زادگاهش و هجرت به مدینه منوره، از قطعه قطعهکردن حافظان قرآن در بئر معونه گرفته تا سوزاندن و در روغن انداختن داعیان و مبلغان اسلام.
آری! همه اینها را در چند صفحه قبل میتوان مشاهده نمود. وقتی تاریخ را ورق میزدم، چشمم به واقعهای افتاد که تنم را به لرزه درآورد. همان فاجعه «بئر معونه»، همان واقعهای که ۷۰ تن از حافظان و قاریان قرآن و از نویسندگان و اهل علم اصحاب را مظلومانه پَرپَر کردند. با دقت بیشتری واقعه را خواندم؛
بعد از جنگ «اُحد» که کفار و مشرکان فقط از نظر نظامی و ظاهری پیروز شده بودند، اما از نظر سیاسی خود را شکست خورده میدیدند، تصمیم گرفتند به هر شکل و شیوه ممکن اسلام را از بیخ و بن برکنند و خود را از شرّ آن خلاص کنند. برنامههای زیادی طراحی نمودند که نهایت آن منجر به جنگ بزرگ «متفقین» یا «احزاب» گردید که در آن جنگ تمام قبایل یهود و مشرکان و کفار و منافقان بر ضد اسلام صفآرایی کردند. اما قبل از شکلگیری و برپایی جنگ احزاب، دسیسههای زیادی را بر ضد مسلمانان به خرج دادند. از جمله آنها فاجعه «بئر معونه» میباشد؛
«ابوبراء، عامر بن مالک» یکی از سران «بنی عامر» همراه هیأتی به حضور رسول الله جآمدند. پیامبر آنان را به اسلام دعوت داد. به طور کامل اسلام را نپذیرفته بودند، اما درخواست کردند تا تعدادی از یاران پیامبر برای ارشاد و راهنمایی مردم و دعوت آنان به دین اسلام به سرزمین آنان یعنی «نجد» بیایند. پیامبر جاز این نظر که دعوت اسلام به دیار دیگر نیز برسد، خوشحال بود، اما از این جهت که شاید دسیسه و خیانتی در کار باشد، میترسید و به طور کامل راضی نبود، اما بالاخره رضایت ایشان را به خاطر عهد و پیمان مردانهای که «عامر» با رسول الله جمبنی بر محافظت از یارانش بسته بود، جلب نمودند و بدین شکل ۷۰ تن از بهترین یاران پیامبر، یعنی حافظان و قاریان قرآن، افراد اهل علم و دانش و مبارزان غیور و مجاهدان جان برکف برای این مأموریت مرموز انتخاب شدند. در آن زمان تعداد مسلمانان بسیار اندک بود، مخصوصاً افراد باسواد و اهل علمشان بسیار ناچیز بود.
این گروه به فرماندهی «منذر بن عمرو» و در کنار «عامر» و افرادش به سوی «نجد» حرکت کردند. به دلیل اینکه سفر آنها، سفر تبلیغی بود، برای جنگ کردن و مقابله با دشمن از هیچ نظر آمادگی نداشتند. و با اطیمنان از عهد «عامر» که با رسول الله ـ جـ در مورد تأمین جان یارانش بسته بود، بدون ترس و دلهره به راهشان ادامه میدادند.
این گروه وقتی به محل «بئر معونه» رسیدند. توقف نمودند و یکی از افرادشان به نام «حرام بن مالک» را با نامه رسول الله جنزد «عامر بن طفیل» حکمران منطقه که برادزاده «ابوبراء» بود فرستادند و بقیه افراد مشغول استراحت شدند.
«عامر بن طفیل» پستفطرت بر خلاف تمامی قوانین جامعه بشریت، فرستاده رسول الله جرا بدون هیچ معطلی به قتل رساند و برای کشتن بقیه افراد گروه، سپاهی ۱۰۰۰ نفری را جمعآوری کرد و به سوی محل استراحت آنان حملهور شد.
در حالی که فرستادگان رسول الله جمشغول استراحت و منتظر برگشتن سفیرشان بودند، ناگهان مشاهده کردند که لشکری بزرگ آنها را محاصره کرده است. دشمنان بدون هیچ رحم و شفقتی تمامی آن عزیزان را مظلومانه به شهادت رساندند و نگذاشتند حتی یک نفر از آنان بگریزد.
در آن هنگام که همگی مظلومانه جان میدادند و شربت شهادت را نوش میکردند، فرمودند: خداوندا، تو شاهد احوالمان هستی، کسی نیست که سلام ما را به رسول الله جبرساند، جز تو، پس یا رب، سلام ما را به معشوق و محبوبمان برسان.
هنوز پیکی از سوی آن شهیدان مظلوم به مدینه نرسیده بود که رسول الله جاز طریق وحی از این فاجعه بزرگ با خبر شد و بر منبر فرمود: برادران شما را در «بئر معونه» شهید کردهاند.
تحمل این فاجعه و مشکلات برای رسول الله جو یارانش بسیار سخت بود، چراکه ۴۰ روز پیش نیز در جنگ «احد» ۷۰ تن دیگر از این عاشقان شیدای او به ملکوت اعلا پیوسته بودند. حزن بر حزن و اندوه بر اندوه انباشته میگشت و قلب رسول الله جو اصحاب را پوشانده بود...
خواننده عزیز! آنچه به اطلاع شما رسید، فقط ورقی از تاریخ مشکلات و سختیها و اندوههای رسول الله جبود، سراسر زندگانی آن حضرت جرنج و درد و محنت به خاطر اعلاء کلمةالله بوده است.