مادی گرایی و فرآیند بی دینی

چگونگی پيدايش مادی‌گرايی

چگونگی پيدايش مادی‌گرايی

در شرایطی که غرب نصرانی، وضعیت دینی خراب و در حال سقوطی را پشت سر می‌نهاد، بستر و خاستگاه مناسب و هم‌سازی برای رویش و رشد درخت مادی‌گرایی، فراهم گردید. فرانسه، نخستین کشوری است که پس از انقلاب مشهورش، نظام حکومتی آن بر پایه‌ی اندیشه‌ی ماده‌باورانه شکل گرفت. پیدایش و فراگیرندگی تفکر مادّه‌گرا، پذیرش و پای‌بندی به مبانی و دیدگاه‌های ماده‌باورانه‌ای از قبیل: الحاد، کفر، کنار زدن دین از عرصه‌های زندگی و نیز دشمنی با دین و کینه‌ورزی با دین‌داران پدیده‌ای دور از ذهن و عجیب نبود، زیرا دینی که اروپاییان داشتند، هیچ‌گونه همانندی و شباهتی به دین فروفرستاده از سوی خدای متعال به سوی بنده و پیامبرش عیسی بن مریم÷نداشت و دست‌های تحریف‌گر در آن اثر نهاده و دین مسیحیت را دچار تغییر و دگرگونی کرده و چیزهایی را به آن افزوده و یا از آن کم نموده بود. پیامد ایجاد دگرگونی در دین، سبب شد تا دین تحریف‌یافته، با بسیاری از مصالح، خواست‌ها و روند دنیوی زندگی مردم، در تعارض و ناسازگاری قرار بگیرد و دین دگرگون‌شده با بسیاری از یافته‌های مسلّم علمی، متعارض گردد. کلیسا-نماینده‌ و مرجع رسمی دین نصاری- و کشیش‌ها و اسقف‌هایش، به ایجاد دگرگونی در دین بسنده نکردند و افزون بر آن کوشیدند تا پذیرش و پای‌بندی به دین خودساخته را اجباری و الزامی نمایند. بدین‌سان بسیاری از مخترعان و مکتشفان را محاکمه کردند و آنان را از آن جهت که یافته‌های علمیشان با دین تحریف‌یافته مغایر بود، مجازات نمودند، بسیاری را کشتند، عده‌ای را به آتش کشیدند و برخی را هم به زندان انداختند. کلیسا، از سوی دیگر نیز پیمان غیرشریفی با حاکمان ستم‌پیشه بست و با کشیدن هاله‌ی تقدس در اطراف ستم‌گران کوشید تا از آنان مردانی نیک و مقدس، ترسیم نماید و تمام جنایت‌ها و بدی‌هایشان را در حق توده‌ی مردم، مشروعیت ببخشد و این گمان و پندار را نهادینه و تثبیت کند که این، همان دینی است که همگان، باید در برابرش گردن نهند و آن را بی‌چون و چرا بپذیرند.

این‌چنین مردم، در صدد یافتن گریزگاهی برای فرار از تنگناها و نیز گریز از زندان کلیسا و ستم و بیداد بیش از حدش برآمدند و راهی جز برون‌رفت و آشوب بر ضد دینی که با علم و دانش برخورد می‌کرد و جنایت‌کاران را یاری می‌نمود، نداشتند و ناگزیر باید علیه دین دگرگون‌شده، می‌شوریدند و آن را از تمام عرصه‌های زندگی از قبیل: سیاست، اقتصاد، تولید علم و نیز اخلاق و… کنار می‌زدند.

ای کاش این مردم، هنگام برون‌رفت از دین تحریف‌یافته و شورش بر ضد آن، به دین اسلام هدایت می‌شدند و به اسلام می‌گرویدند. اما متأسفانه آن‌ها به‌طرز عمومی و فراگیری با تمام ادیان، اعلان خشم و انزجار نمودند.

هرچند ظهور این پدیده در غرب و در سرزمین‌های نصرانی، عجیب و غریب نبود، اما پیدایش آن در اسلام، محال و غیرممکن است، چراکه باطل، از هیچ جانبی به دین اسلام، راه نمی‌یابد و اصلاً بروز چنین پدیده‌ای در اسلام، غیرقابل تصور می‌باشد. آیین اسلام، تحریف‌پذیر نیست و امکان ندارد که چیزی بر آن افزوده گردد و یا چیزی از آن کم شود. این دین، از کسی به‌ناحق جانب‌داری نمی‌کند و همه در برابر شریعت اسلام، هم‌سان و برابر هستند، فرقی ندارد که آن شخص، حاکم باشد یا شهروند. از این‌رو در اسلام، هیچ قانونی وجود ندارد که با خواسته‌های بشری، در تعارض و ناسازگاری باشد. این دین راستین، حس آزمندی را برای دانش‌پژوهی برمی‌انگیزد و در آن، نص شرعی صحیحی یافت نمی‌شود که حتی با یک حقیقت، پدیده و یا تئوری مسلّم علمی، مخالف باشد. بنابراین اسلام، سراسر حق و حقیقت، خیر و خوبی و دادگری و انصاف است. آری، این‌چنین است که اگر تهاجم فکری سازما‌ن‌یافته و هدف‌دار غربیان و رویارویی آن با دل‌های عاری از ایمان و اندیشه‌های تهی از درست‌اندیشی و نیز برخورد آن با دنیای تباه و عقب‌افتاده در پهنه‌ی پیشرفت‌باوری، آرمان‌شهری وتمدن‌گرایی نبود، تمام اندیشه‌ها و مکاتب نوپیدایی که در غرب پس از دین‌گریزی و به‌اصطلاح دین‌پیرایی، به‌وجود آمد، نه تنها در سرزمین‌های اسلامی مجال ظهور نمی‌یافت که هیچ گوشی نیز درمیان مسلمانان برای شنیدن پیام پوچش، نمی‌دید.

نصرانی‌های عرب مقیم در سرزمین‌های اسلامی، اثرگذاری و نقش زیادی در انتقال اندیشه‌های ماده‌باورانه به بلاد اسلامی و نیز انتشار و گسترش آن درمیان مسلمانان از طریق ابزار رسانه‌ای گوناگون، داشته‌اند. هم‌چنین دسته‌ها و گروه‌های علمی از جمله دانشجویان مسلمانی که برای تحصیل، به غرب اعزام می‌شوند، نقش زیادی در انتقال مادی‌گرایی و جلوه‌های اندیشه‌ی ماده‌باورانه به سرزمین‌های اسلامی داشته‌اند. بدین ترتیب که بسیاری از دانشجویان اعزامی به غرب، با دیدن نماها و جلوه‌های فریبنده‌ی پیش‌رفت علمی، شگفت‌زده و فریفته گشتند و در حالی به وطنشان بازگشتند که حامل عادت‌ها، تقالید و نظم اجتماعی، سیاسی و اقتصادیی بودند که در غرب مشاهده کردند. این دسته از افراد خودباخته، خواسته و ناخواسته، عاملان نشر و گسترش مادی‌گرایی شدند و در واقع دعوت‌گران این فراخوان شوم، گردیدند. افزون بر این، توده‌ی مردم نیز که این‌ها را حاملان و دارندگان دانش مفید و بینش درست می‌پنداشتند، به‌راحتی اندیشه‌های خودباختگان را پذیرفتند. آری، عادات، قوانین و تقالیدی که برخی از گروه‌های دانش‌پژوه اعزامی به غرب، در آن ذوب شدند و پس از بازگشت به وطن، آن را بزرگ و فرخنده انگاشتند، همان عادات، تقالید و قوانین جامعه‌ای بود که هر شخص دین‌دار و یا هر کسی را که به‌گونه‌ای با دین ارتباط داشت، کنار می‌زد.

مطالبی که پیش‌تر، بیان شد، گذشته از آن‌که ما را از چگونگی ورود مادی‌گرایی به سرزمین‌های اسلامی، آگاه می‌سازد، بیان گر دو نکته‌ی مهم و اساسی نیز می‌باشد:

۱- خطر وجود کسانی که در سرزمین‌های اسلامی زندگی می‌کنند هم‌چون نصاری و دیگر کسانی که دارای باورها و عقاید دیگری غیر از اسلام هستند، هم‌چنین می‌توان به چند وچون دسیسه‌ها و حیله‌گری‌هایشان بر ضد اسلام و مسلمانان نیز پی برد. بر ماست که نسبت به این دسته از غیرمسلمانان مقیم در کشورهای اسلامی، در کمال هشیاری و پرهیختگی باشیم و مقام و جایگاهشان را به ترازی فروآوریم که خدای متعال، آنان را در آن جایگاه قرار داده‌است و در این راستا، برایشان چنان موقعیتی در سرزمین‌های اسلامی فراهم نیاوریم که به‌گونه‌ای از انواع ریاست و حکم‌رانی بر مسلمانان دست یابند. همین‌طور باید تمام ابزار ارتباطی و رسانه‌ای، به روی غیرمسلمانان کشورهای اسلامی بسته باشد تا از سم‌پاشی و گستراندن اندیشه‌های زهرآگینشان درمیان مسلمانان، بازبمانند، اما چه کسی این کار را می‌کند؟! [۴]متأسفانه بسیاری از نظام‌های حکومتی و قوانین خیلی از کشورهای اسلامی، به غیرمسلمانان جایگاه والایی برای گسترش سموم فکری و تبلیغاتی آنان می‌دهد.

۲- خطر بزرگی که در اعزام برخی از فرزندان مسلمانان به غرب،وجود دارد. چه‌بسیار مسلمانانی که به آن‌جا رفتند و با شکل و حالتی غیر از آن‌که رفته بودند و نیز با قلبی غیر از قلب پیشین خود بازگشتند. هرچند انگیزه‌هایی برای رفتن به غرب به‌منظور تحصیل علوم تجربی وجود دارد، اما چگونه می‌توان رفتن برخی از مسلمانان را به‌قصد کسب مدارک علمی در رشته‌های علوم اسلامی و زبان عربی، توجیه نمود و یا پذیرفت؟ مگر زبان عربی، زبان دینی ما مسلمانان است و یا زبان غربی‌ها؟ آیا قرآن کریم به زبان ما نازل شده یا به زبان غربیان؟ به عبارتی آیا این گفته، معقول است که مسلمانان، می‌توانند از طریق دانش‌آموزی از مردمی که شدیدترین کفر و بیشترین کینه را نسبت به اسلام و مسلمانان دارند، به شناخت و بینش درستی در پهنه‌ی علوم اسلامی دست یابند؟

[۴] جای بسی‌شگفت و تعجب است از این که با وجودی که تمام ابزار رسانه‌ای غرب در راستای ارائه‌ی چهره‌ای زشت از اسلام و مسلمانان به‌کار می‌رود و بودجه‌های کلانی از سوی سران کشورهای غربی در این راستا، تصویب و هزینه می‌شود، بازهم عده‌ای از مدعیان توسعه‌ی آزادی و حقوق بشر، تنگ‌نمودن عرصه‌ی رسانه‌ای را بر غیرمسلمانان (آن‌هم در حد یک راهبرد تئوری و نه عملی و اجرایی) تنگ‌نظری و ستیزه‌گری با دموکراسی، آزادی‌خواهی و برابر‌طلبی قلمداد می‌کنند!. (مترجم)