حكم تارك نماز
ترک نمازهای فرض، كفر محسوب میشود. پس هر كس كه نماز را ترک كند و منكر وجوب آن شود به اجماع علما، وارد كفر اكبر میشود اگر چه گاهی هم نماز بخواند [۲۵].
اما اگر كسی، معتقد به وجوب نماز باشد و آن را انكار نكند ولی بطور كلی، نماز نخواند، چنین شخصی نیز كافر میشود. (و درباره اینكه این كفر، كفر اكبر است و او را از دایره اسلام خارج میكند یا خیر، نزد علما اختلاف نظر وجود دارد) اما قول صحیح، این است كه كفر چنین شخصی، كفر اكبر است و او را از دایره اسلام، خارج میكند. در این باره، دلایل زیادی وجود دارد كه ما بطور مختصر به بیان برخی از آنها میپردازیم:
۱- خداوند میفرماید:
﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ ٤٢ خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ كَانُواْ يُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ ٤٣﴾[القلم: ۴۲-۴۳].
«روزی كه از ساق، پرده بردارند و خلق را دعوت به سجده كنند، آنان نمیتوانند سجده كنند. چشمانشان، پایین افتاده است و خواری و ذلت، وجودشان را فرا گرفته است. آنها در ـ دنیاكه سالم بودند، دعوت به سجده میشدند ـ ولی سجده نمیكردند».
آیه فوق، دلالت بر این دارد كه فرد بی نماز، در روز قیامت، كنار كفار و منافقینی قرار میگیرد كه كمرشان برای سجده خم نمیشود.
اگرفرد بی نماز، مسلمان بشمار میرفت همانطور كه در روز قیامت به مسلمانان، اجازه داده میشود كه سجده كنند به او نیز اجازه داده میشد كه سجده كند.
۲- خداوند میفرماید:
﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨ إِلَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡيَمِينِ ٣٩ فِي جَنَّٰتٖ يَتَسَآءَلُونَ ٤٠ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٤١ مَا سَلَكَكُمۡ فِي سَقَرَ ٤٢ قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ ٤٣ وَلَمۡ نَكُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡكِينَ ٤٤ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِينَ ٤٥ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤٦ حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡيَقِينُ ٤٧ فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨﴾[المدثر: ۳۸-۴۸].
«روز قیامت، هر نفسی در گرو اعمال خویش است. مگر دست راستیها كه در بهشت بسر میبرند و از گناهكاران میپرسند: چه چیزی شما را به دوزخ انداخت؟ میگویند: ما نماز نمیخواندیم و به مسكین، طعام نمیدادیم و با اهل باطل، همنشین بودیم و حق را به تمسخر میگرفتیم و روز قیامت را قبول نداشتیم».
در این آیات، فرد بینماز، جزو گناهكارانی است كه به دوزخ میروند. خداوند در جایی دیگر میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِينَ فِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ ٤٧ يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ ٤٨﴾[القمر: ۴۷-۴۸].
«همانا گناهكاران در گمراهی و آتش، بسر میبرند. روزی كه بر چهرهایشان در آتش، ـ كشیده میشودـ و به آنان گفته میشود: ـ لمس كردن آتش را بچشید».
۳- خداوند میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ ١١﴾[التوبة: ۱۱].
«اگر توبه كنند و نماز را بر پا دارند و زكات بدهند، پس برادران دینی شما هستند. ما آیات خود را برای كسانی كه اهل دانش هستند، بیان میكنیم».
خداوند در آیه فوق، نماز را شرط اخوت و برادری دانسته است.
۴- عن جابر سقال: سمعت قال: رسول الله ج: «بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلاةِ» [۲۶].
۵- عن بریده قال: قال رسول الله ج: «اَلعَهدَ الَّذي بَينَنا وَبَينَهٌم تَركَ الصَلاة فَمَن تَرَكَها فَقَد كَفَر» [۲۷]. بریده سمیگوید: رسول الله جفرمود: «پیمانی كه میان ما و آنان وجود دارد، ترک نمازست، پس هر كس، نماز را ترک كند، همانا كفر ورزیده است».
۶- عبدالله بن شفیق سمیگوید: اصحاب محمد جبجز ترک نماز، ترک هیچ عمل دیگری را كفر نمیدانستند [۲۸].
۷- تعداد زیادی از علما نقل كردهاند كه صحابه بر كفر تارک نماز، اجماع نمودهاند [۲۹].
۸- ابنتیمیه میگوید: تارک نماز به ده دلیل، كافر میشود و كفرش هم، كفر اكبر است (یعنی فرد را از دایره اسلام، خارج میكند) [۳۰].
۹- ابن قیم /بیست و دو دلیل ذكر نموده است كه تارک نماز، كافر میشود و كفرش، كفر اكبر است [۳۱].
باید گفت حقی كه در آن هیچ تردیدی وجود ندارد، اینست كه هر كس، نماز را مطلقاً ترک كند، با دلیل صریح فوق، كافر میشود.
ابن قیم /میگوید: قرآن و سنت و اجماع صحابه بر كفر تارک نماز دلالت دارند [۳۲].
[۲۵] تحفة الاخوان (۷۳) تألیف شیخ عبدالعزیز. [۲۶] مسلم (۷۶). [۲۷] روایت ترمذی (۲۶۲۱) و نسائی (۱/۲۳۱) و ابن ماجه (۱۰۷۹) و حاكم (۱/۶، ۷) با تصحیح حاكم و موافقت دهبی. [۲۸] بروایت ترمدی (۲۶۲۲). [۲۹] نگا المحلی (۲/۲۴۲، ۲۴۳) و كتاب الصلاه (۲۶) ابن قیم و الشرح الممتع (۲/۲۸) تألیف ابن عثیمین. [۳۰] نگا شرح العمدة (۲/۸۱-۹۴) تألیف ابن تیمیه. [۳۱] كتاب الصلاه (ص۱۷-۲۶) تألیف ابن قیم. ایشان، ده دلیل از قرآن و دوازده دلیل از سنت و اجماع صحابه ذر اینمورد ذكر نموده است. [۳۲] كتاب الصلاة ص(۱۷).