تئوری امامت درترازوی نقد

پاسخ آیت الله جعفر سبحانی به معمای غیبت امام زمان

پاسخ آیت الله جعفر سبحانی به معمای غیبت امام زمان

در اوایل سال ۱۳٧۸ نامه‌ای به آیت ا... سبحانی (از اساتید بزرگ حوزۀ علمیه قم) دادم و سؤال کردم که: «با توجه به ادلۀ ضرورت وجود امامان معصوم بعد از پیامبرص، غیبت امام زمان چگونه توجیه می‌شود؟» پاسخ ایشان به قرار ذیل بود:

با تقدیم سلام به شما پرسشگر عزیز جهت روشن شدن مطالب، سؤال فوق را به دو پرسش زیر بیان نموده و سپس هر کدام را جداگانه پاسخ می‌دهیم:

۱. علل غیبت امام زمان (عج) چه چیزهایی می‌تواند باشد؟

پاسخ:

علت و فلسفه واقعی غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی از رازهای الهی است، جز خداوند و پیشوایان معصوم÷کسی نسبت به آن اطلاع کافی و کامل ندارد. با این حال طبق بیان معصومین÷راز اصلی غیبت آن حضرت عبارت است از:

۱-۱. فراهم نبودن شرایط ظهور، برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل و قسط جهانی و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در تمام کره خاکی). این آرمان بزرگ نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی بشریت دارد، تا جهان به استقبال آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است اگر آن حضرت پیش از فراهم شدن مقدمات در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی مانند دیگر امامان (شهادت) یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ دیده از جهان بر خواهد بست.

۲-۱. محفوظ ماندن از شرّ جبّاران و ستمگران است.

۳-۱. در بعضی از روایات حکمتهای دیگری از جمله آزمایش مردم و اندازه پایبندی و پایداری آنان به دین ولایت بیان شده است. غیبت آن حضرت سبب می‌شود تا نفاق پنهان عدّه‌ای آشکار شود، ایمان حقیقی محبّان و شیعیان واقعی امام (عج) از افراد ناخالص و سست ایمان جدا و پاک شود و در یک جمله مؤمن از منافق معلوم گردد.

۲. چه علتی داردکه بعد از رحلت پیامبر سلسله‌وار امامانی جهت حفظ شریعت و امامت جامعه اسلامی معرفی می‌شوند اما در این زمانهای بحرانی که بیشتر نیازمند به امامت معصوم می‌باشد امام زمان (عج) از نظرها مخفی می‌شود. چرا از دیده پنهان، و چگونه از وجود او بهره‌مند شویم؟

پاسخ:

نخست باید توجه نمود که غیبت امام به این معنی نیست که او در جهان دیگری جز این جهان زندگی می‌کند و یا وجود جسمانی او به وجود ناپیدایی مانند امواج دریا تبدیل گردیده است، بلکه معنی غیبت امام – عجل الله تعالی فرجه الشریف – این است که او در میان مردم زندگی می‌کند و مردم او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند و از یک زندگی طبیعی برخوردار است.

ثانیاً طبق بیان امام علی بن ابی‌طالب÷در نهج البلاغه خدا دو نوع حجت دارد یکی حاضر و آشکار و دیگری غایب و ناپیدا، آنجا که می‌فرماید: «خدایا روی زمین هیچگاه از حجتهای تو خالی نمی‌ماند، حجتهایی که گاهی حاضر و آشکار و گاهی ام از بیم مردم پنهان هستند تا دلایل آیین الهی محو و نابود نشود.» این بیان می‌رساند که رهبران الهی در پنهان و آشکار وظیفه سنگین رهبری را انجام می‌دهند. و در همه حال در راهنمایی مردم می‌کوشند. و قرآن مجید ما را به مقام والای ولایت و شئون و نحوه هدایت‌های اولیاء رهبری نموده و به روشنی ثابت نموده که ممکن است یکی از مردان الهی در عین اینکه از نظر غایب و پنهان باشد به امر هدایت و ارشاد بپردازد.

ثالثاً گروهی از اولیاء الهی اگر چه از نظرها غایب بودند، با این حال جامعه را هدایت می‌کردند و یا اینکه به صورت استتار با پوشش خاصی به سازندگی افراد اشتغال داشتند، و با اینکه نبی و ولی بودند ولی منتظر آن بودند که فرمان حق برسد سپس انجام وظیفه کنند. برخی از افراد این گروه عبارتند از:

الف) معلم حضرت موسی÷که در اخبار به نام «خضر» معرفی شده است. این ولی زمان به صورت ناشناس زندگی می‌کرد، او علم وسیع و روح قوی و نیرومندی داشت. به تصریح قرآن، حضرت موسی÷با او آشنا شده از علم او بهره‌مند می‌شد، و اگر خدا او را معرفی نمی‌کرد کسی با او آشنا نمی‌شد، او با اینکه از دیدگان پنهان بود، هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت. و روی ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به او داده شده بوده، در اموال و نفوس تصرف می‌کرد و اوضاع را طبق مصالحی رهبری می‌نمود. این جریان در قرآن کریم سورۀ کهف آیه ۶۵ تا ۸۲ بطور مفصل آمده است.

ب) حضرت موسی÷، چهل روز از دیدگان پنهان و غایب بود. اگر امام و پیشوا پیوسته باید در دل اجتماع باشد و غیبت امام با مقام هدایت و سودبخشی او منافات دارد، درباره حضرت موسی÷چه باید گفت با اینکه می‌دانیم در نبود او بنی‌ اسرائیل به گوساله‌پرستی روی آوردند؟ آیا این پیامبر الهی که طبق تصریح قرآن چهل روز تمام از بنی اسرائیل دوری گزید (سوره بقره: ۵۱ و سوره اعراف: ۱۴۲) در این مدت رهبر بود یا نه؟ امام بود یا نه؟ اگر بگوییم مقام نبوت و رهبری را بر عهده داشت، این سؤال پیش می‌آید که: فایدۀ وجود چنین امامی چیست؟ و اگر بگوییم در این زمان، مقام رهبری از او سلب شده بود، سخنی بی‌اساس گفته‌ایم؛ زیرا می‌دانیم که وی با داشتن این سمت، برای اخذ تورات از دیده‌ها غایب شده بود. اگر امام باید روشنی بخش و الهام‌دهنده باشد، مدت کم و زیاد در نظر عقل یکسان است. و فقط آن مقدار از غیبت مستثنی است که ضرورت زندگی مانند خواب، آن را ایجاد می‌کند. اگر چه حضرت موسی÷برادرش هارون را به عنوان وصی در میان مردم گذاشته بود، ولی از این جهت نمی‌توان بین غیبت حضرت موسی÷و حضرت قائم – عجل الله تعالی فرجه الشریف – فرق گذاشت؛ زیرا اولاً ولی عصر – عجل الله تعالی فرجه الشریف – نیز نایبانی در میان امت دارد که می‌توانند رهبری امت را در دوران غیبت بر عهده بگیرند و ثانیاً داشتن وصی مجوز غیبت نمی‌تواند باشد.

ج) طبق تصریح قرآن کریم حضرت یونس مدتی در شکم ماهی محبوس و از دیدگان امت خود پنهان بود. (سوره انبیاء: ۸٧ و صافات: ۱۴۰ به بعد) این «ولیّ» الهی با داشتن مقام ولایت، از امت خود دور بود. حال اگر پیشوای الهی باید پیوسته مفیض و نوربخش باشد، غیبت او را چگونه می‌توان توجیه کرد؟ معلوم است که ایشان به جهت مصالحی غایب بود و در مدت غیبت همچنان مقام ولایت را دارا بود.

خلاصه از مطالب بالا به نکاتی دست می‌یابیم از جمله:

۱. بعضی اولیاء الهی با اینکه از دیدگاه پنهان بودند، ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشتند، به جهت ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به آنها داده شده بود، پیوسته در اموال و نفوس تصرف می‌کردند و اوضاع را طبق مصالحی رهبری می‌نمودند، اگر چه تصرفات آنها نیز از دیدگان مردم عادی پنهان بود.

۲. هدایت و رهبری که از شئون اولیاء الهی است گاهی به دو صورت آشکار و پنهان انجام می‌گیرد، و هرگز لازم نیست که امام شناخته شود، تا هدایت کند بلکه در حال اختفاء و پنهان نیز به این وظیفه خطیر قیام می‌نماید و نفع زیادی را به مردم می‌رساند. و غیبت امام با مقام هدایت و سودبخشی او منافات ندارد.

۳. هدایت و رهبری آنها گاهی به صورت «فردسازی» و گاهی به صورت «جامعه سازی» انجام می‌گیرد. در صورت فردسازی هرگز لزومی ندارد همه افراد، ولی الله را بشناسند. و یا پیوسته عموم را رهبری کند، بلکه در شرایط خاصی که «جامعه‌سازی» مقدور نباشد، باید به «فردسازی» بپردازد.

۴. با غیبت ولیّ، مقام ولایت از او سلب نمی‌شود.

در نتیجه وظیفه امام زمان – عج الله تعالی فرجه الشریف – در دوران غیبت مانند وظیفه اولیاء و رهبران گذشته است. امام در حال اختفاء در امور زندگی دنیوی و دینی مردم تصرفاتی دارد، با افراد شایسته و لایق در حال تماس بوده و به فراسازی و تربیت شخصیت‌ها اشتغال دارد. آیا با داشتن چنین وظایفی باز جا دارد که بگوییم فایده وجود این ولی زمان چیست؟ خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِۖ وَكَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَ ٧٣[الأنبیاء: ٧۳].

«آنان را پیشوایان قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کنند و انجام دادن عمل نیک و بر پا داشتن نماز و پرداختن زکات را به آنها وحی نمودیم و عبادت گزار ما بودند».

این آیه نه تنها می‌رساند که هدایت آنان به فرمان خداست بلکه می‌رساند که شیوه هدایت آنها نیز به فرمان الهی است. گاهی اراده و مشیت خدا بر آن تعلق می‌گیرد که آنان در حال اختفاء به هدایت اشتغال ورزند. و گاهی مصالح ایجاب می‌کند که از پس پردۀ غیبت برون آیند، و شیوۀ هدایت جمعی را پیش گیرند، در هر حال، همه هدایت‌ها و همه شیوه‌های هدایت آنان به فرمان خداست.