شناخت وهابیت بر اساس تحقیق نه بر مبنای تقلید

شرح حال مختصر در مورد شیخ محمد بن عبدالوهاب/

شرح حال مختصر در مورد شیخ محمد بن عبدالوهاب/

شیخ محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان الحنبلی/. ایشان در عیینِه که شهر کوچکی از بلاد نجد است در سال ۱۱۱۵ هـ ق بدنیا آمدند، دروس ابتدائی خویش را در همانجا خوانده و بعد از آن به مدینۀ منوره آمده و دروس خود را ادامه دادند؛ شیخ/سال‌ها با مستعمرین و مبتدعین مبارزه نموده و در راه تحکیم عقیدۀ صحیح و خالص از هیچگونه سعی و تلاش دریغ نورزیدند که این موضوع را انسان می‌تواند از لابلای کتب شیخ/پیدا نماید همچنان‌که علاّمه سید ابوالحسن ندوی/در مورد شیخ محمدبن عبدالوهاب/اینگونه می‌نگارد: «شیخ محمدبن عبدالوهاب/در محدودۀ اصل دائرۀ توحید خالص، ریشه‌کنی مراسم و آثار شرک، استیصال علائم و خرافات جاهلیت (که برخی از مظاهر آن به علت گذشت زمان، جهل و نادانی، غفلت و تساهل علماء در قسمت شرقی جزیرة العرب در بعضی از مناطق و قبائل ترویج یافته بود)، فرق توحید الوهیت، توحید ربوبیت و توحیدی که خداونداز بندگانش می‌پذیرد، و در قرآن کریم بصراحت به سوی آن دعوت شده، آن را توضیح و تشریح نموده است» [۱].

شیخ محمدبن عبدالوهاب/بعد از سال‌ها دعوت بسوی یکتاپرستی و توحید خالص سرانجام درسال ۱۲۰۵ هـ ق که ۹۱ بهار از عمرشان گذشته بود از دنیا رفتند. ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦[البقرة: ۱۵۶].

شیخ/ هرگز مذهب و یا حرکتی را بنام وهّابیت تأسیس ننمودند، بلکه دعوت اصلاحی شیخ/بنا به گفتۀ مولانا ندوی/همان دعوتی است که الله از بندگانش خواسته و قرآن کریم نیز بصراحت تمام بسوی آن دعوت نموده است؛ امّا آنچه دشمنان به اونسبت می‌دهند و شبهاتی را پیرامونش گِرد آورده‌اند از همان خدا ناترسی آن‌هاست که بخاطرحفظ جایگاهشان مجبور اند دست به دسیسه و دروغ‌پردازی بزنند؛ از جمله شبهات ذیل را به این بزرگوار نسبت می‌دهند:

۱ـ یکی اینکه می‌گویند گویا ایشان گفته‌اند که عصای من سودمندتر از پیامبرصاست (معاذالله). ۲ـ گویا اینکه ایشان به مقام و کرامات علماء و صالحین معتقد نبوده‌اند. ۳ـ گویا اینکه ایشان شفاعت پیامبرص را قبول ندارند. ۴ـ می‌گویند، ایشان مردم را از زیارت قبرپیامبرص و بقیه مسلمانان منع می‌نموده است. ۵ـ گویا اینکه شیخ معتقد به صلوات فرستادن به پیامبرص نبوده است. ۶ـ می‌گویند که ایشان به کتب ائمه اعتنای نمی‌کردند و خودشان را مجتهد معرفی می‌نموده‌اند. ۷ـ گویا اینکه شیخ/مسلمانان را از چند قرن پیش، بجز کسانی را که هم‌رأی ایشان بودند تکفیر می‌نموده‌اند. ۸ ـ می‌گویند که ایشان گفتند که اگر می‌توانستم قُبَّة حضرت رسول اکرمصرا تخریب می‌کردم. ۹ ـ گویا اینکه شیخ/گفته‌اند که اگر می‌توانستم ناودان (طلائی) خانۀ کعبه را برمی‌داشتم و بجای آن ناودان چوبی می‌گذاشتم.۱۰ـ می‌گویند که شیخ محمدبن عبدالوهاب/به تجسیم برای اللهأقائل بوده است و غیره... همۀ این‌های که ذکر گردید و دیگر افتراءاتی که به ایشان نسبت می‌دهند بی‌اساس و بی‌بنیاداست زیرا اگر کسی از نزدیک با ایشان و عقیدۀ‌شان آشنائی پیدا نماید در خواهد یافت که چنین افتراءاتی در هیچ یک از کتب شیخ/وجود ندارد.

خوانندۀ گرامی!

آنچه شما در فوق پیرامون شبهات وارده بر شیخ محمد بن عبدالوهاب/خوانده‌اید برگرفته از کتاب خودشان بنام (الرسائل الشخصیة) که این کتاب پیرامون عقیدۀ شیخ/بحث می‌نماید، می‌باشد؛ جالب اینکه این شبهات درزمان حیات شیخ/به ایشان نسبت داده شده است. روی این اساس، کتاب مذکور به تعداد ۵۱ نامه از نامه‌های اعزامی شیخ/است که برای مخالفین‌شان در هر گوشۀ جهان فرستاده شده است؛ برای کسی که می‌خواهد پیرامون این موضوع تحقیق نماید، خواندن این کتاب حتمی است.

در اینجا لازم می‌بینم که بعضی از کتب شیخ را معرفی نمایم: «۱ ـ كتاب التوحيد ۲ ـ الأصول الثلاثة ۳ ـ آداب المشي إلى الصلوة ۴ ـ أحاديث الفتن والحوادث ۵ ـ أصول الدين الإسلامي مع قواعده الأربعة ۶ ـ الرد على الرافضة ۷ ـ الرسائل الشخصية ۸ ـ عقيدة الفرقة الناجية، أهل السنة والجماعة ۹ـ مختصر السيرة و غيره...».

شبهۀ دیگری هم است که بعضی از مخالفین تنگ‌نظر و کم فکرپیرامون شیخ/وارد می‌نمایند و برای تخریب چهرۀ دعوت شیخ/از این حَرْبَه استفاده می‌نمایند، پیرامون حدیث (نجد قَرْن الشیطان) است. از سخن پیامبرصسوء برداشت می‌نمایند و تلبیس با سخن پیامبرصمی‌کنند. اینجا لازم است که پیرامون این موضوع هم بحث کوتاهی داشته باشیم.

[۱] تاریخ دعوت و اصلاح جلد پنجم باب یازدهم صفحۀ ۵۰۶، ترجمۀ مولانا ابرهیم دامنی/، چاپ و صحافی توحید.