کتاب السِّیر: و مناسبات پس از جنگ و احکام آن
سِیَر به معنای بیان راه و روش رسول خدا جدر جهاد است، روش پیامبر با این هدف بیان میشود تا مسلمانان در جهادشان از ایشان پیروی کنند و بدانند حضرت چه تدبیرهایی برای جلوگیری از خونریزی به کار بردند که در صد جنگ شمار کشتگان از مسلمین و کفار یکهزار نفر بیشتر نبود. دویست و پنجاه تن از مسلمانان و هفتصد و پنجاه نفر از کافران. هر پیکاری که رسول الله جدر آن حضور داشتهاند آن را غَزْوَة مینامند و هر گروهی را که از طرف ایشان فرستاده میشود و خود در آن حضور نداشته، سَرِیَّه مینامند.
شمار غزوات رسول الله جبیست و هفت غزوه است که در هشت تای آنها جنگ به میان آمده است: بدر، احد، مُرَیْسیع، خندق، قریظه، خَیبر، حُنین، طایف.
شمار سَرِیّههای ایشان شصت و هشت سَرِیَّه بوده است: سریه، متشکل از یکصد مجاهد تا پانصد تا، از پانصد تا هشتصد «منسر» و از هشتصد تا چهار هزار «جحفل» و انبوه لشکر را «خمیس» مینامند که دارای پنج قسمت است: مقدمه، میمنه، میسرۀ، قلب و ساقه.
سیرت مفصلِ جرا در کتابی به نام «غایة المأمول فی سیرة الرسول» نوشتهام. کسی که مایل است به آن مراجعه نماید.
در کتاب جهاد، حکم جهاد که فرض کفایت است یا فرض عین، یا غیر آن دو بیان شد. در اینجا احکام جهاد که از سیرت و روشت رسول الله ج به دست میآید بیان میشود.
ما اخذه حربي من غير حربي يسترجعه مالكه:
وقتی که جهاد پیش آمد و مالی از کفار حربی به غنیمت به دست آمد، قبل از قسمتکردن مال غنیمت این مسائل در نظر گرفته میشود: اگر در مال غنیمت چیزی باشد که کافر حربی از مسلمانان و یا از کافر ذمّی گرفته است، آن را به مالک آن برمیگردانند. اگر مال غنیمت تقسیم شده و بعد از تقسیم معلوم شد که چیزی که تعلق به غیر حربی داشته هم تقسیم شده است، امام عوض آن را به صاحبش میدهد. اگر چیزی نمانده که عوض آن به مالکش داده شود، امام از نو تقسیم غنیمت را شروع میکند، تا دانسته شود که اسلام برای حفظ اموالی که صاحب دارد احتیاط به کار میبرد.
پس از بیرونکردن مالی که از آنِ غیر حربی است از اموال غنیمت، سَلَبِ کَافْرِ بیرون کرده میشود و به قاتل او داده میشود. در کتاب فلسفۀ احکام زکات، تحت عنوان تقسیم مالی فیء و غنیمت بیان شد که سَلَبِ چیست.
والماخوذ من اهل الحرب قهرا او سرقة او وجد كاللقظة غنيمة:
هر مالی که از کافران حربی به دست آید: خواه به زور و قهر باشد و خواه به نهانی مثل دزدی باشد و خواه به یافتن آنکه در کوچه افتاده باشد، همهی اینها حکم غنیمت را دارد. اگر محتمل باشد که لقطه از مسلمانان یا کافر ذمّی است معرّفی میشود. اگر صاحب آن مشخص نشد غنیمت دانسته میشود و همراه اموال غنیمت و مثل آنها تقسیم میشود. آنچه به نهانی گرفته شده هم جزو غنیمت دانسته میشود. برای اینکه کسی که آن را گرفته خود را به مخاطره انداخته و گرفته است.
وتخمس الغنيمة الا السلب فللقاتل:
از اموال غنیمت آنچه خوراکی است برای مجاهدان خوردن از آن درست است. آن هم تا وقتی که در شهرهای کافران حربی هستند تا اینکه به آبادی کافران غیر حربی برسند. چنانکه در صحیح بخاری آمده است:
«عن عبدالله بن ابي اوفى اصبنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم بخيبر طعاما فكان كل واحد منا يأخذ قدر كفايته»رواه ابوداود والحاکم وقال صحیح على شرط مسلم.
عبدالله بن ابی اوفیسگفت: «ما همراهان رسول الله ج در خیبر خوراکی به دست آوردیم. هریک از ما از آن خوراک به قدر کفایت خود میگرفت».
برای اینکه مجاهدان به آن نیاز دارند. همچنانکه مجاهدان میتوانند خوراک به قدر کفایت خود از مال غنیمت خوراکی بگیرند، هم میتوانند خوراک حیواناتشان را از کاه و علف و همچنین سوخت ماشینشان را از مال غنیمت بگیرند و گوسفند را از بین اموال برای خوردن خود ذبح کنند. سوار شدن بر اسب و سواریهای به دست آمده از مال غنیمت قبل از قسمت آن درست نیست. همچنین حق پوشیدن لباس به دست آمده از مال غنیمت را ندارند. در مورد خوارک گفته شد که مقصود از آن قوت است نه مثل قند، چای و قهوه که حقگرفتن آن را از مال غنیمت ندارند. غرامت و قیمت آن مقدار از مال غنیمت که حق خوردن آن را دارند لازم نیست.
فان فضل منه بعد الوصول لعمران غيرها شي رد الى الغنيمة:
اگر بعد از بیرون آمدن از شهرهای کافران حربی و رسیدن به آبادی غیر آنان مثل رسیدن به شهرهای کافران ذمّی، چیزی از خوراکشان زیاد شده بود، آن را به مال غنیمت برگردانند. چون بعد از بیرون آمدن از شهرهای کافران حربی و رسیدن به آبادیهای غیرشان دیگر از خوراک مال غنیمت نمیتوانند استفاده کنند و باید به اموال غنیمت برگردد تا با آنها قسمت شود. برای اینکه نیازی که به آن غذاها وجود داشت رفع شده و در شهرهای کافران ذمّی میتوانند غذا بخرند.
ويحرم الانصراف من الصف ان قاومناهم الا متحرفا لقتال او متحيز الى فئة:
بر مسلمانی که جهاد بر او لازم است و در میدان جهاد در صف جهاد به سر میبرد بیرون رفتن از صف مجاهدان وقتی که توانایی مقاومت در مقابل آنها را داشته باشیم حرام است. مثل بودن یکصد مرد قوی از مسلمانان در برابر دویست حربی غیرقوی.
مگر در صورتی که از صف بیرون میرود تا برای جنگ برگردد. مثل اینکه کمین بگیرد تا مشتی از دشمن را نابود کند یا از جای تنگی بیرون برود تا دشمن به دنبال او آید و در جایی که گشاده است کار دشمن را بسازد. آن هم در صورتی که همراهانش این عادت او را میدانند و دلسرد نمیشوند، و مگر در صورتی که بداند مسلمانان اندکند و میرود تا گروهی را به کمک بیاورد. در این دو صورت بیرون رفتنش برای تشویق مسلمانان جایز است. بیرون رفتن از صف در غیر آن دو صورت حرام است؛ برای اینکه خداوند متعال فرمود: ﴿إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ﴾[الأنفال: ۴۵]. «ای مسلمانان، وقتی که با گروه کفر روبهرو شدید پایداری کنید».
اما کسانی که جهاد بر آنان لازم نیست مثل زنان، بیرون رفتنشان از صف مجاهدان جایز است. اگر در صف جهاد نبود مثل اینکه یک مسلمان در راهی با دو حربی روبهرو شد، میتواند از آنها بگذرد. اما در صورتی که مقاومت غیرمقدور است، مثل صد نفر مسلمان در برابر هزار نفر کافر با تفاوت اسلحهشان، در این صورت بیرون رفتن از مقاومت جایز است. اما وقتی که صفآرایی صورت گرفت دیگر ترس کشتهشدن اثری ندارد. پایداری در برابر کفر وظیفهی مسلمان است و ترس کشتهشدن اثری ندارد؛ برای اینکه راه مجاهدان همین است:
﴿يَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ﴾[التوبة: ۱۱۱].
«میکشند و کشته میشوند».
این تاکتیک و نظام جنگ است؛ زد و خورد، پیروزی و شکست و برد و باخت همه به دنبال همند. البته کّرّ و فّرّ سوارکاران و رفتن و برگشتن به میدان و موقعیت نبرد بعضی اوقات ضرورت دارد. رفتن سریع برای آوردن نیروی کمکی هم یک تاکتیک جنگی است.
در میدان جهاد هر کافری کشته میشود. همانطور که کافران هر مسلمانی را میکشند: چنانکه در آیه ۳۶ سورۀ التوبه آمده:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ﴾[التوبة: ۳۶].
«عموم کافران را بکشید آنچنانکه کافران عموم مسلمین را میکشند».
سفیران و فرستادگان کشته نمیشوند؛ برای اینکه آنان پیام صلح و آشتی را میآورند و یا پیام تسلیمشدن و جزیه را میرسانند، مگر کسانی که به مجرد اسیر شدن برده میشوند، مثل زن و کودک وقتی که نجنگند کشته نمیشوند. چنانکه در صحیحین (بخاری و مسلم) آمده است که رسول الله جاز کشتن زنان و کودکان منع فرمود. دیوانه، خنثی و بردگان هم مثل زنان و کودکانند که اگر نجنگند کشته نمیشوند.
ويجوز قتلهم بما يعم– لا بحرم مكة – لكن يكره ان كان فيهم معصوم ووجد الامام عنه غني:
کشتن کافران حربی با ابزاری که همه را در برمیگیرد، مثل منجنیق و ناریونانی در گذشته و با توپ، بمب و موشک در زمان حاضر درست است. اما کافران اگر به حرم مکه محتصن شوند کشتنشان به آن وسایل جایز نیست؛ در صورتی که راهی دیگر برای دفع شرّشان باشد؛ در غیر این صورت و موقع ضرورت در حرم مکه هم با آن وسایل کشتنشان جایز است. در غیر حرم مکه وقتی که میان کافران حربی کافری باشد که خون او محفوظ است، مثل کافر ذمّی و نیازی به آن وسایل مرگبار نباشد، استعمال آنها مکروه است.
ويجوز عقر دو ابهم لحاجة ورميهم وان تترسوا بذراريهم:
پی کردن حیوانات آنان و همچنان حیوانات ما وقتی که حاجت به پیکردن آنها باشد درست است. مثلاً بیم آن باشد که به دست آنها بیفتند و آنها را علیه ما به کار ببرند. تیر انداختن به کافران حربی درست است، اگر چه حیله به کار برده و ذراری و خردسالانشان را سپر خود کرده باشند. دیدگاه متعهد همین است. امام نووی/تیر انداختن به آنان را وقتی که ذراری، خردسالان و زنان را سپر کرده باشند وقتی جایز دانسته است که ضرورت ایجاب کند.
ومال مستأمن مات بدارنا لوارثه ان كان والا فهو فيء:
مال کافر و همچنین حقوق کافری که دارای امان بوده عقد جزیه یا اماندادن به او که برای آمدن به دیار اسلام به او ویزا داده شده و کسانی که میان آنان و مسلمین آتشبس برقرار شده، هرکدام از آنها که در شهری از شهرهای ما مسلمانان بمیرد مال او و حقوق او برای وارث او است، اگر وارث دارد؛ اگر وارث نداشته باشد، مال او فَئْ خواهد بود و به مصرف فَئْ رسانیده خواهد شد تفصیل فَئْ و غنیمت در کتاب فلسفه و احکام زکات بیان شد.
والله سبحانه وتعالى اعلم، وصلى الله على سيدنا محمد وآله وصحبه وسلم.