وفات رسول اكرم ج
خداوند تبارک و تعالی در حالی که پیامبر ج خود را مورد خطاب قرار میدهد، میفرماید:
﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠﴾[الزمر: ۳۰].
«(ای محمد! مرگ از مسائلی است که همه انسانها درآن یکسانند و شتری است که بر در خانه همه کس میخوابد. لذا) تو هم میمیری و همه آنان نیز میمیرند (و سرانجام نیک و خوش و جاویدان از آن پرهیزکاران است)».
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ﴾[آلعمران: ۱۴۴].
«محمد جز پیغمبری نیست و پیش از او پیغمبرانی بوده و رفتهاند، آیا اگر او (در جنگ احد کشته میشد، مثل هر انسان دیگری وقتی) بمیرد یا کشته شود، آیا چرخ میزنید و به عقب برمیگردید (و با مرگ او اسلام) را رها میسازید و به کفر و بتپرستی بازمیگردید».
﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ ٣٤﴾[الأنبیاء: ۳۴].
«ما برای هیچ انسانی پیش از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم (تا برای تو جاودانگی قرار دهیم) مگر اگر تو بمیری ایشان جاودانه میمانند؟!».
رسول الله بعد از اینکه ادای امانت کردند و رسالت پروردگارشان را رساند و در راه خدا جهاد کرده و قرآن به عنوان شاهد بر این مسئله، در لحظات آخر زندگی آن حضرت چنین میفرمایند:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳].
«امروزه (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند، برای شما برگزیدم».
خداوند خبر مرگ رسول الله ج را به ایشان داد، آن زمان که سوره نصر را بر او نازل کرد، در (صحیح بخاری) از ابن عباسبنقل شده که گفته: عمر فاروقس من را همراه با بزرگان (بدر) وارد مجلس مشورت میکرد، بعضی از آنها از این کار ناراحت میشدند و میگفتند: چرا این جوان را همراه ما داخل میکنی در حالی که ما فرزندان هم سن و سال او داریم؟ عمرس گفت: او واقعا کنجکاو و عاقل و فهمیده و باشعور است، روزی عمر فاورق او را دعوت کرد و همراه با بزرگان وارد مجلس مشورت کرد، من فکر میکنم بخاطر این من را همراه آنها دعوت کرد چون میخواست فضل و برتری من را به آنها نشان دهد، عمرس گفت: نظر شما در رابطه با این فرموده خداوند تبارک و تعالی چیست؟
﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾[النصر: ۱].
«هنگامی که یاری خدا و پیروزی (و فتح مکه) فرا میرسد».
بعضی از آنها گفتند: به ما دستور داده شده که هرگاه یاری شدیم و پیروزی بدست آوردیم خداوند را شکر کرده و از او طلب استغفار کنیم و بعضیها هم ساکت شدند و هیچ چیزی نگفتند، عمرس به من گفت: آیا تو هم اینگونه میگویی ای پسر عباس؟! من هم گفتم: نه، عمر گفت: پس چه میگویی؟ گفتم: این نشانه زمان فوت رسول الله ج است که خداوند اجلش را به او میگوید و فرموده است: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾این نشانه رسیدن اجل توست.
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾[النصر: ۳].
«پروردگار خود را سپاس و ستایش کن، و از او آمرزش (خود و یاران خویش را از شتابگری در فرا رسیدن فتح و وقوع پیروزی و اظهار دلتنگی و گلایه از زندگی) بخواه، خداوند بسیار توبهپذیر است».
عمر فاروق گفت: من هم نظرم همین است که تو میگویی.
اندکی پیش از وفات، حضرت ج بین انتخاب شکوه زندگی دنیا و آنچه که نزد خداوند تبارک و تعالی است، مختار شدند.
ابوسعید خدریس میگوید: پیغمبر ج بر منبر نشست و فرمود:
«إِنَّ عَبْدًا خَيَّرَهُ اللَّهُ بَيْنَ أَنْ يُؤْتِيَهُ مِنْ زَهْرَةِ الدُّنْيَا مَا شَاءَ، وَبَيْنَ مَا عِنْدَهُ، فَاخْتَارَ مَا عِنْدَهُ» [۱۱].
«یکی از بندگان خدا، از جانب خدا مخیر گردیده است در بین اینکه هرچه که میخواهد از نعمتهای دنیا داشته باشد یا آنچه که نزد خداست مال او باشد، باید یکی را انتخاب کند، این بنده خدا آنچه که به نزد خدا میباشد انتخاب نموده است».
ابوبکر فوراً به گریه افتاد و گفت: پدر و مادر ما فدایت باد. ما از گریه ابوبکر تعجب کردیم و مردم گفتند: این پیرمرد را نگاه کنید، که پیغمبر ج از یک بنده خدا که از جانب خدا در بین انتخاب خوشیهای دنیا و آنچه پیش خداست مخیر گردیده است، خبر میدهد، ولی او گریه میکند و میگوید: پدر و مادر ما فدایت!.
(اما بعداً متوجه شدیم) که این بنده مخیر شده، رسول خداست، و معلوم گردید که ابوبکر از همه به این فرموده عالمتر است.
پیغمبر ج فرمودند:
«إِنَّ مِنْ أَمَنِّ النَّاسِ عَلَىَّ فِى صُحْبَتِهِ وَمَالِهِ أَبَا بَكْرٍ، وَلَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلاً مِنْ أُمَّتِى لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ، إِلاَّ خُلَّةَ الإِسْلاَمِ، لاَ يَبْقَيَنَّ فِى الْمَسْجِدِ خَوْخَةٌ إِلاَّ خَوْخَةُ أَبِى بَكْرٍ» [۱۲].
«سخیترین و صاحب حقترین مردم، چه از لحاظ رفاقت و چه از نظر مالی نسبت به من، ابوبکر است. اگر من در بین امتم دوست خاصی را انتخاب میکردم ابوبکر را به عنوان دوست خاص خود انتخاب مینمودم. ولی دوستی و اخوت اسلامی کافی است (و کسی را به عنوان دوست خاص انتخاب نخواهم کرد) درهای کوچک مسجد همه باید بسته شوند. و به جز در ابوبکر، در دیگری نباید باقی بماند».
در صحیح بخاری آمده است که ابن عباسب میگوید: که نبی اکرم ج در آن مریضی شدید که باعث فوت ایشان گردید در حالی که سرشان را با پارچهای پیچیده بودند از اتاقشان خارج شدند. و این موضوع بالا را مطرح کردند [۱۳].
و امام مسلم از حدیث جندب روایت کرده است که این سخنرانی رسول الله ج پنج روز قبل از فوت ایشان میباشد [۱۴]. سپس پیامبر اکرم ج مانند سایر انسانها فوت کردند و ایشان نیز مانند سایر انسانها سست گردیده، دچار سکرات موت شدند، بعد روح مبارک ایشان از جسدش جدا شد، و جسدش سست و نرم گردید، عایشه صدیقهلمیگوید: براستی از جمله نعمتهایی که خداوند به من دادهاست اینکه رسول الله در خانه من، در روز من، در آغوش من فوت کردند و زمان فوت ایشان خداوندآب دهان من و آب دهان حضرت رسول ج را باهم یکی کرد، زیرا عبدالرحمن پیش من آمد در حالی که یک شاخهتر درخت خرما در دستش بود و من رسول الله ج را نگه داشته بودم، دیدم که رسول الله ج به آن شاخه نگاه میکند گمان کردم که به آن نیاز دارد، گفتم: آن را برای شما بگیرم؟ با سر اشاره کرد بله، آن را گرفتم و پاک کردم، سخت خشک بود و گفتم آن را برای شما نرم کنم؟ با سر اشاره کرد که بله! آن را نرم کردم، این بود که خداوند آب دهان من و آب دهان حضرت را باهم یکی کرد، ظرف آبی در جلوی دستش بود، دست را داخل آب فرو میبرد و صورتش را به آن میمالیدند و میگفتند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، إِنَّ لِلْمَوْتِ سَكَرَاتٍ».
«لا إله إلا الله، براستی مرگ دارای حالت بیهوشی است». سپس انگشت دست چپ را بلند کردند و گفتند: «فِى الرَّفِيقِ الأَعْلَى» [۱۵]. «نزد رفیق اعلی»، تا رحلت فرمود و دستش به سوی آب مایل شد (بخاری آن را روایت کرده است).
روز وفات آن حضرت ج، روز دوشنبه بود همانطور که از دو حدیث انس [۱۶]و عائشهباستخراج میشود و بخاری آن را در صحیح خود روایت کرده است.
پس وفات رسول اکرم ج در روز دوشنبه سال یازدهم هجری بوده است. ابن هشام در سیره نبوی در رابطه با وفات حضرت گفته است که: در ماه ربیع الاول بوده است. و غیر از او گفتهاند که در دوازدهم ربیع الاول بوده است. رسول اکرم ج یا در دوازدهم ماه یا در سیزدهم یا چهاردهم یا پانزدهم ماه فوت کردهاند، زیرا به اجماع تمامی مسلمانان، عرفات در آخرین حج رسول اکرم ج روز جمعه بوده است و آن نهم ذیحجه است لذا ذیحجه روز پنجم یعنی پنجشنبه بوده است پس ماه محرم یا جمعه بوده است یا شنبه.
اگر جمعه بوده باشد پس صفر یا شنبه بوده یا یکشنبه و اگر ماه محرم شنبه بوده باشد پس یا یکم ربیع بوده است و یا دوم ربیع و هر طور که بدین شکل حساب شود بهیچوجه دوازدهم ربیع روز دوشنبه نخواهد شد [۱۷].
سن رسول الله ج در روز وفاتش بنا بر قول جمعی از صحابهشمانند عائشه و ابن عباس و غیر از این دو نفر، ۶۳ ساله بودهاند.
در مدت زمان بعثت تا وفات، اتفاقات بزرگ و موقعیتهای مناسبی برای آن حضرت ج پیش آمده است که در همه اینها مردم را به سوی پروردگارش، صبر کردن و صابر بودن و مجاهدت و تلاش کردن و هجرت کردن، دعوت کرده است و محتمل اذیت و آزارهای مختلفی میشد تا اینکه خداوند به اوو یاران اودین خود، پیروزی و موفقیت عنایت کرد، پیامبر در طول حیات خود تا وفات، رسالت پروردگار خود را به مردم ابلاغ کرد درست است که او رحلت نموده است ولی دین او تا روز قیامت باقی است، چراکه خداوند خود آن را حفظ کرده است واین وعده خداوند است بر تمامی ملتها و اقوام مختلف پیروز خواهد شد و کسانی که دنباله رو این دین باشند همیشه پیروز خواهند بود.
﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٧١ إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣﴾[الصافات: ۱۷۱-۱۷۳].
«وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است و آن اینکه ایشان قطعاً یاری میگردند و لشکر ما حتماً پیروز خواهد شد».
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ٣٣﴾[التوبة: ۳۳].
«االله ذاتی است که پیغمبر خود (محمد) را همراه با هدایت و دین راستین (به میان مردم) روانه کرد تا این آئین (کامل و شامل) را بر همه آیینها پیروز گرداند (و به ظهورش رساند) هرچند که مشرکان دوست نداشته باشند».
توجه به سیره حضرت رسول اکرم ج و اینکه چطور و تا چه اندازه از دین خدا دفاع کردهاند و اجرای وظایف دینی، و دراین راه چقدر اذیت و آزار میشدند، و راه و روش و سیره آن حضرت در مبارزه با دشمنان خدا، و شیوه زندگی آن حضرت، همه اینها کارهایی هستند که هر مسلمان باید به آنها عنایت خاصی داشته باشد و آن را مطالعه کند، زیرا این روش همان روش مستقیم است و این راه و روش کسی است که خداوند کمال بشری را در او قرار دادهاست، راه و روش سید مخلوقات و بزرگترین آنها و گرامیترین و با فضیلتترین کل آنان است.
اگر از بعضی جوانب مختلف، سیره رسول اکرم ج، مطالب کمی ذکر کنیم، به حقیقت مقام و منزلت این شخصیت بزرگ را خیلی پایین آورده و حق مقام و مرتبه ایشان را ادا نکردهایم ولی هدف ما از نوشتن این رساله کوچک اما پر معنی، آگاهی بر مهمترین مسائل در رابطه با گواهی اثبات رسالت رسول الله ج است که بر هر مسلمان مرد و زن لازم است آن را بشناسد، در مورد آن تحقیق کند، و به آن عمل کند تا از عذاب خداوند نجات یابد.
خداوند ما و شما و سایر برادران مسلمانان را از چیزهایی که باعث بوجود آوردن خشم و غضب خداوند میشود حفظ نماید، و ما و شما را از زمره کسانی قرار دهد که مورد الطاف خداوند قرار میگیرند، همانا او پاک و منزه و بخشنده گناه و بخشنده نعمت است.
کثرت اسم دلالت بر بزرگی صاحب نام میکند و نامهای نبی اکرم ج بر معنا و مفهوم بزرگی دلالت میکنند، از بزرگترین نامهای ایشان محمد ج است و این همان اسمی است که خداوند ایشان را به این نام در قرآن کریم نامیده است، خداوند میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾[الفتح: ۲۹].
«محمد فرستاده خداست، و کسانی که با او هستند در برابر کافران سختگیر، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند».
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٤٠﴾[الأحزاب: ۴۰].
«محمد پدر (نسبی) هیچیک از مردان شما (نه زید و نه غیره) نبوده (تا ازدواج با زینب برای او حرام باشد) و بلکه فرستاده خدا و آخرین پیغمبران خدا است».
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ كَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَئَِّاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ ٢﴾[محمد: ۲].
«و اما کسانی که ایمان بیاورند و کارهای نیک و شایسته بکنند و ایمان آوردهاند به آنچه را که بر محمد نازل شده است -و آن حق است که از سوی پروردگارشان آمده است- خداوند گناهشان را میبخشاید و بدیهایشان را نادیده میگیرد، و حال و وضعشان را خوب میسازد».
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤﴾[آلعمران: ۱۴۴].
«محمد جز پیغمبری نیست و پیش از او پیغمبرانی بوده ورفتهاند، آیا اگر او (در جنگ احد کشته میشد، یا مثل هر انسانی دیگر میرفت) بمیرد و یا کشته شود، آیا به عقب برمیگردید و هرکس به عقب بازگردد، هرگز کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند، و خداوند به سپاسگزاران، پاداش خواهد داد».
پس محمد ج از بزرگترین اسمها و نامهای رسول اکرم ج است که حسان بن ثابتس درمورد او میگوید:
وشق له من اسمه ليبجله
فذو العرش محمود وهذا محمد
«الله متعال از نام خود برای ایشان (محمد ج) نامی مشتق کرده است. صاحب عرش (الله) محمود است، و این (پیامبر گرامی) محمد است».
و این بیت در اصل سروده ابوطالب است، ولی حسانس آن را به قصیده خود اضافه کرده است.
و از نامهای رسول اکرم ج: احمد است، این همان اسمی است که عیسی÷ زمان بشارت به بعثت نبی اکرم ایشان را به این نام ذکر کرده است همانطور که خداوند از این موضوع خبر دادهاست و میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِي ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُ﴾[الصف: ۶].
«و خاطرنشان ساز، زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا بهسوی شما بوده و توراتی را که پیش از من آمده است تصدیق میکنم، وبه پیغمبری که بعد از من میآید و نام او احمد است مژده میدهم».
و از نامهای دیگر رسول اکرم ج المتوکل است (کسی که در کارهایش به خدا توکل میکند) همانطور که در حدیث عبداللهبن عمرو بن عاصب در بیان صفت نبی اکرم ج در تورات آنجا که در مورد او آمده است:
«وأَنْتَ عَبْدِى وَرَسُولِى سَمَّيْتُكَ الْمُتَوَكِّلَ» [۱۸].
«تو بنده من و فرستاده من هستی، نام تو را متوکل نامیدهام». [صحیح بخاری].
از دیگر نامهای رسول اکرم ج همانطور که جبیر بن مطعمس میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که گفت: «إِنَّ لِى أَسْمَاءً، أَنَا مُحَمَّدٌ، وَأَنَا أَحْمَدُ، وَأَنَا الْمَاحِى الَّذِى يَمْحُو اللَّهُ بِىَ الْكُفْرَ، وَأَنَا الْحَاشِرُ الَّذِى يُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمِى، وَأَنَا الْعَاقِبُ الَّذِى لَيْسَ بَعْدَهُ نَبِىُّ» [۱۹]. [متفق علیه].
«من چند اسم دارم محمد و احمدم من ماحی (محوکننده) هستم که خداوند کفر را بدست من محو میکند من حاشر (جمع کننده) هستم که تمام مردم در محضر من جمع میشوند (یعنی تمام مردم باید به نبوت من ایمان داشته باشند چون من تکمیل کننده رسالت پیغمبران و خاتم انبیاء هستم) و من عاقب (آخر پیامبران) میباشم». [صحیح مسلم و بخاری].
ابوموسی اشعریس میگوید: رسول اکرم ج چندین اسم خود را برای ما نام برد، چند تا از آنها را میدانیم و چندتا را حفظ نکردهایم. گفت:
«أَنَا مُحَمَّدٌ وَأَحْمَدُ وَالْمُقَفِّى وَالْحَاشِرُ وَنَبِىُّ التَّوْبَةِ وَنَبِىُّ الرَّحْمَةِ» [۲۰].
«من محمد و احمد هستم، و مقفی (آخرین پیغمبران) هستم، من حاشر (جمع کننده) و پیامبری نائب (که دائماً در حال توبه و استغفاراست) هستم، و نبی الرحمه هستم، پیامبری صاحب برکت و رحمت و بخشش هستم (یعنی پیامبری که خداوند بواسطه من رحمت و برکت خود را شامل تمام جهانیان کرده است)». [صحیح مسلم].
و اما معنا و مفهوم اسم محمد: محمداسمی است که از حمدگرفته شده و در اصل اسم مفعول از حمد است که در برگیرنده ثنا و تعریف بر محمود (کسی که حمد و ستایش و تعریف میشود) و ثنا و تعریف است بر محبت او و بزرگی و عظمت اوست و بر وزن مفعل (محمد) آمده است مانند (معظم، محبب و مسود، مبجل و امثال اینها) این وزن دلالت بر کثرت و زیادی میکند اگر از او (حمد) اسم فاعل درست شود بدین معناست که: کسی که کاری را پشت سر هم انجام میدهد... ولی اگر اسم مفعول از او درست شود بدین معناست: که کسی پشت سر هم (یکی پس از دیگری) کاری بر او واقع شود. حال یا از روی حق، یا اتفاقی. پس محمد به کسی گفته میشود که تعریف کنندگان یکی پس از دیگری او را زیاد تعریف و توصیف میکنند. یا به کسی گفته میشود که مستحق تعریف و توصیف است. و اما توضیح ماحی، حاشر و عاقب بطور مفصل در حدیث جبیر بن مطعمس یعنی بدنبال حدیث قبلی آمدهاند [۲۱].
[۱۱] صحیح بخاری: ۶/۹۴. [۱۲] صحیح بخاری: ۴/۲۵۳،۲۴۵، والفظ له، و صحیح مسلم: ۴/۱۸۵۴، رقم حدیث: ۲۳۸۲. [۱۳] صحیح بخاری: ۱/۱۲۰. [۱۴] صحیح مسلم: ۱/۳۷۷ رقم حدیث: ۵۳۲. [۱۵] صحیح بخاری: ۵/۱۴۱،۱۴۲. [۱۶] صحیح بخاری: ۱/۱۶۵،۱۶۶. [۱۷] صحیح بخاری: ۴/۱۶۳، وصحیح مسلم: ۴/۱۸۲۵، رقم حدیث: ۲۳۴۹. [۱۸] به صفحه ۲۸ مراجعه شود. [۱۹] - صحیح بخاری: ۴/۱۶۲ و۶/۶۲، و صحیح مسلم: ۴/۱۸۲۸، رقم حدیث: ۲۳۵۴. [۲۰] - صحیح مسلم: ۴/۱۸۲۸،۱۸۲۹، رقم حدیث: ۲۳۵۵. [۲۱] انظر «جلاء الأفهام فی الصلاة والسلام علی خیرالأنام» ابن القیم، تحقیق مشهور بن حسن سلمان، صفحه: ۲۷۷.