جرقهی امید
برادران و خواهران گرامی! چنانکه خبر دارید ظلم و ستم، جهان را فرا گرفته و در راه نابودی آن قدم برداشته است، بدانید که تنها جرقه ی از بین بردن آن، شما جوانان مشرق و مغرب زمین هستید که به خداوند ایمان آورده و در راه آن تلاش ورزیدهاید. امروزه جامعه از لحاظ علوم تجربی به قلههای بلندی دست یافته است؛ با وجود اینکه در فضا سفر کرده و به اعماق زمین فرو رفته و اسرار فراوانی را کشف نموده، اما از نظر علوم انسانی و اسرار زندگی و راه رسیدن به خدا در نادانی عمیقی بسر میبرد؛ از اینرو ممکن است آن علوم تجربیای که کسب نموده به بلای خانمانسوزی تبدیل گشته و بشریت را به نابودی بکشاند.
اکنون انسانها خود را نشناخته و راه سعادت و خوشبختی را یاد نگرفته، و از وحی الهی فاصله گرفته و در پی سعادت و آرامش هستند، اما راه رسیدن بدان را نمیدانند، ایشان مانند کسانی هستند که در بیابانی گسترده کورکورانه و بدون راهنما به راه افتادهاند، پس چگونه به راهی دست مییابند که آنها را به هدفشان برساند؟
خداوند برای راهنمایی انسانها و شناسایی راههای رسیدن به ساحل امنیت و راه مستقیم پیامبرانی را فرستاد، اما متأسفانه امروزه انسانها آموزههای پیامبران را فرو نهاده و از دنبال کردن راه و منش آفریننده ی خود تکبر ورزیدهاند، سرانجام به چنان بدبختی و بلایی دچار شده که در درون خود آنرا احساس نموده و بر خطوط گونههایشان تأثیر گذاشته است. به خدا سوگند آثار این تیرهروزی را در چهره ی قوم و ملت این سرزمینی [۱]که از آئین و برنامهی الهی رویگردان شده به وضوح درک میکنم. و این، وضعیت هر ملتی است که به منهج خداوند پشت کرده و به قوانین بشری روی آورده است، اما جز کسانی که از جاهلیت آنها بیرون آمده هیچ کسی دیگر از این تیرهروزی و بدبختی آگاهی ندارد.
لازم به یادآوری است که محمد اسد [۲]نیز بعد از اسلام آوردنش همانند بنده به این بدبختی جامعهی بشری پی برده و از آن پرده برداشت، آنگاه که کتابی بنام «الطریق إلی مکة» را به نگارش درآورد و در چاپ بعدی عنوان کتاب را به «الطریق إلی الإسلام» تغییر داد.
بیماریهای درونی و روانی، از آثار آن بدبختی است، روانشناسان و جامعه شناسی از یافتن راه حلی جهت نجات مردم از اینگونه بیماریها نومید گشتهاند، بلکه بسیاری از آنان خود نیز از این بیماری مینالند، پس چگونه میتوانند مردم را از دردی نجات دهند که خود بدان دچار شدهاند!.
بعد از اینکه با یکی از جامعهشناسان مدرسهای آشنا شدم از مشکلات و ناراحتیهایی برایم تعریف کرد که درونش را فرا گرفته و بر قلبش چیره شده بود، ایشان یادآور شد که روز روشن را تیره و ناهموار میبینم و شب را به بیداری سپری میکنم، و برای رهایی از این بیماری جز استفاده از افسون و طلسمهای مادربزرگم که آن را زیر بالشم میگذارم و بعد میخوابم. هیچ راه حل دیگری را نمییابم.
شما را به خدا سوگند میدهم به من بگویید کسی که خود چنین حالتی دارد چگونه میتواند مشکلات دیگران را بگشاید؟ و اگر با خدا ارتباطی نیکو برقرار میکرد و ساعتی را با ذکر خدا سپری مینمود قلبی سرشار از اطمینان و روانی آرام را به دست میآورد.
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ ٢٨﴾[الرعد: ۲۸].
«آن كسانی كه ایمان میآورند و دلهایشان با یاد خدا سكون و آرامش پیدا میكند. هان! دلها با یاد خدا آرام میگیرند».
لازم به یادآوری است که تنها کشورهای عقب افتاده و فقیر دچار غم و ناراحتی و مشکلات درونی نیستند، بلکه این کشورهای در حال پیشرفت و متمدن هستند که از مشکلات روانی مینالند. مردم این دیار از زندگی لذت نمیبرند و زندگی را سبک و بیارزش میانگارند و خود را فرومایه تلقی میکنند، از این رو در اینگونه جوامع دختر و پسرهای منحرفی به وجود میآیند، چنانکه نمونه ی آن را در افرادی بزدل و فرومایه مشاهده میکنیم، کسانی که به خاطر فرار از واقعیت و مشکلات گوناگونی که پیرامونشان را فرا گرفتهاند به مواد مخدری روی آوردهاند که عقلشان را میگیرد و توان و نیرویشان را نابود مینماید؛ واقعیت این است که برخی اوقات مشکلات و سختیها، این افراد را به درجهای میرساند که میخواهند بر بالای قلهی بلندی رفته و خودکشی نمایند. دیروز خبری خواندم که مرا آشفته و پریشان کرد، آن راهپیمایی پرهیاهویی بود که هزاران نفر در آن شرکت داشتند. تظاهرات به خاطر اشغال افغانستان نبود که مردم آن دیار با سختیها و بلاهای گوناگونی مواجه هستند، و به خاطر مرگ و میر صدها هزار شهروند هندی نیست که از گرسنگی جان میسپارند، و به خاطر پایمالی حقوق انسان در بسیاری از نقاط جهان هم نبود، بلکه به خاطر مرگ خوانندهای بود که از زندگی بیزار شده و خودکشی کرده بود، نه تنها پریشانی شان را با تظاهرات نمایان کردند، بلکه دو نفر از آنها نیز به خاطر وی خود را به قتل رساندند! این چه ارزش و ارمغانی است؟ این زندگی بیارزشی است که افراد فرومایه را بزرگ میپندارد، و زندگی را با غم و غصه پیرامون این بیمایهها میگذراند، میان این زندگی و آن مسلمانی که تنها به فرمان خدا حرکت میکند و از نافرمانی وی پرهیز مینماید، مرگ و زندگیش را وقف پروردگار خویش گردانیده استو تفاوت فراوانی وجود دارد.
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾[الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳].
«بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خداست كه پروردگار جهانیان است؛ خدا را هیچ شریكی نیست، و به همین دستور داده شدهام، و من اوّلین مسلمان (در میان امت خود، و مخلصترین فرد در میان همه انسانها برای خدا هستم».
این افرادی که خود کشی میکنند از کشورهای عقب افتاده و جهان سوم نیستند، بلکه فرزندان کشور متمدنی همچون آمریکا میباشند؛ این ماجرا مرگ خواننده ی معروف مصری «عبدالحلیم حافظ» را برایم یاد اور شد حافظ) که پس از مرگ وی چهار نفر خودکشی کردند.
دوستان! به زندگی مردم بنگرید! هرگز امنیت و آرامش را برای آنان نمییابید کسی که برنامههای تلویزیونی را مشاهده کرده و روزنامه مطالعه مینماید و به اخبار گوش فرا میدهد، میتواند میزان جرایم را درک کند که باعث آشفتگی مردم شده و ترس و هراس را در درون آنها ایجاد نموده است، هر روز خون کسی ریخته میشود تا از زندگی سخت و پرهیاهوی مردم پرده بردارد.
[۱] انگلستان [۲] محمد اسد قبل از اسلام لبوبلد فایس نام داشتند، ایشان یهودی تبار و از قبیلهی نمسا بودند.