مسؤلیت شما چیست؟
ما که به خدا ایمان داریم و از قانون اسلام پیروی میکنیم و محمد را به عنوان پیامبر پذیرفتیم، در واقع نقش پیامبران و پیروان آنها در طول تاریخ بشریت را ایفا میکنیم؛ زیرا ما میخواهیم انسانها را از پراکندگی و گمراهی به سوی پروردگاری یگانه بازگردانیم، تا او را به عنوان آفریدگار و معبود خود برگزینند و از دین و آیین وی پیروی نمایند و پیامبرش را به عنوان هدایتگری مژده دهنده و ترساننده بپذیرند؛ مسئولیت ما امروزه ی ما همان مسئولیتی است که سلف صالح بدان پرداختند، و همان است که آسمانها و زمین از حمل آن سرباز زدند، سرانجام انسان آن را پذیرفت، اما متأسفانه بسیاری از آنها کوتاهی ورزیدند و از حمل آن سر برتافتند:
﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا ٧٢﴾[الأحزاب: ۷۲].
یعنی: «ما امانت (اختیار و اراده) را بر آسمانها و زمین و كوهها (و همه¬ی جهان خلقت) عرضه داشتیم (و انجام وظیفه اختیاری همراه با مسؤلیت، و انجام وظیفه¬ی اجباری بدون مسؤلیت را بدیشان پیشنهاد كردیم. جملگی آنها اجبار را بر اختیار برتری دادند) و از پذیرش امانت خودداری كردند و از آن ترسیدند، و حال این كه انسان (این اعجوبه ی جهان) زیر بار آن رفت (و دارای موقعیت بسیار ممتازی شد. امّا برخی از) آنان (پی به ارزش وجودی خود نمیبرند و قدر این مقام رفیع را نمیدانند و) واقعاً ستمگر و نادانند».
امانت گرانبهایی که افرادی منتخب آن را به دوش گرفتند، خداوند همهی پیامبرانش را جهت تبلیغ این پیام و برپا کردن احکام آن بسوی انسانها فرستاد.
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾[الأنبياء: ۲۵].
«ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستادهایم، مگر این كه به او وحی كردهایم كه: معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش كنید».
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶].
«ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستادهایم (و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است) كه خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران، و غیره) دوری كنید».
لازم به یادآوری است که خداوند در گفتگویی با موسی این هدف را در چند کلمه خلاصه نمود، آنگاه که موسی از مدین بازگشت و در صحرای سینا راه را گم کرد و به طرف نوری رهسپار شد که از دور آن را مشاهده نمود، هنگامی که به آنجا رسید خداوند او را این گونه فرا خواند:
﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي﴾[ط: ۱۴].
«من «الله» هستم، و معبودی جز من نیست، پس تنها مرا عبادت كن».
آری این فرمان خدا به موسی بود، و به همین خاطر او و سایر مخلوقات را آفرید:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ ٥٨﴾[الذاريات: ۵۶-۵۸].
«من جنها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام. من از آنان نه درخواست هیچ گونه رزق و روزی میكنم، و نه میخواهم كه مرا خوراک دهند. تنها روزیرسان و صاحب قدرت و نیرومند خدا است و بس».
شناخت خدا، آگاهی از وی و روی آوردن به او نقطهی شروع حرکت صحیح انسان است، و انحراف از خدا و عدم آگاهی به وی نقطهی گمراهی و خسارات در زندگی انسان میباشد؛ ایمان به خدا زیربنایی مورد نیاز است که ساختمانی محکم و استوار بر روی آن بنیان میشود، و اگر زیربنایی غیر از ایمان به خدا را برای آن در نظر گیرند، ساختمانی معیوب و ضعیف ساخته میشود که هر لحظه ممکن است سازنده را به قتل رسانده و یا ساکنان آن را نابود کند.