ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء - جلد چهارم

مقدمه دوم

مقدمه دوم

بون بائن است در میان کرامات و مقامات مشائخ صوفیه قدس الله تعالی اسرارهم و مقامات و کرامات فاروق اعظم س.

مقامات مشائخ صوفیه شناخته نمی‌شود الا از جهت حفوف قرائن مثلاً در مظان جزع و قلق چندین بار دیدیم شخصی را که آثار جزع از وی ظاهر نمی‌شود پس حکم کردیم بثبوت مقام صبر او را، یا اخبار خودش از وجود این مقامات بطریق وجدان. و در هر یکی از این دو وجه خدش‌ها است مزالّ الاقدام در این فن بسیار است مقامات فاضله با صفات طبیعیه مشتبه می‌شود و یکی برنگ دیگری بر می‌آید لا جرم شناخت مقامات و کرامات اشخاص خاصه فنی است ظنی بنا بر حسن ظن به شخص و به ناقلین از وی قبول کرده می‌شود اما مقامات فاروق اعظم س اصول آن به نص مخبر صادق علیه اکمل الصلوات وایمن التحیات ثابت شده و آن حضرت  ج او را به آن‌ها بشارت داده و آن مباحث بنقل مستفیض به ثبوت پیوسته تا آنکه ایمان بقدر مجمل واجب شده و حجت به آن قائم گشته آنچه می‌نویسیم همه شرح این اجمال است و فروع این اصول:

نخست بعض نصوص مستفیضه یاد کنیم آنگاه در تفصیل خوض نمائیم.

نفس ناطقه را دو قوت داده‌اند قوت عامله و قوت عاقله چون تهذیب قوت عامله بکمال خود رسد آن عصمت است و تهذیب قوت عاقله چون بکمال خود رسد آن وحی است دست امتیان از وصول بکمال مطلق در این دو قوت کوتاه است.

اما هر یکی را نمونه ایست و نائبی چون این هر دو نائب بهم آیند ثمرات کثیره از میان این‌ها متولد شود آنگاه شخص مرشد خلائق گردد و خلیفه بر حق پیغامبر و مظهر رحمت الهی ﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ ٤ [الجمعة: ٤]. پس نائب وحی محدثیة است و موافقت رأی با وحی و کشف صادق و فراست اَلمعیه.

و نائب عصمت فرار شیطان است از ظل این کامل، و از ثمرات اجتماع این دو خصلت شهیدیت است و استحقاق نیابت پیغامبر در افاضت علوم در دار دنیا و علو منزلت در آخرت «قال  ج: لَقَد كَانَ فِيمَا قَبْلَكُمْ مِنَ الأُمَمِ مُحَدِّثُونَ، فَإِنْ يَكُنْ فِي أُمْتَيِ أَحَدٌ، فَهُوَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ»[٣]، رواه أبوهريرة وعائشة بطرق صحيحة مستفيضةٍ وفي بعض طرق حديث أبي هريرة «لَقَدْ كَانَ فِيمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنِى إِسْرَائِيلَ رِجَالٌ يُكَلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِيَاءَ، فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمَّتِى مِنْهُمْ أَحَدٌ فَعُمَرُ»[٤].

و عقبه بن عامر این مضمون را بلفظی دیگر آورد «قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  ج: لَوْ كَانَ نَبِيٌّ بَعْدِي لَكَانَ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ»، أخرجه احمد والترمذي[٥].

«وقال علي س: إن كان عمر ليقول القول فينزل القرآن بتصديقه»[٦].

«وقال ابن عمر: ما اختلف اصحاب محمدٍ  ج في شئٍ فقالوا وقال عمر إلا نزل القرآن بما قال عمر»[٧].

«وعَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ أنَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  ج: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ» أخرجه الحافظ من حديث أبي هريرة وابن عمر[٨].

وفي موقوف علي س: «كنا نري ونحن متوافرون ان السكينة تنطق على لسان عمر»[٩].

«وقال  ج: يَا عُمَرُ مَا لَقِيَكَ الشَّيْطَانُ سَالِكاً فَجًّا إِلاَّ سَلَكَ فَجًّا غَيْرَ فَجِّكَ» أو كما قال رواه الحافظ من حديث سعد بن أبي وقاص وعائشة وبريده الاسلمي[١٠].

وفي موقوف علي س: «كنا نري ان شيطان عمر يهابه أن يأمره بالخطيئة»[١١].

وعن ابن مسعود وسعد وغيرهما موافقاته للقرآن[١٢].

و در حدیث مشهور به روایت جماعة من الصحابه وهلم جرا ثابت شده که آن حضرت  ج فاروق اعظم س را به شهید مسمی نموده في حديث العشرة والثلاثة وغير ذلك «وقال  ج: أَرْأَفُ أُمَّتِى بِأُمَّتِى أَبُو بَكْرٍ وَأَقْواها فِى أَمْرِ اللَّهِ عُمَرُ» رواه أبوعمر في الاستيعاب من حديث انس وأبي سعيد ومحجن أو أبي محجن[١٣].

وقال  ج: منزلتهما من اهل الجنة کمنزلة الکواکب الدری من اهل الارض او کما قال رواه ابوداود وغیره من حدیث ابی سعید[١٤].

و در حدیث تکلم ذئب فرموده: «أُومِنُ بِهِ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ. وَمَا هُمَا ثَمَّ»[١٥].

و در جنت خانه‌ی او را دیدند[١٦]، و در منام بصورت لبن[١٧]، و قمیص[١٨] زیادت فضل او بر سائر مسلمین ممثل شد آنگاه فرمود: «اقتدوا بالذين من بعدي أبي بكر وعمر» رواه الترمذي وغيره من حديث ابن مسعود وحذيفة[١٩].

«وقال: لا يصيبنكم فتنة ما دام هذا فيكم»، رواه الحفاظ من حديث أبي ذر وحذيفه وعبدالله بن سلام[٢٠]، ومن طرق حديث حذيفة ما وجد في الصحيحين ان بينك وبين الفتنة باباً مغلقاً[٢١] إلى غير ذلك من فضائل لا تحصي وهي من متواترات الدين بالتواتر الـمعنوي.

[٣]-

[٤]-

[٥]- مسند امام احمد، سنن ترمذی، حدیث شماره:

[٦]-

[٧]-

[٨]-

[٩]-

[١٠]-

[١١]-

[١٢]-

[١٣]-

[١٤]-

[١٥]-

[١٦]-

[١٧]-

[١٨]-

[١٩]-

[٢٠]-

[٢١]-