مادی گرایی و فرآیند بی دینی

وظيفه‌ی مسلمانان

وظيفه‌ی مسلمانان

همه‌ی مسلمانان، با توجه به وضع نهایت بد و ناگواری که در آن به‌سر می‌برند، وظیفه‌ای بس بزرگ و سنگین دارند. این وظیفه، فراروی مسلمانان قرار دارد که باید برای تغییر وضعیت و واقعیت دردناک کنونی که چیزی نمانده تمام امت را از اسلام بیرون و دور گرداند، بکوشند. اینک همه‌ی مسلمانان، وظیفه دارند تمام تلاش و داشته‌های خویش اعم از مال، جان، وقت و فرزندان و خانواده‌ی خود را در مسیر بهبود وضع موجود، به‌کار گیرند. در این میان علما، دانش‌پژوهان، دعوت‌گران و توانمندان، وظیفه‌ای سنگین‌تر از دیگران دارند، چراکه این دسته از مسلمانان، در مقام قیادت و پیشوایی دیگران هستند و عموم مردم، تابع و پیرو آن‌ها می‌باشند.

مسلمانان، برای برون‌رفت از این واقعیت دردناک، راهی جز علم و عمل ندارند، دانشی که عمل را به دنبال ندارد، هیچ‌گونه تغییری در این واقعیت دردناک ایجاد نمی‌کند، کاری که از روی بی‌علمی و ناآگاهی باشد نیز به جای اصلاح و بهکرد وضع موجود، فساد و تباهی بیشتری به دنبال دارد. منظورم از علم و دانش، شناخت برخی از قضایا و مسایل فرعی و فقهی و یا آگاهی از پاره‌ای از آداب و رسومی نیست که مردم، به آن مشتاقند و آن را در جایگاهی فراتر از میزان اسلام، می‌نهند. منظورم، دانشی است که ایمانی قلبی و راستین به دنبال داشته باشد و محبت خدا، پیامبر و اسلام را بر تمام محبت‌ها افزون و برتر بگرداند و عاملی در راستای تلاش برای دین خدا و مجاهدت در مسیر پیروزی اسلام در سراسر زمین گردد، هرچند که برای این منظور ناگزیر به بذل جان و مال و تمام دارایی‌های باارزش باشد. بدون تردید این امر، جز با شناخت درست اسلام و یقین کامل به حقیقت توحید-اصل و اساس اسلام- فراهم نمی‌شود. البته باید از خطراتی که امت اسلامی را تهدید می‌کند و از دشمنانی که در کمین امت هستند و نیز از دعوت‌های باطل و بنیان‌برانداز، آگاهی یابیم و به مواردی که تحقق ولایت مؤمنان راستین و نیز برائت و انزجار از دشمنان دین را به دنبال دارد، پی ببریم. از آن‌جا که فراگیری علم و دانش و تلاش و جستجو در این راستا، وظیفه‌ی مسلمانان است، اهل قلم اعم از نویسندگان و ناشران، موظفند به‌کثرت به نشر کتاب‌هایی بپردازند که مسلمانان را با تمام دین، آشنا و وابسته می‌سازد. کتاب‌هایی که به تمام احکام و آموزه‌های اسلامی و میزان هریک در شریعت اسلام بپردازد و با پرداختن به بخشی از تعالیم دینی، از دیگر جنبه‌ها باز نماند و یا هیچ‌یک از این جنبه‌ها را فراتر و مهم‌تر از آن‌چه که هست، جلوه ندهد. از این‌رو نویسندگان و ناشران در شرایط حساس و کنونی امت، باید در این‌باره اهتمام و توجه ویژه‌ای داشته باشند و زیبنده‌ی آن‌ها نیست که همپای خواست و یا عمل‌کرد مردم، به یک جنبه از جوانب دین تکیه نمایند و جوانب دیگری را که در اسلام، قدر و منزلت بیشتری دارند، از یاد ببرند و کنار بگذارند. ما، نمی‌خواهیم در این میان، به آن‌چه دیگران مبتلا شده‌اند، دچار شویم و به کنار نهادن جنبه‌های فرعی و کم‌اهمیت به بهانه‌ی توجه به سایر جنبه‌های دینی، فرا بخوانیم. بلکه ما، به توازن و تعادل دعوت می‌دهیم تا نوشتارهای مختلف، موازی و هم‌سنگ جایگاه موضوعات مورد بحث در ترازوی اسلام، قرار بگیرد. بنابراین شایسته نیست کتابخانه‌های اسلامی، از کتاب‌های گوناگون در موضوعاتی هم‌چون: جن، سحر، شعبده‌بازی، زهد و ورع، اذکار، فضایل اعمال و مسایل فرعی و فقهی و امثال آن، آکنده باشد [۱۱]و در عین حال در کتابخانه‌ها،کتاب‌هایی شایسته، آسان و قابل درک برای عموم مردم در موضوعاتی از قبیل فقه سیاسی در اسلام، اندک و ناچیز باشد. در موضوع بررسی مکاتب و اندیشه‌هایی همچون: ماده‌باوری، دموکراسی [۱۲]، ناسیونالیسم، سوسیالیسم [۱۳]و نیز بررسی احزاب و گروه‌های کفرگرایی چون بعث [۱۴]و سوسیالیست، نیز کتاب‌های اندکی در کتابخانه‌ها، یافت می‌شود.

هم‌چنین کتاب‌های اندکی در موضوع جهاد وجود دارد. منظورم از جهاد در راه خدا، فقط بحث و نوشتن، درباره‌ی فرض بودن جهاد و تداوم آن تا روز قیامت نیست، بلکه منظورم، سخن از جهاد با مرتدین و از دین‌برگشتگانی است که در قالب حکام و هوادارانشان، به‌شدت خود و دیگران را پای‌بند اندیشه‌های کفرگرایی هم‌چون سوسیالیسم، ماده‌باوری و ماتریالیسم، ناسیونالیسم و دموکراسی می‌دانند و به این‌ها فرامی‌خوانند.

از چگونگی تلاش برای بازگرداندن خلافت ازدست‌رفته و نیز از دیگر موضوعاتی که در زندگانی مسلمانان اهمیت زیادی دارند، کم‌تر گفته و نوشته می‌شود، مقایسه‌ی کتاب‌هایی که در این موضوعات با کتاب‌هایی که درباره‌ی سایر موضوع‌ها نوشته شده و نیز توجهی به چند و چون بازار این کتاب‌ها و مقایسه‌ی آن‌ها با هم، تفاوت و اختلاف زیادی نشان می‌دهد و نگرانی افزونی ایجاد می‌کند.

گاهی، نویسندگان و ناشران، می‌گویند: مردم، از خواندن موضوعاتی این‌چنین، روگردان هستند. نویسندگاه و ناشرانی که خواهان نشر گسترده‌ی کتاب‌های خود هستند، ناگزیر باید به خواست و رغبت مردم، تن دهند.. باید گفت: نویسندگان و ناشران در این روگردانی مردم از خواندن موضوعات مهم، سهم زیادی دارند، چراکه در این مسیر با عموم مردم همراهی می‌کنند و در مسیر روشن‌گری مردم برای توجه به توازن و تعادل و نیز عدم پرداختن و توجه افزون به یک مسأله و بی‌توجهی به سایر جنبه‌ها، اقدام مؤثری نکرده‌اند. همین امر، سبب می‌شود که مردم، اسلام را تنها در یکی از عبادت‌ها، آداب و یا عادات، منحصر بدانند. متأسفانه اینک اسلام، در نگاه بسیاری از مردم در نماز و روزه‌ی رمضان منحصر شده است، برخی هم اسلام را در پای‌بندی به مجموعه‌ای از اذکار منحصر می‌دانند و عده‌ای نیز اسلام را در خوش‌خلقی، منحصر کرده‌اند، بعضی هم اسلام را در برخورداری از دانش فقه و یا علم حدیث و مواردی این‌چنین منحصر دانسته‌اند. از این‌رو هرگاه با بسیاری از مسلمانان درباره‌ی فراگیرندگی و همه‌جانبه بودن اسلام‌ و یا درباره‌ی برخی از مسایل مهم و مورد تأکیدی هم‌چون اجرا و کاربست دستورات الهی و مسایلی برگرفته از توحید و یگانه‌انگاری خدای متعال و نیز ایمان به آخرت همانند پای‌بندی به شریعت و وجوب تلاش برای ایجاد جکومت اسلامی و بازگرداندن خلافت اسلامی، سخن می‌گویی و یا از باطل بودن اندیشه‌هایی مانند ماده‌باوری و دموکراسی، بحث می‌کنی، گمان می‌کنند که تو، درباره‌ی دینی غیر از دین اسلام، صحبت می‌کنی و در نتیجه می‌گویند: این کار، پرداختن به سیاست است و نباید دین را با سیاست قاطی کرد! اگر در سخنرانی‌های جمعه و نیز در جلسات علمی و کلاس‌هایی که در مساجد برگزار می‌شود و یا در کتاب‌هایی که خواندن و درک آن برای عموم آسان است، بر چنین موضوعاتی تأکید گردد، دیگر، مردم سخنان نادرست و این‌چنینی نمی‌گویند.

نباید و نشاید که نویسندگان و ناشران، به‌خاطر خواست و میل خوانندگان و به‌قصد بازارگرمی کتاب‌هایشان، با عرضه‌ی ناقص دین و پرداختن به یکی از جنبه‌های دینی، در ناخالص گردانیدن دین و تحریف مفاهیم دینی، وارد شوند تا مبادا ابزار تحقق هدف ماده‌باوران در محدود کردن اثرگذاری دین در امور و نیز کنار زدن آن از دخالت در زندگانی بشر قرار گیرند.

برخی از نویسندگان و ناشران، می‌گویند: ما، از آن جهت درباره‌ی این موضوعات مهم، چیزی نمی‌نویسیم و نشر نمی‌کنیم که خطاکاری در پرداختن به چنین موضوع‌های مهمی، معمولی و دور از امکان نیست و دوری از اشتباه، به علم و دانش زیادی نیاز است که در وسع ما نمی‌باشد.. بنده نیز در این‌باره با این‌ها موافقم که بسیاری از نویسندگان، از نوشتن کتاب‌‌های خوب و مفید در این موضوعات، ناتوان هستند، اما سؤال من این است که: کجایند عالمان برجسته؟ اگر اینک زمان انجام وظیفه‌ی آنان فرا نرسیده، پس کی می‌خواهند برای تغییر وضع دردناک کنونی، کاری بکنند؟!

در همین چارچوب آموزگاران و اساتید مقاطع مختلف تحصیلی نیز وظایفی دارند، از جمله:

۱- تلاش برای ایجاد بهترین و شایسته‌ترین برنامه‌ی درسی تا برنامه‌ی آموزشی، در چارچوب و مسیر خدمت به اسلام قرار بگیرد و بدین‌سان، آموزش دروس، یگانه هدف تدریس کتاب‌ها نباشد، با توجه به این‌که آیین اسلام، دینی است که از سوی خدا، برای ما آمده است و باطل، از هیچ جانبی به آن راه نمی‌یابد و نیز با نظرداشت این مسأله که یافته‌های علمی، برایندی از نظام آفرینش الهی است و هیچ تعارضی میان دین و دانش وجود ندارد، می‌توان بسیاری از یافته‌های علمی را به عنوان دلیل، در خدمت ایمان قرار داد. هم‌چنین می‌توان از بسیاری از قوانین علمی و یافته‌های علوم تجربی، برای رد دیدگاه‌های الحادی ملحدان و بی‌دینانی استفاده کرد که فقط علوم تجربی را قبول دارند و فراتر از این علوم، نمی‌بینند و نمی‌اندیشند. بنابراین باید این شیوه را در مواد و برنامه‌های درسی دانش‌‌آموزان و دانش‌جویان، به‌کار بست. البته باید در این پهنه با پژوهش و روشن‌گری زیادی وارد شد و نباید به اشاراتی گذرا بسنده کرد. برنامه‌ریزان و مؤلفان کتاب‌های درسی، باید به این وظیفه‌ی مهم، توجه و عنایت ویژه‌ای داشته باشند.

۲- پالودن مواد درسی از مباحث کفرآمیز و گمراه‌کننده: گاهی اتفاق می‌افتد که برنامه‌ریزان و مؤلفان کتاب‌های درسی، افرادی بیگانه با دین باشند، از این‌رو آموزگاران و مدرسان مسلمان، نباید این‌چنین مطالبی را آن‌گونه که در کتاب درسی آمده، تدریس کنند و بلکه چنین حقی ندارند. آن‌ها باید جنبه‌های انحرافی مطالب را برای دانش‌آموزان، روشن کنند و آن‌ها را از این‌گونه مطالب، برحذر و هشیار بدارند و به بیان مطالب درست، بپردازند، آموزگاران، نباید نقش معلمی و آموزشی خود را در تدریس کتاب درسی منحصر بدانند، بلکه باید مواد درسی را با اسلام و آموزه‌های اسلامی پیوند دهند و مواد درسی را از هرگونه ناخالصی و شائبه‌ پاک نمایند و بدین‌سان در کنار معلم بودن، دعوت‌گر و روشن‌گر نیز باشند.

۳- آموزگاران و اساتید، باید هر فرصت فراهم‌شده را برای توضیح مفاهیم و ارزش‌های اسلامی، غنیمت بدانند و بکوشند تا از تمام فرصت‌ها برای نهادینه کردن عقاید و باورهای ناب اسلامی و نیز بیان مسایل مسلمانان و آموزش تعالیم دینی، استفاده نمایند.

همه‌ی معلمان در تمام سطوح علمی و دینی، موظفند برای تحقق و انجام مسؤولیت‌های یادشده، بکوشند تا افرادی شایسته در انجام وظیفه‌ی مهم و ارزشمندی باشند که خداوند، آنان را با آن گرامی داشته است.

[۱۱] ما، همواره تأکید کرده و می‌کنیم که نباید کسی، چنین بپندارد که ما، از جایگاه مواردی که اسلام، درباره‌اش حکمی کرده -هرچند مسأله‌‌ای معمولی هم‌چون چگونگی قضای حاجت باشد- می‌کاهیم، خیر، بلکه فراخوان ما، این است که به هر مسأله‌ای همان جایگاهی را بدهیم که در ترازوی اسلام، از آن جایگاه برخوردار است و این، روش عالمان نیکی است که بر اساس فهم صحیح از نصوص شرعی چنین روی‌کردی داشته و دارند. [۱۲] دموکراسی، به معنای حکومت عامه‌ی مردم است و از آن‌جا که با شعارهایی چون: آزادی گفتار، نشر، اجتماع و دسته‌بندی، آزادی مذهب، آموزش و امثال این‌ها، پدیدار گشته، هواداران زیادی به خود گرفته است، برابری حقوق اساسی مردم، در شعارهای دموکراسی، فقط بر روی کاغذ بوده و در عرصه‌ی عمل، دموکراسی، ابزاری برای سلطه‌جویی مدعیان برابری فرصت‌ها شده است. در دین اسلام، کلیات مبانی و زیرساخت‌های نوع حکومت، در قرآن و سنت صحیح رسول ‌خدا جبیان شده و تلاش کسانی که کوشیده‌اند تا این اصول را هم‌پای دموکراسی دینی تعریف کنند، به مخالفت با بسیاری از آموزه‌های صریح کتاب و سنت، انجامیده است. بررسی این موضوع، گذشته از تبیین مبانی دموکراسی، نیازمند نوشتار و پژوهه‌ای کامل درباره‌ی فقه سیاسی اسلام است.(مترجم) [۱۳] سوسیالیسم یا جامعه‌باوری، از واژه‌ی سوسیال در زبان فرانسه به معنای اجتماعی گرفته شده است، در واژه‌نامه‌ی انگلیسی آکسفورد، سوسیالیسم، نظریه‌ای تعریف شده است که بر نظارت جامعه بر تولید و وسایل تولید و نیز اداره‌‌ی آن‌ها به سود همگان، تأکید دارد.. بدون تردید چنین تعریفی از سوسیالیسم، صرفا به حوزه‌ی اقتصادی این مکتب و تفکر، اشاره دارد، در صورتی که نظریه‌پردازان سوسیالیسم در حوزه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فلسفی و حتی دینی، اظهار نظرهایی کرده‌اند که هرچند هم‌سان نمی‌باشد، اما از آن‌جا که از تمام جریان‌های تاریخی، طبیعی و حتی ما بعد طبیعی، برداشت و یا تفسیری ماده‌باورانه و صرفاً جامعه‌شناختی داشته‌اند، از این‌رو در تحلیل آموزه‌های مذهبی و دینی خود نیز، به بی‌راه رفته‌اند، متأسفانه در این میان عده‌ای نیز بدور از آشنایی با مفاهیم دین اسلام کوشیده‌اند تا از اسلام، تعاریفی ارائه دهند که در واقع، اسلام، دینی تعریف شود که به نحوی، اندیشه‌ها و داده‌هایی زیر نفوذ دموکراسی، ناسیونالیسم، سوسیالیسم و امثال این مکاتب دارد. اما قطعاً اسلام، دینی است کامل و همه‌جانبه که با وجود تمام بی‌راهگی‌های برخی از به‌اصطلاح اندیشمندان، از تحریف و دگرگونی در امان مانده و هم‌چنان قابلیت کاربست در تمام جنبه‌های رندگانی را دارد. (مترجم) [۱۴] بعث، جنبش و حزبی عربی است که کوشیده است تا تحلیل‌های مارکسیستی را با ناسیونالیسم عربی پیوند دهد. این جنبش، نخست در سوریه و در سال ۱۹۴۴ میلادی به رهبری میشل افلق و صلاح بیطار با هدف براندازی تسلط فرانسه بر سوریه، آغاز شد و در سال ۱۹۵۳ با حزب سوسیالیست سوریه به رهبری اکرم حورانی، یکی گردید. حزب بعث سوریه، از سال ۱۹۶۳ قدرت را به دست گرفت و سال ۱۹۶۴ دست به ملی کردن مؤسسات و کارخانه‌ها زد. از آن دوران به بعد تا مدتی کشاکش شدیدی با اخوان المسلمین داشت، اخوان المسلمین، جنبشی است که با بنیان‌گذاری شهید حسن‌البناء/، بر پایه‌ی اصول اسلامی، از سال ۱۹۲۹ فعالیتش را به‌طور رسمی در مصر آغاز کرد و در پایان جنگ جهانی دوم، بیش از دو میلیون عضو داشت. جنبش اخوان المسلمین که خواهان بازگشت به اصول حکومت اسلام در نخستین سده‌های آن بود، فراز و نشیب زیادی را پشت سر نهاده و پس از چند دهه جهاد و دعوت، در حال حاضر به مبارزه‌ی آرام و بدون تنش روی آورده و فروگذاری جهاد مسلحانه‌ی اسلامی را -جز در فلسطین- با نام جهاد سیاسی و مبارزه‌ی دموکراتیک، تحلیل و توجیه می‌نماید! به‌هر حال، کشاکش حزب بعث با اخوان المسلمین سوریه، به کشتار و اعدام بسیاری از اعضای حزب اخوان، انجامید. حزب بعث، در عراق نیز حکومت را به دست داشت و پس از تهاجم آمریکا به عراق، سرنگون شد. بعث عراق و بعث سوریه با هم اختلاف و دشمنی شدیدی داشتند. (مترجم)