اکثریت محورى
معیار در این انتخابات رأى اکثریت است، اکثریتى که از افراد با ایمان، با تقوى و آگاه تشکیل نیافته بلکه طبق تعبیر افلاطون و ارسطو از اکثریت جاهل و حکمرانى جهالت به اساس اکثریت محورى به وجود آمده، و نمایندهی مردم بر این اساس منتخب مىگردد.
حالاً بینیم که اسلام در مورد این اکثریت چه نظر دارد؟ آیا فیصلهها و تعیین زعامت در اسلام بر این اساس است؟
برخلاف اصل مسلم در نظام دموکراسى قرآن در آیات متعددى این موضوع را با شدت رد کرده و براى اکثریت عددى هیچ اهمیتى قایل نیست، و در حقیقت مقیاس را اکثریت کیفى میداند، بلکه اکثریت مردم از دیدگاه قرآن در گمراهى، شرک، نادانى، بىایمانى، فسق و ناسپاستى هستند:
﴿وَإِن تُطِعۡ أَكۡثَرَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾[الأنعام: ۱۱۶].
«و اگر از بیشتر کسانى که در این سرزمین مىباشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مىکنند».
﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦﴾[یوسف: ۱۰۶].
«بیشترشان به خدا ایمان نمىآورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مىگیرند».
﴿وَمَا وَجَدۡنَا لِأَكۡثَرِهِم مِّنۡ عَهۡدٖ﴾[الأعراف: ۱۰۲].
«در بیشتر آنان عهدى [استوار] نیافتیم و بیشترشان را جدا نافرمان یافتیم».
﴿وَلَا تَجِدُ أَكۡثَرَهُمۡ شَٰكِرِينَ﴾[الأعراف: ۱۷].
«و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت».
﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ ١٠٣﴾[یوسف: ۱۰۳].
«و بیشتر مردم هر چند آرزومند باشى ایمان آورنده نیستند».
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَجۡهَلُونَ﴾[الأنعام: ۱۱۱].
«ولى بیشترشان نادانى مىکنند».
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾[الأنعام: ۳۷].
«لیکن بیشتر آنان نمىدانند».
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾[الروم: ۶].
«ولى بیشتر مردم نمىدانند».
وهمچنان فیصلهها در شوراهای اسلامی به اساس اکثریت محورى نیست، چون هدف و مدار شوراى اسلامى رسیدن به حق و حقیقت است، لذا هر رأى سالم، سازنده و منطقى که موافق با روح اسلام و ناظر به مصالح جامعه بوده باشد، مورد تأیید شوراى اسلامى قرار میگیرد هر چند رأى اغلب اعضاى مجلس بر خلاف آن باشد.
مطالعهی سیرت پیامبرجو خلفاى راشدین و دقت در شوراهاى آنها نشان میدهد که پیامبرجو یاران گرامى او با تأسى از این اصل گاهى در برابر نظر مثبت و معقول یک تن از اعضاى مجلس تسلیم میشدند، و بر آن اعتماد مینمودند.
اعتماد پیامبرجبه رأى حباب بن منذر در صحنهی بدر، و به رأى سلمان فارسى در جنگ خندق، و همچنان اعتماد ابوبکر صدیق سبه رأى عمر س در گرد آورى قرآن در یک نسخه، و اعتماد وى به رأى عبد الرحمن بن عوف س دربارهی استخلاف عمر و... از نمونههاى بارز این اصل اسلامى است.
یک نگاه در چهرهی جهان کنونى و حکومتهائیکه براساس اکثریتها بنا شده و قوانین نادرست و آمیخته با هوسهاى که گاهى از طرف اکثریتها به تصویب مىرسد نشان میدهد که اکثریت عددى دردى را دوا نکرده است، بسیارى از جنگها را اکثریتها تصویب کردهاند و بسیارى از مفاسد را آنها خواستهاند.
استعمارها و استثمارها، جنگها و خونریزىها، آزاد شناختن مشروبات الکلى، قمار، سقط جنین، فحشا و حتى پارهاى از اعمال شنیع که ذکر آن شرمآور است از طرف اکثریت نمایندگان بسیارى از کشورهاى به اصطلاح پیشرفته که منعکس کننده نظریهی اکثریت تودهی مردم آنها است گواه بر این حقیقت مىباشد.
ظلم و انحرافات از طریق تصویب این مجالس شکل قانونى به خود میگیرد. مثلاً همجنس بازى در انگلستان -که از بزر گترین علمبردار دموکراسى در جهان است- قانونى میشود.
سقط جنین و مفاسد دیگر در بسیارى از کشورهاى غربى به حکم قانون مجاز میگردد.
حد زنا در کشور اسلامى پاکستان به اساس خواستار اکثریت اعضاى پارلمان لغو اعلام میگردد. و در کشور اسلامى مصر، زن همچون مرد از حق طلاق برخوردار میشود.
و در ایران با اینکه زمام دولت بدست روحانیان است، حق میراث زن با مرد به اکثریت آرا یکسان تصویب میگردد.
و در شوراى افغانستان سن بلوغ پسر ۱۸ و سن بلوغ دختر ۱۷ سال برخلاف نصوص صحیح و صریح حدیث به اکثریت آرا تصویب و شکل قانون را مىگیرد.