شناخت وهابیت بر اساس تحقیق نه بر مبنای تقلید

حدیث (نجد قَرْن الشیطان) چیست؟

حدیث (نجد قَرْن الشیطان) چیست؟

آنچه که امام بخاری/ درصحیح خودشان روایت می‌کنند: «عَنْ ابْنِ عُمَرَبقَالَ: ذَكَرَ النَّبِيُّ ج: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي شَامِنَا اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي يَمَنِنَا قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّـهِ! وفِي نَجْدِنَا قَالَ: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي شَامِنَا اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي يَمَنِنَا قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّـهِ! وفِي نَجْدِنَا فَأَظُنُّهُ قَالَ فِي الثَّالِثَةِ هُنَاكَ الزَّلَازِلُ والْفِتَنُ و بِهَا يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ». (حدیث شماره ۷۰۹۴).

از این حدیث گروهی دروغ‌پرداز و افتراکننده، استدلال می‌نمایند: «که در این حدیث (نجد) محل زادگاه شیخ محمدبن عبدالوهّاب/مورد نکوهش قرار گرفته و آنجا محل فتنه‌ها و بیرون شدن شاخ شیطان است، و یا اینکه مردم آن پیروان شیطان و قرین شیطان هستند».

امّا اینکه این استدلال تا چه حدّی قابل قبول است، باید پیرامون آن بحث نمائیم، تا صحیح و یا غلط بودن استدلال معلوم گردد.

پیرامون این موضوع باید چند نکته را فراموش ننمود:

۱- کلمۀ نَجْد در لغت عربی به هر زمین مُرتَفع و بلند اطلاق می‌گردد.

۲- زمانی که فهمیده شدکه نَجْد به هر زمین مرتفع اطلاق می‌گردد، بناچار باید برای معلوم کردن منطقۀ نَجْد، مراد حدیث مزبور از روایات دیگر و اقوال علماء استفاده نمائیم تا مطلب برایمان واضح گردد. در این مورد روایات دیگری است که روشن می‌گردد مراد از نَجْد همان منطقۀ عراق است، بعنوان مثال به احادیث ذیل توجه فرمائید: ۱ـ این حدیث را امام بخاری/ درصحیح خودشان از ابن عمربروایت می‌نمایند که پیامبرص «أَنَّهُ قَامَ إِلَى جَنْبِ الْـمِنْبَرِ فَقَالَ الْفِتْنَةُ هَا هُنَا الْفِتْنَةُ هَا هُنَا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ أَوْ قَالَ قَرْنُ الشَّمْسِ». (حدیث شماره ۷۰۹۲) در روایت دیگری که امام مسلم/آن را در صحیح خودشان از ابن عمربروایت می‌کنند که ایشان از پیامبرصدر حالی که روی بطرف مشرق کرده بودند، شنیدند که می‌فرمودند: «أَلَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَاهُنَا، أَلَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَاهُنَا، مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ»(حدیث شماره ۲۹۰۵) «بایددانست که طرف مشرق مدینه، عراق قراردارد نه نجدی که مشهوراست» باز هم امام طبرانی/ در المعجم الکبیر حدیث دیگری روایت می‌کنند که برای واضح شدن مطلب خوب است آن را نیز دراینجا درج نماییم: «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: دَعَا نَبِيُّ اللَّـهِ ج، فَقَالَ: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي صَاعِنَا وَمُدِّنَا، وَبَارِكْ لَنَا فِي مَكَّتِنَا ومَدِينَتِنَا، وَبَارِكْ لَنَا فِي شَامِنَا وَيَمَنِنَا، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: يَا نَبِيَّ اللَّـهِ، وَعِرَاقِنَا، فَقَالَ: إِنَّ بِهَا قَرْنَ الشَّيْطَانِ، و نبح الْفِتَنِ، و إِنَّ الْـجَفَاءَ بِالْـمَشْرِقِ». (حدیث شماره ۱۲۳۸۸) از این روایات بصورت واضح دانسته می‌شود که مراد از نَجْد در حدیث مورد بحث همانا عراق است، علماء و محدثین عموماً نظرشان پیرامون این حدیث همان عراق است؛ در ضمن فتنه‌های برخاسته از عراق نیز نشان‌دهندۀ آن چیزی است که مراد ما در اینجا است؛ بعنوان مثال: نقشۀ شهادت حضرات عثمان، علی و حسینشاز عراق طرح‌ریزی شد، اختلاف میان مسلمین در صِفِّین و جَمَلْ از عراق ظهور کرد، فتنۀ قرامطه‌ها، رافضی‌ها و مغول‌ها و غیره فتنه‌ها و فسادها همه مهد ظهور آن‌ها عراق است.

۳- آنچه که در ذم و یا مدح اماکن می‌آید چرا باید به اشخاص انتساب گردد؟ این عمل درست نیست؛ بعنوان مثال، در احادیث فوق عراق ذمّ شده است، حال زمانی ما می‌بینیم از نخبگان علماء، فقهاء، زهّاد و محدّثینی مثل امام ابوحنیفه/ سفیان ثوری/ و غیره از بزرگان در آنجا زیست داشتند، بناءً آنچه در ذمّ عراق آمده برای ایشان سرایت نمی‌کند.

۴- آنچه در فوق نگاشته شد بیانگر دروغ و پوچ بودن ادّعای کسانی است که این حدیث را بر علیه شیخ محمدبن عبدالوهّاب/بکار می‌گیرند، حال به فرض اینکه این استدلال پوچ آن‌ها قابل قبول باشد، ما از ایشان می‌پرسیم که «فتنۀ دعوت شیخ/ چیست؟ آیا دعوت بسوی توحید و مبارزه بر علیه بدعات و خرافات فتنه است؟» [۲].

[۲] مطلب فوق برگرفته از کتب ذیل است: ـ البته باتلخیص، تعلیق و تحقیق ـ «فتاوى الشبكة الإسلامية جزء ۲ صفحه ۱۴۲۴، الدررالسنية في الأجوبة.. جزء ۱۱ صفحات ۱۸۰ و ۱۸۱، مجموعة الرسائل والمسائل النجدية جزء ۴ صفحة ۲۰۹ و كتاب أكمل البيان في شرح حديث: النجد قَرْن الشيطان».